بسم الله ا لرحیم- به بهانه نوشتار اقای(ا-ن) – فردی ضد انقلاب به بزرگان ازمومنین درخارج که پرخاش سیاسی کرده است پاسخ جانانه داده است؟ ان جناب ضد انقلاب ازبستن کافهای دربند که درانجا ابجوی تگرگی میزدند وحالا نیست سخت ناراحت شدند وهمه انقلابیون ایران که داخل انان هم جناب هویدا هم قاطی زده است( چناچه یک بنز درجه دوم به ایشان نداده باشند مغبون واقع شده است) جناب شاه شایعه است ازجوانی درکاخ پرسید که شما سرگمی شما چیست ایشان جواب داده بود شب جمعه دربند میرویم ایشان گفت خشک وخالی میروید ایشان جواب داه بود که قرار است یک خانه صیغه هم دربالای کوه باا طاق خاصها هم درست کنند- شاه عصبانی میشود که به قرن حجربر گردیم ما میخواهیم شمارا به تمدن جهانی برسانیم شما باید دست یک دختربالغ را بگیرید البته باید تحصیلات داشته باشید و ادب داشته باشید .ژست مناسب داشته باشید مفتکی نمیشود ومن از اینجا با دوربین شما را ببینم وشاد شوم وبلکه بتوانم درمیان شما قاطی بزنم-اولا مقام شامخ روحانیت اینقدر پائین نیاورید که علت انقلاب ابجو خوردن دردربند بوده است کی کار داشت که دردربند ابجو میخوردند یانمیخوردند- در طول تاریخ ایران هیچ زمانی شاهان به این بیسوادی وحکومتی به این بی لیاقتی وجود نداشته است که نمیشد با هزاران من شیره انها را خورد حتی نگهبانان محمود غزنوی سوادشان بیشازاینها بوده است اغلب پادشاهان ایران درخارج اسم ورسم دارند وهم چنین ملت ایران- نکته جالبی فرمودید .که تیراژ کتاب ها از200 تا 500 تا بیشتر نیست مشخص است بااین اساتید ؟چنین شاگردانی باید باشند بقول انگلیسی ها هوش درفاضلاب- روزی خانم استاد من را صدا کرد وگفت شما وقت زیادی برای روزنامه خوان تلف کن ببین بچه های سال بالا که مسلط به انگلیسی هستند چه روزنامه میخوانند تو هم همان روزنامه را بخوان وصبح بیاد نیم ساعت باانها صحبت کن یا تلفنی بپرس خیلی دروقت صرف جوئی میشود وبعد ارام سرش دم گوش من گذاشت وگفت اگر مطالعه نکی تنها دختران ظرف شور باشما روابط ایجاد میکنند من گفتم اگر کسی یک نامه انگیسی برای اینان بنویسد نمیتوانند بخوانند وحوصله اش ندارند ونگفتم که همان دختر ظرف شور برای انها عنیمت است وحتی نصف انها مطالعه ندارند روزی من سوار مترو شدم ومترو شلوغ بود ومن دم در بودم یک خانم صندلی جلو به من گفت جلوی من به ایستد درحال مطالعه بود یک سطر میخواند به اطراف نگاه میکرد وبفکر فرومی رفت از وضع لباس اش که خیلی گارگری پائین بودم باخودم گفتم یا دانشجو است .کتاب هم یک کتاب سنگین است .یا گارگر ولی بعدا تشخیص داد ازنحو نگاهاش که مداوم به اطراف نگاه میکرد دانشجو نیست بعد نفر بغل دستی اش رفت به من اشاره کرد بیا بنشین من از ایشان پرسیدم که کتاب شما فلسقی است گفت نه یک کتاب داستان است مطلب ساده دارد بین یک مرد وزن ولی بسیارپرکشش نوشته است ایشان مقصود من را فهمید کفت این کتابرا من هفت بار خواندم وعلت زیادخواندن منهم این است نقدزیادی درباره این کتاب نوشتن ولی همه ا ش نتجه گیری است ولی مصداق نیاورده است من مداوم فکر میکنم این ازکجا فهمید من را گیچ ومنگ کرداست- من گفتم شما ازعدهای بپرسید ایشان گفت من کمبودی ندارم تمام کتب نقدرا خواندم وتمام دوستان وهمکاران من بیدون انکه قصد خودنامئی داشته باشند منراتحسین میکنند وحتی میگویند فوقالعاده هستی من گفتم شما درشرکت چه میکنید ایشان ابدارخانه وپادو گفتم ازشغل تان راضی هستید گفت بسیار کمن فقط به ده نفر سرساعت چای .یا نسکافه میدهم کار زیادیندارم وبه مطالعه میپردازم ودنبال کارهستم وبعد اتما فقط دو ساعت دفنرخودم رانطاقت میکنم که سه ساعت وبادوبرابر معمول اضافه کار میگیرم وپول رفت وامد منهم را هم میدهند من گفتم شما میتوانید به سبک نویسنده بنویسید گفت نه ایشان پرجاذبه مینویسد ولی من سوژه های بسیار زیباتر درزندگی خودم تجربه کردم- اقایان باید بدانند علت بسته شده کافه دربند که شهرت زیادی پیدارکرد این بود که جماعت نویسندگان وروشنفکران به انجا که میرفتند جلسات دور این مطلب بوده است که چگونه سرمردم شیره بمالنند وچگونه چاپلوسی هنرمندانه بکنند که هم ملت رادشته باشند وروحانیت وهم دربار را وجناب فدایان شرط پذیرش خوردن ابجو بوده است که نبرد کم نیاورنند-