بسم الله الرحمن الرحیم- واردات قلبی- عارف متوجه وارادت قلبی خوداش از مقام جمع الجمع الهی میفهمدولی شیطان نمی فهمد- درحضور اساتید ودوستان بودیم- یکی از اساتید فرمودند من همیشه مستمع بودم وجون معتقد هستم ادمی فربه شود از راه گوش- لی امروز به یمن چند سال باز نشستگی مطالعات قرانی رسیدیم که عجب کتابی است واین بحث مائده اسمانی است زیادبفکر ناهار نباشید- ایه سوره بلد خواندن که معنای ان جیست وفرمودند بزرگان حقیقت را نگفتند وفرصت یکساعت دادند که با اینترنت باقم والازهر نجف تماس بگیرید به یک مدت یک ساعت! مسئئله راحل کنید توضیحی دادند جرئت نکردم که من اینطور درک میکنم که میخواستند صعود کنند وحضرت کسی بود که خواست نزول کند وجناب ایت الله مرحوم نجابت رحمت الله علیه فرمودند یکی از مراجع بسیار بزرگ نجف در یکی از اعیاد که بدلیل فراموشینام ان یادم نیست صبح زود به نزد امیر المومنان صلواته الله علیه واله والسلم میرفتند وعیدی حضرت را همان جا میگرفتند .یک سال رفتند واز حضرت عیدی خاص خواستند طلبه ها منتظر ایشان بودند همین که ایشان نماز راخواند وشروع به درخواست کرد تمام لباس اش بجر تنکه کوچک در اوردند وبروی شانه هلهله کنان تا دم منزل اوردند وایشان پیش یک عارف رفت که موضوع چیست؟ فرمودند عیدی واقعی همین بود- سئوا ل دوم این بود که چرا حضرت یوسف علیه السلام در اوج بلوغ به ایشان کتاب دادند وبه حضرت یحیی علیه السلام در قنداق تشریف داشتند کتاب دادند گرچه میدانیم تمام پیامبران ابراهیمی در بچگی همه چیز میدادنند بدل من خطور کرد یکی دیگری لیاقت وچهارمی در رابطه شرایط زمان است بحث اینترنت شد ایشان فرمودند خداوند کلمه است کلام ومکالمه از ریشه کلام است خداوند منان این صفت راانتخاب کرد وبع ذغیر کلمه راهی برای هدایت نیست ودرهرمکالمه رشدی خواه ونخواه خواهد بود بخصوص کا مکالمه درباب مسئال مذهبی باشد یکی از استاید حوزه میفرمودن زمانی که من طلبه بودم گرچه شاگردمستقیم حضرت ایت الله العظمی عارف تمام گلپایگان رحمت الله علیه نبودم ولی ازهمه مراجع عظام رحمت الله الجمعین کسب فیض میکردم وبه نظر امدم که ایشان بسیار پیچیده است وخواستم در موضوعی بطن هفتادم ایشان رادرک کنم وطرحی ریختم وبه نزد ایشان رفتم وایشان بعضی مواقع برای ارباب رجوع بخصوص طلبه داشتند ولی درهمان زمان روی مسائلی فکرمیکردند وچیزی به ذهن شان میرسید مینوشتند ومن وارد شدم وساکت نشستم ودیدم گاهی اوقات فکر میکنند ودوبار دست به قلم میبرنند وچیزی نمی نویسند وربه من گفتندوفرمودند فلانی مداوم یک ایه قران بذهن من خطور میکند ولی نمیدانم منظورش چیست ومن خندیدم وتوبه کردم وایشان راخت شدند واز زمان به بعد مداوم برای ایشان نماز میخواندم وروزی دل جرئت پیدا کردم وجریان راگفتم وایشان فرمودند من کهادم پیچیده نیستم سئوالی میفرمودی من جواب میدادم