بسم الله الرحمن الرحیم- یک بحثی بین فیلسوفان غرب هست که دنیا باید چگونه باشد-؟؟؟ بحث های متنوعی شده است ولی تحقیقات های روانشناسی وجامعه شناسی وعلوم دیگراثبات میکند به همین نحوبایدباشد که هست-واین امر نشان میدهد که اینجهان را یک مدبر حکیم ساخته است فرض کنید- که نوازدچند روز ازپستان مادرش شیر بخورد وتا دم مرگ به غذا محتاج نباشد وچند روز دربغل مادر باشد و.دیگر به مادر وپدر محتاج نباشدوبه یگدرخت روز اول اب بدهند وکود بدهند وتا ابد رشد کندوسربه فلک بکشد ومیوه دهد ومانند ان وفرض کنیم همه مایحتاج انسان به وفور واسانی بدست افرادبرسد-اکثریت افرادتنبل میشوندوعده کمی دنبال علم خواهند رفت وفرض کنیم فصل یک بهار داشته باشد ویک تابستان- وکم کم شادی کم میشود- در زمان گذشته لندن مانند همه جاهای بسیار سرد مردم در زیر زمین که سیصدمتر زیر زمین زمین زندگی میکردند وعده کمی به سطح زمین میرفتند وزیر زمین رطوب وپر از گل بوده است که مداوم افراد وبچه ها بایدشسشو میشدنواز دود ذغال سنگ وهیزم چشمان میسوخت وبسیارسخت بلا میرفتند هرلحظا فکر میکردند سقف پائین میاید وسیلاب همه را خفه خواهد کرد وگاهی هم تاحدودی میشد ولی متون باقی مانداززمان بیان میکند بچه ها ومردم بسیار شادتر از زمان فعلی بودند- سکولارسیم مدتی ایجاد شادی کرد وبعد به تدریج این شادی گرفته شده است وسعی متخصصین چه درسکولار غرب وچه سکولار شرق نتوانستند ان شادی قبلی رابوجوداورنند بطوریکه جوانی که وارد یک شرکت میشود به اومیگویندبهترین زمان رادارا هستید وقدر ان رابدان وماراهم شادمیکنیدولی انها میگویند ما شادهستیم وهمیشه شاد باقی میمانیم وبعدازمدتی ان شادیاولیه از دست میرود ونمیتواند انرا بر گرداند ودر کمونیست دقیقا این اتفاق افتاده است وهرچه کار اسانتر شده است شادی هم کمتر شده است وجهان از چرخش اش خواهدافتاد لذا باید اینجنین باشد- نکته دوم یک امریکائی در زمان قاجار درخیابان به یک سقا خانه میرسد که حس میکند که مردم زمانی اب میخورنند مثل ان است که شربت میخواند زیرا این سقا خانه کاشی کاری از حضرت عباس سلام اله علیه وامام حسین علیه السلام سلام الله علیه واله والسلم داشته است من تصور میکنم این مطلب به دانشگاه خوداش فرستاده است یک روانشناس درامریکا یک ازمایش میکنددواطاق بزرگ با فاضله نزدیک بهم میسازد ودراطاق اول بسیار شیک است وچندمنبع اب خنک دران میگذارد وتعدای نیم کت قرار میدهد در اطاق دو بسیار ساده است وتنها عکس بزرگ حضرت مسیح علیه السلام دران است وپس ازمدتی متوجه میشود که اطاق اولی خلوت است واطاق دومی شلوغ است ومردم بعد از اب خوردن مدتها در نیم کت مینشیند- از خانمی سئوال میکند شما که به اینجا امدید زودتر به اطاق اول رسیدید وانجا هم خلوت بود چرا انجا اب نخوردید وبه اینجاا مدید وچرا انجیل باخود اوردید واینجا مطالعه میکند- جواب میدهند بخاطردودلیل- اولا اب اینجا شیرین تر است ودوم اینجا احساس ارامش میکنیم درست است من برای خرید امدم ولی به ارامش بیش از خرید نیاز دارم ودراینجا تمایل به خواندن انجیل پیدا میکنم بطوریکه سخت است دل بکنم-این نشان میدهد که کار انسان میبایست یک بار ارزشی الهی هم پیدا کند خانی برای من تعریف میکرد که هرگاه مادر شرکت مدیراحساس میکرد من بی حوصله شدم ونشاط راندارنم- مقداری کار سخت به من میداد ومن سکولار بودم یک روز صبح از رختخواب بلند شدم دیدم ملتهب هستم وروی تخت ایستادم وپنچره کوجکی راباز کردم وبه کلیسا نگاه کردم کمی ارامش پیدا کردم وبیرو ن رفتم ویک انجیل خریدم وامروزه یک مقوا سفید بالایتخت خودم زدم ومیدانم کدام جمله از مسیح علیه السلام است وکدام نیست وانهارا ر وی ان مقوا ی سفید نوشتم وخانم همسیاه من سکولار بود وپیش من امد که من هم مذهبی شوم ومن گفتم عجله نکن نوبت شما میرسد دنیا یک بازی است تا به منبع بازی برسید وانجا حقایق تغیر میکند- تاریخ عاشور بخوبی این حقایق روشن میکند جناب قین وجناب حر دوفردبسیارجدی وعبوس ناراحت وخشمگینوافراد تحت کاروان امام حسین علیه السلام درنگرانی ولی درمیدان نبرد شادی ها وپیروزی ها ونشاط ها که درعمرشان تجربه نکرده بودند ومیگفتند که حیف یکبار بیشتر این جنگ برای ماتکرار نمیشود