بسم الله الرحمن الرحیم- بحثی از نیستان جناب مولوی- نظریات شخصی است- نیستان همان خرابات جناب حافظ رحمت الله علیه است-جناب عالمی میفرمودند که نی گیاهی است که دوخاصیت در ان است هم صدای خاصی که به نالیدن نزدیک دارد وهم برای نوشتن بکار میاید وهچگونه زیبائی گیاهی دیگری دران نیست وبهترین کسانی درقدیم میتوانستد ازنی یک الت نوازندگی درست کنند اساتیدی بودن که در نیستان انهارمیبریدند وبر اساس علمی که داشتند انراسوراخ میکردند وهمان جا مینواختند وگاهی این نی درست از اب درنمی امد سوراخی دیگری درست میکردند که نوای دیگری مینواخت وکسی دیگری نمیتوانست مانند ایشان چینن خوش بنوازد-جناب مولوی مدتی نزد اساتید درس اموخت که روشنگر بودند ومنابع مشعشعی هم دراختیارداشت واهل چله نشستن وذکر بود وبعضی دستورات عرفا هم عمل کرد- فردی درشیراز خدمت یک عارف رسیده است .بهایشان گفته بودن که شما زود است بروید شریعت خودتان را کامل کنیدایشان گفته بودتاحدودزیادی مطالعه کردم- ایشان فرمودند در روی یک کرسی مینشنید ویک پای خود را دراب یخ میگذارید بطوریکه کم کم اثر کند ویک پای خود راکنار اتش میگذارید که ان هم کم کم اثر کند وهرچه به ذهن شما رسید با یک ذکر الهیه انرا رد کند وبر طرف سازید تا انکه هیچ فکری درذهن شما خطور نکند وانگاه ازجای خود بلند شوید ولی عمده بحث های متون اسلامی ذاست که نزد استاد خوانده میشود یک دفعه ایجاد نورانیت میکند وبامطالعه همان منبع این نورانیت ناگهان زیادتر میشود واین نور حالت احاطه جمعی تمام قوای درونی دارددباره مسائل مثلافقهی هرنوع مطلب سریع به ذهن میرسد وکاملا نورانی حل میشود بطوریکه درحالتی که فردمسائل ریاضی حل میکند درسطح نورانی باشد یک وات باشد این نور سیصد وات است وهم قوا درتعادل هستند ونفس هیچگونه راهی ندارد- عرفا به این نور بر( سینه) گتند درحقیت نشان ار صفت ربوبیت باعظمت الهی است—بازکی بینم رخ ان ماه مهر افروز را—گل رخ سیمین بردل دل دزد عاشق سوز را( اوحدی)- برنهاده بر چون سیم وسوسن داشتم-لب نهاده بر لب چون شیر وشکر داشتم-چشمم از اینه داران خط وخالش گشت- لبم ازبوسه ربایان بر ودوشش باد- البته منابع نباید عوض شود استادهم نبایدعوض شود وبامطلعه دقیق مداوم ناگهان نور اضافه میشود وچون پرده ها کنار رفت نور زیادمیشود چیزهای درک میکند که قبلا درک نمیکرد ودشمن این نور چالش باافراداست که فرد را ازحدوداخلاقی کمی جدا میکند وان نور تبدیل به تاریکی میشود ولی شعور است ولی ان احاطه نیست وبایدمداوم به کتاب مراجعه کند وچال ب اکسانی بایدبشود که هم افق هستند ومیتوانند همدیگرا درک کنند وپر ده هائی راکنار بزنند وهمدیگر انورانی کنند جناب مولوی زمانی که به مناصب رسید ان نورانیت ها به تیرگی کشیده شد وان اساتید نبودند وخداوند درنی ایشان نمی نواخت تا انکه باجناب شمس تبریزی روبرو شدند وایشان جناب مولوی به نورانیت رساند وپرده های جدیدی ازذهن ایشان برداشت حالا ایشان چه دستور میدهد که برای من شراب یاورید تا دوگروه راازایشان دور کند یکی شراب خواران ودیگری مسلمانان قشری که درحقیقت علم نمیخواهندد یادبگیرنند بلکه پر ازعقده هستند که میخواهند عقده گشائی کنند که بعضی علما گاهی پادرد را عذر قرارمیدهند