بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی بعرفان-گفتم صنم پرست مشو باصمد نشین- گفتابه کوی عشق هم این وهم ان کنم- (حافظ) دقیقترین بیان عرفانی همین مطلب است- چرا شخص شخیص باری تعالی بی نشان است باید خداوندمنان درکسی وموجودی جلوه کند تانشان ازحق شود مسئله راحل کند وحرکت بسوی خداوندمنان ایجاد کند وان موجود محور میشود تا دوراش طواف کند—شاهد دیگر امد بت میخانه تا خانه(حق) بردمارا- بنمود بهارنو تا تازه کندمارا-( مولوی)- شاهد دیگر- دربتکده تا خیال معشوقه ماست رفتن به طواف کعبه از عقل خطا است- گر کعبه ازو بوی ندارد کنش ( کنشت- مرکزمذهبی زردتشتیان) است- بابوی وصال اوکنش کعبه ما ست- بدانستی اگر بت مظهر کیست که عین بت پرستی حق پرستی است- چون بت مظهر حق است ور اهنمای بسوی حق است- شاهد دیگر- بت اینه ایست مظهر صورت دوست- من سجده دوست میکنم اینه جیست؟ اهلی شیرازی- اما – مولوی میفرماید ان بت به خیال نگنجد خداوند بی نهایت درخیال نمی گنجد- بتها به خیال متراش از جانب مقام اوهامی بت نتراش این خداوند بی نهایت که شراب ناب است بایدباده به افراد دهد- تویی می واجب اید باده خوردن- توئی بت واجب اید بت پرستی ولی خداوند منان درمخلوق خوداش به استعدادی دارد باده والهای قرار داده است که انها نردبان ترقی بسوی خداوند منان استلذا فرمود ": من عرفه نفسه فقد عرفه ربه": ابوبکر واسطی گفته است نفس بت است ونگریستن (استقلالی) به ان شرک یعنی شرابی که دارد ازخوداش است ونظر کردن درا ن عبادت یعنی دشرابش مال حق است- حال ان تجلی الهی در موجودات به ان نام ارغنون دادند یک ساز بادی است انبانی دارد که دران میدهمند واز سه دنه که از انبان خارج شده است صداهای مختلف میتوان خلق کرد وقتیکه انسان از همه چیز فارغ شد وبه خداوندپیوست نزدیک ترین زمان برای درک جلوه الهی درنفس است وماند ان است که خداوند درنی اصلی متصل به انبان میدمد وصداهای خوش ازان نی ها درمیاید وبه سمت الهی جذب میشود