بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به کتاب:"مسیح (علیه السلام": نوشته کارل پاسپرس فیلسوف المانی:" مترجم محترم جناب اقای احمد سمیعی بحث را ازمقدمه ان کتاب شروع میکنم- ایشان مینویسد که فلسفه نهاد است وعلم تجربی نیست نظریه شناخت نیست؟؟ بلکه مولود ": ضرب تکان وخود زندگانی": و عمل؟؟!! راهبر به حقیقت هستی- مبدا حرکت فکری واو بیان روانشناختی قیام حضوری است که روزنهای مابعد طبیعی ومنطقی به جهان وهستی برین میگشاید- قبل از وارد شدن بحث یک مقدمه بیان شود یک اسمانخراش هشتاد طبقه را درنظر بگیرید در طبقه اول یک طرح ساختمانی که اصلا بفکر هیچ کس نمیرسد طرح میشود واین طرح به طبقه بالامیرود بر اسا یکسر ی قواعد که هیچکس بلدنیست روی ان کار میشود تا طبقه هشتادم که درطبقه هشتادم گفته میشوداین رابسازید وبدرد فلان کار میخورد هرچه فرد تصور کند به ان شاخت ابزاری گفته میشود مثلا درمنطقه معتدل ساخته میشود هویت اصلی نیست کسی هویت اصلی میفهمد که از طبقه اول اگاهی داشته باشد وتا طبقه هفتاد ونهم ویافر ض کنید چشم کسی ببندند وتنها ایشان چهار غذا راخورده باشد ویک ماده ساختگی به ایشان بخورانند وبگوید این چیست اگر گفت نزدیک به ماهی فلان است این یک شناخت ابزاری است این شناخت هویت حقیقی ان ماده نیست وتمام فلیسوفان معتقدهستند که بایدهویت حقیقی ر اکشف کرد- در مسئله روح دقیقا همین قانون هست ودرشناخت هویت اصلی انسان همین قانون است- اقایان کمونیست به کتاب انجیل ایرادگرفتند که سرتا پاغلو است داستان همان داستان چوپان دروغگو است ازبس دروغ گفتن به مطالب درست انجیل هم اقایان شک میکنند درانجیل است تصور میکنم فردی همراه حضرت مسیح علیه السلام بوده است جان بوداست ونوشته است د ریک روز گرما من همراه حضرت در یک جاده خاکی حرکت میکردم وبه نزدیک یک سه رارسیدیم وایشان فرمودن جان ان خانمرا دیدی ومن گفتم کسی را نمبینم ایشان فرمودن بزودی ظاهر میشود وچنین شد وحضرت ایستادند وان خانم امد وتقاضای شفائی داشت وحضرت فرمودند به خداوند ایمان بیاور وعمل صالح انجام بده وشفا خواهی یافت- اقایان میفرمایند این اخلاق فوق تصور است وغلو شده است ولی نمدانند که ایشان اسوه الهی است تنها برای بشر بلکه برای جبرائیل علیه السلام اخلاق حضرت جبرائیل علیه السلام درچه حداست درست است که ظرفیت انسان محدود است ولی حد انرانمیشودتشخیص داد بلکه براساس بیانان عرفا اسلامی یک سری شناخت.کمالات اخلاقی اط رف خداوند پیشکش میشود مانندانکه فردی حرکت میکند ویکدفعه طی ارض میکند وبه مکه میرسد- انبیا اعظام رحمتالله علیهم اجمعین در اخلاق وعلم درحد معجزه هستند- اجملا شناخت ان خانم داز ایمان یک شناخت ابزاری ویا اجمالی است وان ماهیت ایمان نیست ولی بقول ایشان روزنهای به هستی برین است ایا این ایمان درک اجمالی از خدواند رابوجودمیاورد یانه بله بوجود میاوردبر خلاف نظر ایشان د رفورمول های علمی چناچه فرمول تان حد که درست کار میکند بودن دلیل نیست یک رابطه باحقایق وواقعیت هادارد وزمانی به بن بن بست رسید بقول ایشان حد ان مشخص میشود ولی ایمان اگر به بن بست نرسید جزاز طریق خداوند راهی دیگر نیست چرااگر به بن بست برسد تناقض ایجاد میشود وتناقض در کار خداوندمنان نیست-ادامه دارد