بسم الله الرحمن الرحیم-پیام های سوره مسد-که درباره ابی لهب وزن اش ام جهل خواهر ابوسفیان بود-برگرفته از کتاب تفسیر قران کریم-جز 30 نویسنده جناب دانشمندتوانا وخطیب مشهور ایت الله اقای محسن قرائتی—1- اعلام برائت=بیزاری= از نا اهلان جز دین است-تبت یدا ابی لهب-بریده باددو دست ابی لهب- که اسحقاق سرزنش دارند)2-کیفر توهین به مقدسات لعن ونفرین ابدی است(تبت یدا ابی لهب-)-3- باید برای نابودی کامل کفر دعا کنیم(یدا)-و-برای ابی لهب ها-(قطع شدن دو دست نشانه بی نتجه ماندن تلاشها ست)4- پاسخ مخالفان را مثل خودشان بدهید- در پاسخ انان که به پیامبر گفتند-(تبا لک- هلاکت برتو باد؟؟) خداوند منان فرمودند-(تبت یدا ابی لهب)-5- در نظام مکتبی- ضابطه=مقرارات وقوانین- بر رابطه =دوستی وپارتی بازی- مقدم است ابی لهب عموی حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم بود-(تبت یدا ابی لهب)-6-مال وثروت-یکی ذاز ابزرار های مخالفان انبیا است-ما اغنی عنه ماله وماکسب=نه دارئیش ونه انچه بدست اورد-ازپست ومقام وغیره به حالش سودی نکرد-(ابولهب سرمایه داری بود که ثروتش را برای محو اسلام هزینه کرد)- 7-بدتر از تکرار ان است(حمالت- زنش هم باو همراهی میکرد)-8- دربرابر قهر الهی نه ثروت کارائی دارد ونه هرچیز که دراثر تلاش بدست اید- خواهثروت- باشد- یا مقام وعنوان وحکومت وشهرت-(ماغنی عنه ماله وما کسب)-9- قهر الهی نسبتبه ستمگران دور نیست_ سیصلی=به زودی)10- اشرافیت دنیا همراه با تحقیرذ اخرت ات-(( فی جید ها حبل من مسد-در گردنش طنابی از لیف خرما است- که تصور میکند ثروت بهتراز ایمان به اخرت است)
بسم الله الرحمن الرحیم—نیم نگاهی انتقادی به بخش دوم سخنرانی اقای احمد شاملو-میفرماید- اهمیت اسطورهای حضرت مسیح علیه السلام دراین است که حضرت مسیح علیه السلام( که به اعتقاد مسیحیان البته) پسرخدا شمرده میشود یعنی بخشی از الوهیت است این الوهیت میاید به زمین-پاره ائی از خدا ااز اسمان می اید به زمین-ان هم در هیات – یک انسان خاکی – وبا انسان وبه خاطر انسان تلاش میکند وبا انسان وبه خاطر انسان درد میکشد وسرانجام خوداش را به خاطر نجات انسان فدا میکند--- ما کاری با مسحیت مسخرهئی که پاپ ها وکشیش ها و واتیکان سرهم بسته است= سرهم کرده است=نداریم- اما درتحلیل فلسفی ی حضرت مسیح علیه السلام به این استنباط بسیاربسیار زیبا می رسیم که انسان وخدا به خاطر یکدیگردرد میکشند؟؟- وقتیکه کسی سرهم میکند نقاط ضعف زیادی دارد که متوجه نیست وشاید پیروان دران زمان هم متوجه نشوندولی بعدا متوجه میشوند که عاری از حقیقت است- درجعل احادیث بعضی به راحتی قابل تشخیص است ولی بعضی بسیارماهرانه ساخته شده است به این سادگی نمیتوان تشخیص داد- فرض کنیم خداوندمنان به حضرت مسیح علیه السلام یک روح خدائی داده است این روح بخشی از الوهیت الهی نیست یعنی خداونداز روح خود نمیتواندبخشی راجدا کند وبه حضرت مسیح علیه السلام ببخشد پس خداوندمنان کامل است الوهیت ان عظمت کامل است- فقط مسئله میتواند در ربوبیت باشد- حضرت مسیح علیه السلام از اسمان به زمین نیامد این یک تضادی برای حضرت مسیح علیه السلام درست کردند از طرفی یک موجود خاکی است که در زمین شکل گرفته است واز طرفی پسرخدا بوده است .درکنار خداوندمنان بوده است وبه زمین نزول کرده است اگر از اسمان نزول کند که به حضرت مریم سلام الله علیها نیاز ندارد-انسان خاکی درد میکشد ورنج میبرد ولی روح خدائی رنج نمیبرد ولی نسبت به فرد خاکی حساس است-در حدیث است که خداوند منان به حضرت موسی علیه السلام فرمودند-من مریض شدم به عیادت من نیامدی ؟؟ حضرت موسی علیه السلام فرمودند شما مریض نمیشود؟؟ خداوندمنان فرمود ان مومن مریض شد وشما به عیادت اونرفتی – انسان درمشکلات همیشه منتظر کمک است واگر بداند یک کسی به اوکمک میکند تشویش ورنج اوکم میشود بهترین وجود وجود الهی است که بهحضرت موسی علیه السلام میفرمایدبه نزدفرعون برو من شما را میبینم وصدای شمارا میشنوم- ان روح الهی برای کمک به حضرت مسیح علیه السلام بهترین کمک خداوندمنان است وپس حضرت جبرائیل علیه السلام ویک روح بزرگ که ا زجنس فرشتگان نیست واز جنس انها برتر است بنام روح که پیامبران اعظام صلواته الله علیهم اجمعین کمک میکند- احتمالا این روح مورد نظربوده است- اما بسیار بچه گانه است-ماتصور کنیم که خداوندمنان رنج بکشد بسیارعالی است ماکمک الهی میخواهیم نه رنج الهی در دنیا هم همین است- واضافه میفرماید-تحمل شکنجه میکند وسرانجام-برای خاطر- یک دیگرفدا میشوند-؟؟؟خدا فدا شود پس چه وجودی جهان را بچرخاند-خداوند که نمیتواند فدا شود- هنوز فلسفه وملاک های عقلانی بخوبی برای ایشان درک وفهم نشده است دریک احساسات نه چندان مطلوب وپراحساسی تخیلی گیر کرده اند
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-جناب ابن تیمیه- به تواتر معتقد است- کلمه تواتر از ریشه وتر ات یعنی تک به تک که بفارسی تکرا رمیگویند- به این معنا که یک حدیث از گروه های مختلفی نقل شده باشد که انها همدیگرا نشناسند- راه شناخت هم تواترمیداند- جناب اقای ابوحنیفه یک طلبه بود بدنبال شناخت حدیث – کمی هم خرده شیشه داشت- انسان غالبا درمسائلی نمیخواهد کم بیاورد- مثلا مسائل سیاسی – مدیریت –پزشکی – نصیحت وغیره وقران میفرماید افرادی که علم ندارند سکوت کنند به نفع انان است-تا مسئله بطورکلی روشن شود- تحقیقات رسید به شصت وپنچ حدیث که موثق وصحیح هستند درمابقی احکام خودا ش برای خوداش تفسیر عقلانی میکرد از 65- 35 انمتعلق به امام صادق علیه السلام است چون علم منطق بلد بود وعلم قیاس هم بلد بود- میتوانست اشکال زیادبکند وبرای خوداستنباط میکرد- دراوائل اسلام- مسئله استنباط از طرف رسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم مطرح شد- امادرچهار چوب اسلام است بیشتر رد کردن عقاید جاهلی است واحکام جاهلی است ووبعضی ااحادیث در ذات خود به خاطر کلی بودن بسیارمسائل راحل میکند مثلا دراسلام نه به کسی میتوان ضرر زد ونه میتوان فردی به کسی به ضرر بزند- بخشی از ان عقلانی است- یابه عهدوپیمان بیادعمل کرد مگر مخالف دستورعقل واسلام باشد اگر حکم ندانستند- مصالحه میکنند چناچه درمواردقلیلی این مصالحه درست نبود بعد اگر بتوانند تغیر میدهند ومانندان-مردم به نزد ابوحنیفه امدند که مفتی ما باش- ایشان قبول نکرد وگفتند شماخودتان برویدمفتی خود شوید-همین سبک امروزه دربراران اهل سنت ما دراطراف بندرعباس هم حاکم است با این چهارچوب از احکام کتب اول بخاری هرچه صحیح گفته است میتوانیدباستنباط عقلی خود یکی از صحیح ها را انتخاب کنید- انها نپذیرفتند وایشان گفتند من در قیامت بهخداوندمنان خواهم گفت که من مسئول این افراد نیستم- واضافه کرد هرگاه به حدیث صحیحی رسید استباط عقلانی من را کنار بگذارید وبه ان حدیث عمل کنید-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-جناب ابن تیمیه- به تواتر معتقد است- کلمه تواتر از ریشه وتر ات یعنی تک به تک که بفارسی تکرا رمیگویند- به این معنا که یک حدیث از گروه های مختلفی نقل شده باشد که انها همدیگرا نشناسند- راه شناخت هم تواترمیداند- جناب اقای ابوحنیفه یک طلبه بود بدنبال شناخت حدیث – کمی هم خرده شیشه داشت- انسان غالبا درمسائلی نمیخواهد کم بیاورد- مثلا مسائل سیاسی – مدیریت –پزشکی – نصیحت وغیره وقران میفرماید افرادی که علم ندارند سکوت کنند به نفع انان است-تا مسئله بطورکلی روشن شود- تحقیقات رسید به شصت وپنچ حدیث که موثق وصحیح هستند درمابقی احکام خودا ش برای خوداش تفسیر عقلانی میکرد از 65- 35 انمتعلق به امام صادق علیه السلام است چون علم منطق بلد بود وعلم قیاس هم بلد بود- میتوانست اشکال زیادبکند وبرای خوداستنباط میکرد- دراوائل اسلام- مسئله استنباط از طرف رسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم مطرح شد- امادرچهار چوب اسلام است بیشتر رد کردن عقاید جاهلی است واحکام جاهلی است ووبعضی ااحادیث در ذات خود به خاطر کلی بودن بسیارمسائل راحل میکند مثلا دراسلام نه به کسی میتوان ضرر زد ونه میتوان فردی به کسی به ضرر بزند- بخشی از ان عقلانی است- یابه عهدوپیمان بیادعمل کرد مگر مخالف دستورعقل واسلام باشد اگر حکم ندانستند- مصالحه میکنند چناچه درمواردقلیلی این مصالحه درست نبود بعد اگر بتوانند تغیر میدهند ومانندان-مردم به نزد ابوحنیفه امدند که مفتی ما باش- ایشان قبول نکرد وگفتند شماخودتان برویدمفتی خود شوید-همین سبک امروزه دربراران اهل سنت ما دراطراف بندرعباس هم حاکم است با این چهارچوب از احکام کتب اول بخاری هرچه صحیح گفته است میتوانیدباستنباط عقلی خود یکی از صحیح ها را انتخاب کنید- انها نپذیرفتند وایشان گفتند من در قیامت بهخداوندمنان خواهم گفت که من مسئول این افراد نیستم- واضافه کرد هرگاه به حدیث صحیحی رسید استباط عقلانی من را کنار بگذارید وبه ان حدیث عمل کنید-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-جناب ابن تیمیه- به تواتر معتقد است- کلمه تواتر از ریشه وتر ات یعنی تک به تک که بفارسی تکرا رمیگویند- به این معنا که یک حدیث از گروه های مختلفی نقل شده باشد که انها همدیگرا نشناسند- راه شناخت هم تواترمیداند- جناب اقای ابوحنیفه یک طلبه بود بدنبال شناخت حدیث – کمی هم خرده شیشه داشت- انسان غالبا درمسائلی نمیخواهد کم بیاورد- مثلا مسائل سیاسی – مدیریت –پزشکی – نصیحت وغیره وقران میفرماید افرادی که علم ندارند سکوت کنند به نفع انان است-تا مسئله بطورکلی روشن شود- تحقیقات رسید به شصت وپنچ حدیث که موثق وصحیح هستند درمابقی احکام خودا ش برای خوداش تفسیر عقلانی میکرد از 65- 35 انمتعلق به امام صادق علیه السلام است چون علم منطق بلد بود وعلم قیاس هم بلد بود- میتوانست اشکال زیادبکند وبرای خوداستنباط میکرد- دراوائل اسلام- مسئله استنباط از طرف رسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم مطرح شد- امادرچهار چوب اسلام است بیشتر رد کردن عقاید جاهلی است واحکام جاهلی است ووبعضی ااحادیث در ذات خود به خاطر کلی بودن بسیارمسائل راحل میکند مثلا دراسلام نه به کسی میتوان ضرر زد ونه میتوان فردی به کسی به ضرر بزند- بخشی از ان عقلانی است- یابه عهدوپیمان بیادعمل کرد مگر مخالف دستورعقل واسلام باشد اگر حکم ندانستند- مصالحه میکنند چناچه درمواردقلیلی این مصالحه درست نبود بعد اگر بتوانند تغیر میدهند ومانندان-مردم به نزد ابوحنیفه امدند که مفتی ما باش- ایشان قبول نکرد وگفتند شماخودتان برویدمفتی خود شوید-همین سبک امروزه دربراران اهل سنت ما دراطراف بندرعباس هم حاکم است با این چهارچوب از احکام کتب اول بخاری هرچه صحیح گفته است میتوانیدباستنباط عقلی خود یکی از صحیح ها را انتخاب کنید- انها نپذیرفتند وایشان گفتند من در قیامت بهخداوندمنان خواهم گفت که من مسئول این افراد نیستم- واضافه کرد هرگاه به حدیث صحیحی رسید استباط عقلانی من را کنار بگذارید وبه ان حدیث عمل کنید-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- الهام از یک ظریفی- به مناسبت- جناب شیخ اجل مولوی رحمت الله علیه- شاید کسانی به ایشان خرده بگیرند- چرا اینهمه عشق ورزی باخلیفه دوم کرده است ولی دران حکمتی است- که علمای شیعه از ان تبعیت کرده اند-درتاریخ صفویه مطالعه میکردم- که بعضی علما مانند دار دسته حضرت مجلسی رحمت الله علیه طلاب خویش از خواندن روضه منع میکرد که تنها به جمع اوری احادیث بپردازند- صوفیان که درسراسر جهان اسلام جزو پوپولیست ها هستند- بیان میکردند که کفاررا خداوندمنان مشغول بکار میکند تا شر کم کنند ومایحتاج مسلمین فراهم اورند وخداوندمنان ثروتی به مسلمین میدهد که انها زحمت زیادنکشند؟؟!! وان کالاهارا ازانهابخرند- وبعضی علمای شیعه چنین میگفتند وحدیث هم میاوردند درحالیکه درقبل اهل کوشش وسعی فراوان بودند ودنیا ریزه خوار انها بود دلیلن بود مشکلات از حد ظرفیت انها بیرون بود دل ودماغ برای کارنبود- وصوفیان این روش را درمانی میدانستند- این سئوال را من از استادمعزز مرحوم ایت الله زیرجد رحمت الله علیه پرسیدم-که دلیل ان چیست شایدروزی کفار انهارا تحریم میکردند- فرمودند- زمانی که ردم یک عقیده ای پیدا کردند- وزیر بار علما نرفتند دوراه است یکی عالم خودرا منزوی کند- دراین صورت مردم را ه نامناسب طی میکنند وراه دوم این است بعضی عقایدانهارا قبول کنند وحتی بگویند حدیث است- تا بعضی مسائل رابتوانند حل کنند یامردم روز ی حقیقت را درک میکنند ویا روزی سرانها به سنگ میخورد ومتنبه میشود- جناب اقای مولوی هم بر این اساس است- دلیل ان این است که جناب شمس تبریزی به شهرت جناب مولوی نرسید گرچه جناب مولوی سنگ تمام گذاشت- عرفای ایران- که سخنگوی انها جناب مولوی است- موجودات را به سه قسمت میکند- بعضی فرشته وبعضی موجودات کم شعور وبی شعور وانسان وجن- درفرشته عقل هست وخطا نیست- درحیوانات عقل غریزی است وشعور انسانی نیست ودرانسان نمی فرشته ونیمه حیوانی است- انمسان سه خصلت مهم دارد- اول قوه عقل- درمسئله عقل دقت کامل نشده است- یک عقل ملکوتی داریم که مستقل است وازان نمیتوان بهره نا مناسب گرفت درتعامل بافطرت است وتعامل نشان میدهد که که درروح است نه درجسم چون جسم تحریکات اش یک طرف است وتعامل ندارد- اما در –من یاخود- یک عقل بازاری است که درخدمت من یاخود است گرچه بعضی قوانین را ز عقل ملکوتی که نشانه روح خدائی است میگیرد- درعرفان بیشتر مسئله عقل بازاری مطرح است دو م عاطفه است که برای خود ودیگران دلسوزی میکندبزرگترین ومهمترین عامل اخلاق این عاطفه است وخداوندمنان بخاطر عاطفه موجودات راخلق کرد هل احسانه الا احسان- وسوم نفس است که بدنبال شهوات است عاطفه باعقل ملکوتی در تعامل است وضد عقل بازاری است وعقل بازاری بانفس دراتباط است وضد عاطفه است- عقل وعاطفه ئجناب اقای مولوی تشبیه بامرغ که مرغ بهترین نماد عرفان است دراسمان پرواز میکند وسایه ان که مرغ وش است در روز پرواز میکند انسان میابیست مرغ اسمان را شکار کند تیربه مرغ سایه میزند ومسلم است ان مرغ اسمان نصیب اونمیشود- دینا دوبازار دارد یک بازار بدلی جات- که بدرد این دینا میخورد وان دینا خریدارندارد تبدیل به ارز اخرتی نمیشود ویک بازار طلا دارد که امضای جاودان دارد وان میتواند به ارز اخرتی تبدیل شود عاقل ان است که به ضرورت بدلی جات بخرد وهم خودرا به خریدن طلا بکند- جناب حافظ عاطفه را تشبیه به شراب کرده است که انسان بیخود ومست میکند مجنون میکند لیلی ان هدف مقدس است ومیفرماید شرابی بخود وشربای براسمان پرتاب کند تا اسمانرا بزیر خودبیاوری همانطورکه خداوندمنان میکند
بسم الله الرحمن الرحیم-خداوند منان همیشه درحال بهجت وشادی است ول بر کسی غضب کند انسان هم میبایست چنین باشد همیشه باید درارامش وشادی وخندان باشد پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم باان همه مشکلات همیشه لبخند وتبسم بر چهره داشت ومتاسفانه صورت ساز از ایشان نشان بی تفاوت وجدی است واز لبخند خبر نیست—دستوراسلامی است- که خوبی دیگران ولو اندک باشد بزرگ ببیند وخوبی شما به دیگرا ن هرچقدر بزرگ باشد اندک ببینید- برای دشمنان خود سنگدل نباشید واز بدبختی انان خوشحال نباشیدبلکه از خداوندمنان طلب برگشتن به حالت مطلوب را درخواست کنید- چون روح انان مسموم است ونمی دانند- وراه معالجه خودرا بلد نیستند- کسی که روح مسموم دارد همیشه در درون التهاب دارد وهمیشه درگیری در درون دارد ولذا خواب خوب ندارد وروح همیشه درتقلا است لبخند وارامش را را ازدست میدهد- بعضی تصور میکنند که دنیا ودیگران با انها سرجنگ دارند و-وانها قربانی مظلومی همیشه هستند حتی چاله اسفالت هم باانها سرچنگ دارد بی حوصله گی نشانه روح درگیر مسموم است حداقل درسن پیری باید در روز بیشاز ده مرتبه خندید- کودکان در روزچهار صدبار میخندند- تا انجا که ممکن است بایدانرا حفظ کرد- خوش رو بودن دراسلام هم یکزعاملش همین است—بایدمداوم انرژی مثبت- به خود داد- خداوند منان که الرحمن الرحیم از طلوع خورشید تا اشکار شدن ستارگان انرژی مثبت میدهد ذکر الهی انرژی مثبت میدهد- از بچه وبزرگ دوری کردن نشانه مسموم بودن روح است که عشق در انسان مرده است- با الهام از یم میدتیشن چنینی= سیروسلوک مگوید هرگاه نارحت هستید تصور کنید دریک منظره زیبای که دریاچه ای است وابشار ی است وپرندگان است وغیرهتجسم کنید ولی دراسلام تصور کنید دربهشت هستید- ا زگذشته خاطرات شیرین را بیاد بیاورید واز اینده واهمه نکنید وتوکل کنید اول صبح نیاش کند وشکر گذاری کنید واخر شب نیایش کنید وشکر گذاری کنید ودعا یکی از انرژی های بسیار مثبت است- وبدانید همهچیز درکنترئل ما نیست واز قضا وقدر نترسید شادی ها درجلو ناراحتی ها درعقب سر بی اندازید اگر کسی به شما حسادت میکند – سرمایه های مثبت ایشان به ایشان بیان کنید وبفهمانید که شما مانع پیشرفت- ایشان نیستید- بلکه اگر کمکی از دست شما بر اید دریغ نخواهید کرد- وجواب منفی را با پاسخ مثبت بدهید- هیچ کسرا پایئن تر از خود- ندانید بلکه بالاتراز خودبدانید-روی جنبه های مثبت خود تکیه کنید به خود ودیگرانحس خوبی بدهید- وبدانید فطرت بسیار زیبا است وبدرا خودما انتخاب میکنیم- بدنبال حقایق زیبا وخصلت ها زیبا باشید- برا یخود ودیگران خیر وسلامت فردر حال بهترین حالت را برای خود تصور کنید وبدنبال ان باشید- همیشه دلخوری ها را از دنیا وافراد بر دارید وگذشت بیش از انکه به دیگری کمک کند به روح شما کمک میکند –چون سم زدائی میکند- همیشه با افراد درحدمتعادل باشید وبخشش زبانی نبایدباشد بلکه قلبی باشد اگر کسی از شما سو استفاده کرد ویا دروغ گفت ویا خطائی کرد برای او کادو ببرید تا ذهن شما پاک شود وایشان در ذهن شما فراموش میشود- وبه امرامش میرسید- همیشه بدانید تجربه یعنی راه حل عملی پیدا کردن که نتجه عملی مثبت بوجودبیاورد- همیشه بخود بگویئ من درامش هستم ومداوم به سمت ارامش میروم وذکر الهی را بیان کنید واز خداوندمنان کمک بگیرید- شادی در درون خود جستجو کنید واز اشیا اطراف خود لذت ببرید- چون نوجوانان این چنین هستند- بدنیال یک سری کارهای پیچیده وگرانقیمت نروید-شادی به دیگران بدهید تا خداوندمنان شادی به شما بدهد د- مدتی ورزش حتی با بچه ها بکنید از بازی دست برندارید برای جذب کردن دیگران نسخه خاصی نیست ممارست میخواهد بدنبالش باشید انشااالله