بسم الله الرحمن الرحیم- انسان بایدمرز دقیق د انستن وندانستن خود را تعین کند- کسانی که که این مرز را بخوبی تشخیص ندهند دچار خطا وهلاکت میشوند تاریخ مثال های فراوان دارد امام موسی بن جعفر سلام الله علیه به جناب هشام میفرماید خداوند کسانی که کیفر اش را تعقل نمیکند بیم داده است وفرموده است—":سپس دیگران را هلاک سا ختیم شما صبح گاهان وشام گاهان ازانهاو انجا میگذرید پس چرا تعقل نمیکنید؟- زمانی که یک واحد تانک ازواحد به سوی جبهه جنگ میرود ولو بداند که تا رسیدن به جبهه هیچ خطری اورا تهدید نمیکند باید بامراعات تمام دستورات نظامی حرکت کند .مداوم در طول راه درهر موقعیت باید دشمن فرضی که درکمین اوست را لحاظ کند وتکتیک های مناسبرا اتخاذ کند وتمام ابعاد را منجمله استراحت کامل را دراه داشته باشد که به موقع رسیدن به جبهه جنگ چناچه فرماندهند به خط حمله برود امادگی لازم را داشته باشد مگر دستور از رده فرماندهی چیز دیگری باشد- ودر طول راه چناچه تشخیص خطاهای انجام گرفته شد بیش از بیست وپنچ نمره است که گروهی محاسبه میشود باز گردد ورفع اشکال کند انسان بقول عالمی عزیز فرمودند بچه ته تاقاری است از همه ضعیف تر وبه خداوند بیش از همه محتاج تر وحال بقول خداوند چطور شد که تو چنین مغرور وخود کفا شدهای-انساندرک اولی اش مادی است واهل درک کمیت های محسوس است کسانی که بدنبال درک کیفیتهای مادی وهم چنین درک فورمول های حاکم بر ماده هستند تجربه نشان داده است ک پیشرفت بهتری از کسانیکه فقط بدنبال بسط کمیت بودهاند واز ماده به درک قوانین حاک برماده احتیاج به پرش ذهنی دارد ک هوارد یک معقول جدیدی میشوند که یک سرش وارد حوزه مجردات میشود وتازه تا زمانی که ان فورمول کاربرد مادی نداشته باشد ارزشی برای ان فومورلهاقایل نیست ونمی فهمد عظمت ان فومورل ها بالاتر از خود ماده است که ان فومورل میتواند درحوزه بسیار عمیقی در زندگانی راه گشا باشد که ماده نمیتواند نقشی دران داشته باشد- جناب هشام ملعون سلطان اموی امام باقر علیه السلام وامام صادق علیه السلام را به کاخه اش دعوت کرد تا امام باقر علیه السلام را بکشد واز امام صادق علیه السلام هم زهره چشم بگیرد چون درنزد عرب هرچه باشد پسر عمو هستند- امام زمانی که وارد شد زمانی ب.د گه هشام داشت به عده ای مسایقه تیراندازی میکرد تصور میکرد که بالاترین هنرانسان تیراندازی است وامام هم بهرهای ندارد وامام را به مسابقه دعوت کرد اخلاق کریمه امام برای ان خیط نشود قبول نکرد ولی اشان اصرار کرد امام سه تیر را درمسافت دور به پشت سرهم زد نوشته اند که مستی از سرش پرید وجام را رها کرد وتعجب شدیدی در قیافهاش اشکارشد که باعث نگرانی دوستانش شد- ایشان شعوری بالا تر ازاین نداشت درحالیکه باید وارد حوزه علم میشد ومقام امام علیه السلام در نزد خداوند جسنجو میکرد- جنابان وهابی تصور کردند که چناچه خداوند مانند خورشید بدرخشد برای خداوند کمال است؟ درک صفات بی نهایت مجرد از ماده را نمیتوانند بکنند خداوند به بنی اسرائیل که فکر میکردند که خداوند نور مادی دارد وخداوند میشود دید خوداند نوری راخلق کردند وهمه مردند وفرمودند نور بالاتر پیشکشتان ودیگر راقایان وهابی نمیدانند بر فرض خدواند نورمادی داشتند درحدعظیمی میبود که کسی نمیتوانست انی انرا تحمل کند- ادامه دارد