سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

 

بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-  اقای -بن باز بزرکترین- مجتهد عربستان بود  یک فرد کور هوش  وحافظه بی نظیری  داشته است تقریبا تمام کتب شیعه راخوانده بود ونهج البلاغه حفظ بود وتمام احکام شیعه کتعلقحضرت ایتالله العظمی بروجردی- رحمت الله علیه-  خوانده بود وحفظ بود- واهل چالش بود همینکه احساس درضعف است یک اشاره به معاون اش که راننده ن میکرد ایشان فوری  مویایل ایشان بیان میکرد کسیب ایشان خواسته است  ومیگفت بامنشی من تماس بگیرید ویک جلسه دیگر  قرار بگذارید ودیگرنمی امد- تنها جائی که ایشان میپذیرفت- فلسطین بود که بایدازاد شود بیشترین مقلد راداشت- خیلی هادرحج دعا میکردند ایشان زود فوت کند- من نیمی دانم چه اتفاقی داد ایشان علنیگفت- که ما امروزه قدرت نداریم که فلسطین راازاد کنیم ولی مترصد هستیم که قدرت بدست اوریم وفلسطین-را  ازاد کنیم وجناب فهد پادشاه وقت ایشان اول زندانی کرد وسپ درحبس خانگی ممنوع الملاقات کرد وهیجکس حق نداشت که با ایشان تماسی داشته باشد- مجتهد که هرلحظه بایداماده باشد مسئلهای اگر  رخ داد که دررساله نبود پاسخ بدهد- اختناق دراین حد- این مشکل براداران اهل سنت در طول  تاریخ است- ومسئله تاامروز حل نشده است وجامعه به سه گروه تقسیم کرده است -گروه اول فقها در طراز اول هستند درامور  سیاسی -اجتماعی  اگر حکمی فقها حکمی نداشته باشند خلیف یا پادشاه حکم اش نافذ است- ولی اگر اختلاف ایجادشد  حکم  علما درست است ولی درعمل ساکت خواهندبود-نوع دوم درهمهموارد خلیفه اصل است وفقها اگرمخالف بودن- رای خلیفه ملاک است ولی نسبت به فقها ساکت هستند- وبعضی ها دراین موارد معتقد به صوفی هستند ویاعارف -هرچه انهابگویندعمل میکنند زیرابه انها الهامات ربانی میشود که ایقسم سوم سخت مورد نفرت وهابیت است وانراقبول ندارند- یک روز در مکه روز تعطیلی بود چندجا  که کی ازانها هتلی بسیار  گرانقیمت وتازه تاسیس  درمحله عزیزیه وجوداشت که یک فروشگاه برند داشت- بسیار گران  انجا نه ماشین میرفت وما تاکسی ها نمی شناختیم وپیاده رفتیم وبرگشتیم- هوا بسیارگرم بود رسیدمبه دم یک فروشگاه معظم که یک سقف کوتاه داشت ویک در داخال بود  وکولری انجا کار میکردویک جوانی هم  سرایدارماردرکنار درب جا داد ونشستیم ومن ایشان سئوال کردم وضع شما خوب است- ایشان گفت هرشب دعا میکنم حضرت عزرائیل علیه السلام دوست من است وجان من رابگیرد-م من اززندگانی خسته شدم- یک جائی بچه های ایرانی بهمن  ادرس دادند برو وانجارابین- ان محل نه تاکسی میرفت ونه اتوبوس ولی داخل مکه بود راه ای هم نبود- من رفتم- درحقیق یک جای پرتی بود که من خیلی تعجب کردم- از یک دلان درخت عبور کردم رسیدم به یک محوطه مستطیلی شکل  دراز  اطراف درخت وکوه پایه بسیبارکوتاه ومال تپه درسرهر  گوشه یک لامپ بیست وپنچ ولتی بود- بسیارتاریک قبلا هم در  زرین نعل لامپ دراینحدبودند وکاربرای دزدان وباج گیران اسان کردهبودند دم غروب کسی  بیرون نبود شهامت میخواست  پنچاه قدمی مسجد کسی برای نماز مغرب وعشابرود- همراه اش یا چراغ فانوسی دریائی داشت ویاچراغ قوه وهمراه خود اسلحه سرد ویا گرم ویاهردو- سمت راست سه مغازهبود  که چراغ های خوبی داشت وچند قهوه خانه یک از انها کباب هم درست میکرد از تخت های بزرگی  حال رسم شده است قبلا درتابستان استفاده میشد دربالای تپه گذاشته بودند ودر کنار مغازه ها بنظرمیرسید که سیمان کرده- بودند بنظر میرسید قبلا یک حوض دراز  باعرض کم وجود داضته است که حال تاحدی جنبه بلوار بخوداش گرفته است  افراد درحدود بیست نفر درکل بودند درانتها چندنفری دیده میشدندولی دررویو تختها و چندنفری تکتک روی صندی پشت میز نشسته بودند وغالبا پیران درحال قیلیان کشی بودن وبعضی یک فلیان داشتند بنوبت میکشیدند واصرارداشتندکه فرد بکشد-همه کت وشلواری بودند - من خواستم به سمت چپ متمایل شوم-ناگهان یک سرباز با  تفنگ سرنیزه دار مثل جن معلق جلوی من سبز شد واشاره کردبه میزی مقداری از من دوربود بهعربی گفت ای مجلات بردار وبخوان- مجلات از سراسر  جهان غرب وعربی بود که همگی عکس جناب اقای فهد درروی جلد داشت ومن تصور میکنم مجله تایم رابرداشتم- اولین بار این مجله ابروی خوداش رابرده بود گرچه درحد واندازه فرهنگ سیاسی غرب بود-عربستان درزمان اقای فهد  قلعه وناو شکست ناپذیر است متحدما است-گوش بفرمان ما است وحدت اراده ونظر باهم داریم هزران  انتن ماهوارهای که اسمان منطقه بخصو خلیج فارس را میلمتربه میلمترارزیابی میمند وماحتی ماهیان خلیج فارس میتواینم بشماریم-اگرعربستان بامانبود هزینه نجومی  داشتیم وتازه نمیدانستیم چه سرنوشتی پیدا میکنیم واز این جهت از اقای فهد بعنوان یک قهرمانی که ریسک بزرگی کرده بخاطر غرب وبسیار متشکریم واندکی از فعالیت اقای فهد درساخت مسجدالحرام ومدینه واوردن مخابرات پیشرفته وغیره تمجید کرد- من دقت کردم هیج کس مجله دراختیارنداردجزیک جوانموفرفری کهعرب بود وخارجی بنظر میرسید یکمجله درساکاشبود سکوت محض بود وافراد ماندمجسمه گاهی یک شوخی میکردند و یکنفر بافلسک طاوسی چائی کهانها بهچ شین میگوند شای ویکی هم قهوه میفروخت-تانصف لیوان من شکر ریخت گفت کم نیست بعد چائی ریخت- اینمنظرهمدتها من رابفکر انداخت تا یکی ازبچه گفت این برای بدام انداختن خارجیان است- داخلی بسیارباهوش هستندهرگز انجا نمیروند علت این است انها همگیسواکی هستند یکفرد کنارانها مینشید واز مجله سئوال میکند واگرخام باشد میگویدچرت است همین کافی است ایشانرتعقیب کند وبهدساواک انهارااحضار کند-ادامهدارد

 


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3