بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-جناب حضرت ایت الله پناهیان- رحمت الله علیه - یک مطلب فلسفی خاصی بیان میکنند علت خلقت انسان چیست-چراانسان را خلق شده است کل موجودات برای انکه بان را بشناسند وبه او محبت داشته باشند- محبت درمقابل لطف است وشناختن ربطی به لطف ندارد به شناخت ربط دارد- فرض کنید- یک پژشک ارژانتین ای به ملت خود بسیار کمک میکند انسان این چنین فرد رادوست دارد- این دوست داشتن برای شناخت است واگر این فرد به ایران بیاید ودرایران مدتی کار کند دوست داشتن اش هم براساس لطف هم است - یکنوع فروتنی ایجادمیکند که به ان مقام عبد میگویند- یکجنا دکتری دراینترنت نوشته است مادرمن یسیاربرای من زحمت کشید وهمیشهمیخواست که من دکتر شوم البته دکتری راهم خودهم دوست داشتم ولی بیشتر برای مادر این شغل راقبول کردم زمانی که ازدانشگاه تهران دکتری را گرفتم به ایشان زنگ زدم که من دکتر شدم مادرگفت مبارک باشد ومیبایست به مستضعفان کمک کنی تامن زحماتی که برای تو کشیدم-حلال کنم ومن چنین بودم زمانی که فوت ایشان به من خبر دادندمن تقریبانصف شدم ودیگر فرد سابق نشدم وباخاطرات ایشان زندگانی میکنم-انسان براساس انگیزهعمل میکند محور حرکت انگیزه است تمام افرادرا اگربخوبی بیان شده باشند ویاشناخت پیداشود این مطلب روشن است حضرت علی علیه السلاممیفرماید عبدبودمن بعلت شناخت است البته بخاطر نعمات هم مزید میشود -موجودات بهشتی فقط بخاطر شناخت افرادر رادوست دارند- وفرشتگا ن جهنم بخاطر شناخت نفرت دارند- البته خداوند رای شناخت بیشتر علومی رابهانسان تعلیممیدهد وبخاطراین اینامز پادشهای معتوی وغیرمعنوی هم درنظرمیگیرد ولی اساس انگیزه وعلاقه به خداوندمنان است درسراسر قران همینمطلب موج میزند کهاگر منراقبول کردید بادشمنانمن ولو از فامیل درجهاول بشند حمایت نکنید واگر ادمنمیشوند ومبارزه میکنند شماهم مبارزه کنید-درامریکا یک ایالات است بنمام نبرسکا ایالت بزرگی است یک دانشگاه دولتی دارذ ایندانشگاه در رشته کشاورزی صدسال ازدنیا جلوتر است و نابغه قبول میکند مثل هاوراد و درانگستان ااکسفورد وکمبریچ-یکایرانی ازانجا دکترا میگیرد وتوسط اقای علم به ایران میایدووزیر کشاورزی میشود وطرح های میدهد وشروع بکار میکند شاه علم میخواهد تکه کلام اش =خربوده است که این خر کی ادم میشود امام الراحل صلواته الله علیه ب هشاه گفت کی تو ادمی میشوی- علمگفت زود است مدتی بیاد صبر کنی- یعنی مطابق میل من وامریکا وانکلستان نیست-بعدازمدتی اقای علم به ایشان درگوشی گفت وایشانهم کمی کوتاه امد ومسئله شد ومردم از وزرات کشاورزی نارحت بودند شاه درسخنرای گفت نمیدانم دولت چرا این خر رانگه داشته است درحدیث است اینکار کارخداوندمنان است خوبمحور انگیزه وعمل مشخص میشود ازمایش برای درکهمینموضوع است که نسبت بهخداوندمنان محبت وعشق داشتهباشید ومداوم هم ارزیبای میشود بعضی گفتند این صفت خانمها است وخوب است بشرطی که افراطی نباشد
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی استجناب اقای زلسنگی یک دوره درحد فوق تخصص سیاسات واقتصاد وعلوم نظامی ومدیریت جامع در علوم اجتماعی- وهژمونی وسنت های فرهنگی مدرن شده وحل مساول اجتماعی شده است وچیزی پس نمیدهد-خوب کیف را ساکت کرده است- وچیزی پس نمیدهد- وکاریز مای سحرانگیزی را هم درخود خلق کرده است- در بیان خطبه ها ازلحاط سبک مطالب مردمی – بانگرش عامیت پوپولیستی مثبت باضرب اهنگ حسی فضاحا وبلاغت ومحتوا کم کم به تورات نزدیکمیشود ابهت موسایی به اسارت اوردن اجنه چون حضرت سلیمان سلام الله علیه شباهت دارد حیف است که به ریس ناتو ممکن نشود وبه ریاست خلق اروپا نایل نگردد – به ریا ست خاخام های برتر درجه نگیرد
خم به درگاه او پى تعظیم
چون کمان پشت آسمان باشد
هم بود رکن عالم امکان
هم شهنشاه لامکان باشد
«صابرا» با ولاى او در حشر
هر گنهکار، در امان باشد
آمد بهـــــار و بــــوستان شد رشک فردوس بـــرین گلهـــــا شکفتــــــه در چمن، چون روى یار نازنین
گسترده، بــــــاد جانفــــزا، فرش زمرّد بى شُمــر افشـــــــــانده، ابـــــر پرعطا بیرون ز حد، دُرِّ ثمین
از ارغـــــــــوان و یاسمن، طرف چمن شد پرنیــان وَز اُقحـــــــــوان و نسترن، سطح دَمَن دیباى چین
از لادن و میمـــــون رسد، هر لحظه بوى جانفـــزا وَز ســـــــورى و نعمان وزد، هر دم شمیم عنبرین
از سنبل و نرگس، جهــــان باشد به مانند جنــان وز ســـــوسن و نسرین، زمین چون روضه خُلدبرین
از فرط لاله، بـــــــــــوستان گشتـــه به از بـاغ اِرَم وز فیض ژالــــــــه، گلسِتان رشک نگارستان چین
از قمرى و کبک و هــــــزار، آیــــــد نواى ارغنـــون وز سیــــــره و کــــوکـــو و سار، آواز چنگ راستین
از شـــــارک و تــوکا رسد، هر لحظه صوتى دلـربا وز بـــــــــــوالملیح و فاخته، هر دم نوایى دلنشین
بر شاخ باشد زند خوان، هر شام چون رامشگران ورشـــــان به سان موبدان، هر صبح با صوت حزین
یک ســـو نــواى بلبلان، یک سو گل و ریحان و بان یک سو نسیم خوش وزان، یک سو روان ماء معین
شد مــــوسم عیش و طرب، بگذشت هنگام کرب جــــــــــــام مى گلگون طلب، از گلعذارى مه جبین
قدّش چـــو سرو بـــوستان، خدّش به رنگ ارغوان بویش چو بوى ضیمران، جسمش چو برگ یاسمین
چشمش چـــو چشم آهـــوان، ابروش مانند کمان آب بقــــــــایش در دهـــــــان، مهرش هویدا از جبین
رویش چـــو روز وصل او، گیتــــى فــــروز و دلگشا مویش چو شـــــــام هجر من، آشفته و پرتاب و چین
با اینچنین زیبـــــا صنم، باید به بستـــــــان زد قدم جان فارغ از هر رنج و غم، دل خالى از هر مهر و کین
خــــــاصه کنون کاندر جهان، گردیده مولودى عیان کـــــز بهــــــــر ذات پا ک آن، شد امتـــزاج ماء و طین
از بهـــــــر تکــــــــریمش میان، بربستـه خیل انبیا از بهــــــر تعظیمش کمــــــر، خم کرده چرخ هفتمین
مهدى امــــــام منتظـــــــر، نــــو بــــاوه خیرالبشر خلق دو عالـــــم سر به سر، بر خوان احسانش، نگین
مهــــــر از ضیائش ذرّه اى، بـدر از عطایش بدرهاى دریا ز جودش قطره اى، گردون زِ کشتش خوشه چین
مــــــرآت ذات کبـــــــریــــــــا، مشکــــــوة انوار هدا منظـــــــور بعث انبیــــــــا، مقصــــــــود خلـق عالمین
امرش قضا، حکمش قدر، حُبّش جنان، بغضش سقر خـــــــاک رهش، زیبــــــــــد اگر بر طُرّه ساید حورِعین
داننـــد قـــــــرآن سر به سر، بابى ز مدحش مختصر اصحــــــــاب علــــــــم و معرفت، ارباب ایمان و یقین
سلطان دین، شـــــــاه زَمَـــن، مالک رقاب مرد و زن دارد به امـــــــرِ ذوالمِنَن، روى زمیـــــن زیــــــــر نگین
ذاتش بـــــه امـــــــر دادگــــر، شد منبع فیض بشر خیــــــل ملایـــــک سر به سر، در بند الطافش رهین
حبّش، سفینــــه نـــــــوح آمد در مَثـــــَل، لیکن اگر مهـــــــرش نبــــــــودى نوح را، مى بود با طوفان قرین
گــــــر نــــه وجود اقدسش، ظاهر شدى اندر جهان کامــــــــل نگشتـــــى دین حق، ز امروز تا روز پسین
ایــــــزد به نــــــــامش زد رقم، منشور ختم الاوصیا چـــــــــونانکه جـــــدّ امجدش، گردید ختم المرسلین
نـــــــوح و خلیل و بــــوالبشر، ادریس و داوود و پسر از ابــــــر فیضش مُستمـــِد، از کان علمش مستعین
مــــــوسى به کف دارد عصـــا، دربانىاش را منتظر آمـــــــاده بهـــــــر اقتدا، عیســــى به چرخ چارمین
اى خســــرو گـــــــردون فَرَم، لختى نظر کن از کَرَم کفّــــــــار مستولـــــــى نگر، اسلام مستضعف ببین
نـــــامـــــــوس ایمــــان در خطر، از حیله لامذهبان خـــــــــون مسلمــــانان هدر، از حمله اعـــــداء دین
ظاهــــــر شــود آن شه اگر، شمشیر حیدر بر کمر دستـــــــار پیغمبر بـــــه سر، دست خـــدا در آستین
دیـــــــّارى از این ملحــــــدان، باقى نماند در جهان ایمـــــن شــــــــود روى زمین، از جور و ظلم ظالمین
من گـــر چـــــــه از فرط گنه شرمنده و زارم؛ ولى شــــــادم کــــه خاکم کرده حق، با آب مهر تو عجین
خــــاصه کنون کز فیض حق، مدحت سرودم آنچنان کــــــــز خامـــــــــه ریزد بر ورق، جاى مرکّب انگبین
تا چنگـــــل شـــــــــــاهین کند، صید کبوتر در هوا تا گـــــــرگ باشد در زمیـن، بر گوسفندانْ خشمگین
بـــــــــر روى احبابت شـــــــود، مفتـــوح ابواب ظفر بـــــر جــــــــان اعدایت رسد، هر دم بلاى سهمگین
تا بــــــــــــاد نــــوروزى وزد، هر ساله اندر بوستان تا ز ابــــــر آذارى دمــــــــد، ریحـــــان و گل اندر زمین
بــــــــر دشمنان دولتت، هر فصل باشد چون خزان بــــــــر دوستانت هـــــــر مهى، بادا چو ماه فرودین
عــــــالم شود از مقدمش، خالى ز جهل، از علم پر چـــــــون شهر قم، از مقــــدم شیخ اجل، میر مهین
ابـــــــــــر عطا، فیض عمیم، بحر سخى، کنز نعیم کـــــــــان کَرَم "عبدالکریم" پشت و پنـــــاه مسلمین
گنجینــــــه علم سَلَف، سرچشمــــــه فضل خلف دادش خداوند از شرف، بر کف زمـــــــــام شرع و دین
در ســـــــــایه اش گرد آمده، اعلام دین از هر بلد بـــــــــر ســــــاحتش آورده رو، طلّاب از هر سرزمین
یا رب به عمـــــر و عزتش، افزاى و جاه و حرمتش کـــــــاحیا کند از همــــــــــّتش، آیین خیرالمرسلین
اى حضرت صاحب زمان ، اى پادشاه انس و جان لطفـــــــــــــى نما بر شیعیان، تایید کن دین مبین!
تـــــــــــوفیق تحصیلم عطا فــــرما و زهد بى ریا تا گـــــــــــــــــردم از لطف خدا، از عالِمین عاملین
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-گفتهمیشود درشیراز سید عالمی بزرگوار از میداند وایشان پرعظمت میلانی ها دریک جلسه درباره اعجاز امام علیه السلام بحث میشود- وگندم را میخورد بعد بروی دوش ایشان قرار میگیرد وبیرون می ایند درهواچند کبوتر گشت میزدند واین کبوتر هم به سمت انها پرواز میکند دریک جلسه من دختر خانم یشان رادیدم وهمین سئوال را ازایشانکردند فرمودند پدر من زیاد به خارج میرفت مخصوصا کربلا ونجف- وقتیکه برمیگشت ما میگفتیم پدر هدیهای نیاوردی- ایشان میفرمود یکچمدان رابیاورید که توی ان خالی بود دربرا که باز میکردیم پراز لباس وکفش وپارچه .غیره بود-یکیبچه های سپاه برای من تعریف کرد-که ایشان پیغام بر بودخدمت عظمت تاریخ امام الراحل صلواته الله علیه میرسیدند- وشفاهی پیام رامیگفتند وجواب هم شفاهی ان عظمت میدادند ایشان فرمودند به جماران رفتم- درحدود هشت نفر درصف بودیم بشدت بازرسی میکردند و تا رسید به فرد جلوی من ایشان گفت به ان جوان بفرماید بروید ومن هم راه بشدت بازرسی کرد ومن هم رفتم ان جوان یک کیسه سفید در دستاش بود وگفتم درانچیست گفت اسناد فوق العاده سری-من گفتم درداخل ان یک کلت میبینم رنگ اش راباخت وگفت بهفرد جلوی تحویل میدهم ومن گفتم چنین نمیکنی وپاسدار را صدازدم وایشان امذ کلت را خیلی جالب استتار کرده بود انمیز جلو اسامی افراد بامشخصات بود ویک اسم رمز هم به افراد دادشده بود که میپرسید اسم رمز چیست- من جبهومیرفتم مرکز یک روحانی وسید بزرگوار تفسیر قران ومسائل فقهی وغیره یادمیگرفتیم چند کیلومتر دوربود یک مقدمه بگویم ما توپخانه خود کششی نداشتیم بسیار اندک بود یک طرح دادهبودند که وانت تویوتا را تبدیل به توپخانه خود کششی بکنند ویکگاری هم بدنبال میکشید دوتا خمپاره رویان سوار میشد و برای جابجای ماشین زیاد احتیاچ بود کهاز این وانتها استفاده شود- ایران خرید وانت را باشراطی خاص فنی به مناقصه جهانیگذاشت دوکشور المان وژاپون شرکت کردند مال المان هم بهتربود وهم ارزانتر وبعللی نخریدند ولی ازژاپون خریدند اقتصادامروزی به اندازه مشتر ری میسازند حداکثر بین چهل تا چهارصد تا اضافه است ششماه قبل پولرا میگریند ایران صدهزار میخواست بخرد پارتی اول دهزارتا بود امریکا کهمتوجه شد ازاینخرید چه کاری میخواهند بکنند به ژاپون گفت نفروش کویت تعدادزیای میخرد چون دلار دارد بعد انهارابه عراق که عمده میخرد میفروشد با اقساط نصف بها را هم کالا از عراق میخرد وتعدادکمتری از پاکستان وهنددستان وغیره- باسود پنچ درصد- وباز امریکا به کویت گفت نفروش ونفروخت ایران عمدهانهارا دربازار فروخت چونیاز بود تعدادکمی در جبهه بود ارتش دوتا اتوبوس داشت بچه هاگفتند سوارنشوید برایخود ارتشیان تعدادکم است سعی کیند پیاده ویا با وانت عبوری سوارشوید من پیاده میادم یکاتوبوس ارتش جلوی پای من ایستادومنگفتم سوار نمیشوم اصرارکردندکسی نیست تقریبا نصف خالی بود ومنسوار ماشین شدم درصندلی دست راست یک جناب سروان بود وکسی بغل دست اونبود ومن انجا نشستم- سن من مشخص میکرد یامعافی گرفتم ویا سربازی رفتم همین سئوال را از منکرد ومن گفتم رباز یرفتم ود دردانشکده زرهی شیراز بودم- ایشان گفتند حال وهوای جببه راچگونه دیدی ومنگفتن خیلی وقت کم است که اظهارنظر کنم ولی بااینوضع بیشترما باید دفاع کنیم تاحمله ایشانفرمودند درست گفت وچه مکتبی راباید انتخاب کنیم ومن گفتم جنگ شهرری ولی تماش هراهایخورستان وحتی روستاها نابود میشود ولی دشمن هم نابود میشود ایشانگفت درست گفتی ولی اهوازنصف ان خراب میشود وهمه روتاهم خراب نمیشود وحداگثرر نفوذ هشتادکلیومتر است البته ماباید زیر زمین ها درست کنیم ازلحاط مهمات ونفر وتانک درزیر زمین همهچیز فراهم شود وچونجاده ها میگذاری میکنیم وسط بیابانها باید ریدشود وگیچ میشود وبهراحتی امبولانس انها شکار هواپیما میشود- واندکی شرح داد- من به عقب نگاه یک جناب سروان بسیار تنومند و بلند قد درانتهابود چشمانش سهبرابرعادی شد وحالت تعجب وکمی خشم ویاد حدیثی افتادم که چهره رسول الله صلواته الله علیه واله والسلم تقریبا چنین بوده است جنابسراون فرمودن همراهما بیاید وبچه ها چمع میشوند مقداری بحث کنیم اگراهل تریاک هم باشید مقداری داریم-من گفتم متاسفانه رمز بیسیم بهمن ندادند وبچه هامیدانند کهمن باید برگردم وچون برنمیگردم دلشوره پیدامیشود وبه سراغ من میایند ومنراپیدانمی کنند وبه بیمارستانها اندیمشک میروند درسر پیچ پیاده شدم وخداحافظی کردم
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-متاسفانه ایران تمام سایتهای خبری را غرب رابسته است- بیشتر خبرهای در یوتوب است- انهم بسته است- باتاحلیه ها یک ان باز وبسته میشود باید شکارچی بسیار مهاربود درحال اقای باید درحالکه روز است وگارد پلیس هم درشهر اماده است دزدی میکند- میگوید جز حبهه حماس ویاران انها و جبهه ضد اوکراین مابقیه را به نفع غرب هم دست ومتحد کردم؟؟-چیزی نمانده است که شعار بایدن بروگم شو بگویند-خانم نیکی هیلی درشهر خوداش کاریلونای جنوبی که همیشه طرفداجهمری خواه هستند و بیشترین سود رابردند فقط شعار مسابقهای داد و وهمه اش ضدترامپ وجهموری خواه ها بودبدون هیچگونه طرح جدیدیئ بیان نکردوهمه معتقد هستند بازنده است باید روش خانم کلینتون رابکار میبردر دوباره مسئله شاد دان پول کارمندان دولت دربین است وبسیارهم دراین وضعیت خطرناک است
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- خانم پروین اشرافی که از خیرین شیراز هستند ودرضمن زیرزمین خودرا وقوف امامالزمان علیه السلام وتعلیم قران کردند وهمچنی باغ خودرا وقف اسلام کردند- وپنچ شنبه ها تعلیم قران وتفسیر قران دارند اخیرا کتاب شعری که هم شعرنو وهمچنین شعر کهن سروده اند وبه چاپ رسیده - واخیرامادربچه ها یک کتاب ایشانرا اورده اند- درحدیث است که رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند مردان مانند اسمان هستند که مهم باران است- وخانم ها زمین هستند که مهم پروش دادن است که ام- دراصل به معنای ریشه درخت است- اب باران قدرت حلالیت دارد- درزمین انواع فلزات وشبه فلزلت یامعدنی وغیر مدنی وجود دارد دراب حل میشود این هنر اب است وریشه با سنجش ترکیب خاصی بوجود میاورد که میتواند غذای گپاه باشد یعنی مردان علم را بوجود میاورند وخانم ها افراد با ان علم را ترکیب میشود با صفات زیادخانم ها وموجب پرورش میشود-شعر پشت جلد- الاای مطلع الشمس ولایت- جخان تاکی گرفتار فراقت- بتاب ای افتاب برج توحید -برار از ابرغیبت -قرص خورشید- توخورشید جهان ارا بانور امامت- به اذن حق بپاکن درجهان امن وعدالت- شکر از الطاف حق--شکر لله لطف حق شد شاملم- بهرهگیری از مناجا ودعاشد حاصلم- بهره لطف حق نمودم مجلس قران بپا- محفلی بود- بی ریا وبا صفا- با دعای ربنا اغفرلنا با دوستان- توبه کردیم از گناه درحال مناجات ودعا- بهر تعجیل فرج کردیم دعا- اروز کردیم بیاید مهدی صاحب الزمان