بسم الله الرحمن الرحیم- هندسین حرم مطهر امام حسین (ع) که در صدد توسعه این مضجع شریف هستند، پس از مطالعه و تحقیق بر روی گنبد بارگاه حسینی اعلام کردند، این گنبد که حدود 12 تُن وزن دارد، بدون هیچ ستونی در طول سال های متمادی در جای خود قرار گرفته است.
به گزارش خبرگزاری اهلبیت(ع) ـ ابنا ـ با آغاز طرح توسعه حرم مطهر حضرت اباعبدالله الحسین (ع) مهندسین این آستان مطالعات و تحقیقات خود را در مورد بخش های مختلف حرم از جمله گنبد این مضجع شریف که در طرح توسعه دچار تغییراتی خواهند شد، شروع نمودند.
مهندسین آستان حسینی پس از مطالعه و تحقیق بر روی پایه ها و ستون های گنبد 12 تُنی حرم امام حسین (ع) از بقای معجزه آسای این گنبد خبر دادند.
آنان اعلام کردند این گنبد سنگین بر روی پایه های چوبی بنا نهاده شده بود و اکنون پس از گذشت سالها از ساخت آن، تمام ستون های نگهدارنده گنبد از بین رفته و موریانه تمام آنها را خورده است ولی به طرز معجزه آسایی گنبد این حرم مطهر همچنان در مکان خود باقی مانده و فرونریخته است.
بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- با تشکراز برنامه حبل المتین- استادبزرگوار ایتالله حسنی قزوینی سبزواری - کشتی نوح که ملاک شناخت مذهب راستین است ناخدای ان بایدبفرماید-من نوح هستم دیگران سوار شترشدند- عجیباست دران شب فتنه حضرت ام سلمه رحمتاللهعلیها فرمودند داخل جهنم شوید که پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله السلم رااذیت کردید وخنم عایشه شنید وسکوت کردواناصحاب چون طوفان نوح عمل کردند-ورد کردند امری که میبایست قبول کنند واصحاب فعلی هم تقلید کردند ایاامکان دارد که رازی پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم به خانم عایشه گفته باشد چون تضاد درام المونین درحقایق امکان ندارد
افراد دیگری نیز در این میان با همکاری با میرزا محمدعلی به مخالفت با عبدالبهاء برخاستند. عدهای از اولاد بهاءالله، میرزا آقاجان کاتب بهاءالله [17] و ابراهیم خیرالله از جمله این اشخاص بودند.[18] ابراهیم خیرالله از مسیحیان سوریه بود که به آئین بهائی گرویده بود. او بعدها به آمریکا مهاجرت کرد و به تبلیغ آئین بهائی در آنجا پرداخت.[18] ابراهیم خیرالله در ابتدا آئین بهائی را به صورت تلفیقی از مسیحیت ارائه میداد و عبدالبهاء را به عنوان بازگشت دوباره مسیح در آمریکا معرفی میکرد، ادعایی که عبدالبهاء قاطعانه آنرا رد کرد و اقدام به اصلاح آن کرد.[19] بعد از مدتی خیرالله که قصد داشت به عنوان رهبر مذهبی بهائیان آمریکا شناخته شود از در مخالفت با عبدالبهاء درآمد و شروع به همکاری با میرزا محمدعلی کرد.[18] میرزا محمدعلی برای حمایت از خیرالله پسر خود شعاعالله را در سال 1904 به آمریکا فرستاد.[20] گروه اندکی از تازه بهائیان در آمریکا که خود را موحد مینامیدند از خیرالله پیروی کردند، ولی تعدادش رفته رفته رو به افول نهاد[14] به طوری که در سال 1906 به یک جمع 40 نفری در کنوشا، یک گروه کوچک در شیکاگو و تعدادی افراد پراکنده در جاهای دیگر تقلیل پیداکردند.[21] تلاشهای متعاقب برای بسط و توسعه این جریان و جذب افراد بیشتر ناموفق ماند[14] و گروه کنوشا بعد ازسال 1950 غیر فعال شد.[21] بعد از خیرالله، شعاعالله رهبر این گروه کوچک شد.[22] شعاعالله بعدها برای مدت 3 سال از سال 1934 تا 1937 اقدام به انتشار مجلهای به نام «Quarterly» به زبان انگلیسی کرد که به ترویج مطالب و نوشتههای میرزا محمدعلی و سایر افراد این گروه میپرداخت.[22]
بهائیان آمریکا بعد از اینکه ابراهیم خیرالله به طرفداری از میرزا محمدعلی و مخالفت با عبدالبهاء برخاست موقتاً دچار سردرگمی شدند؛ به ویژه به این دلیل که اطلاعات دقیقی به زبان انگلیسی راجع به آئین بهائی در دست نداشتند.[21] عبدالبهاء برای حل این مشکل و تحکیم این جامعه و ایجاد فهم عمیقتری از آئین بهائی دست به یک سلسله اقدامات زد. او بین سالهای 1900 تا 1905 چهار مبلغ بهائی ایرانی به آمریکا فرستاد تا بهائیان آمریکا به درک درستی از عقاید و آموزههای بهائی دست یابند؛ او همچنین در سطح وسیعی شروع به مکاتبه با بهائیان آمریکا نمود و در نهایت خود به آمریکا سفر کرد و در بسیاری از شهرهای این کشور به شرح و بسط تعالیم بهائی در مجامع عمومی و خصوصی پرداخت.[21] وقایع دیگری نیز به روند تحکیم و افزایش آگاهی بهائیان آمریکا از آئین بهائی کمک کرد، من جمله اینکه گروهی کوچک ولی تاثیر گذار از بهائیان آمریکا برای دیدار عبدالبهاء در عکا رفتند، حجم وسیعی از آثار و متون بهائی به انگلیسی منتشر شد (تا سال 1912 حداقل 70 کتاب و جزوه در باره دیانت بهائی، شرح آموزه های آن و ترجمه متون بهائی به انتشار رسید) و رفته رفته مبلغین و رهبران بهائی در آمریکا از میان خود بهائیان آمریکایی ظهور کردند.[21]
علم درست نوشته است، نبرد با هویدا تمام مدت ادامه داشت" | ||||||||
در یادداشت های علم در روز پنجشنبه 8 اسفند 53 آمده است "صبح ملاقات های منزل جانکاه بود، چون همه از طبقه لاشخور حاکمه ( طبقه خودم) بودند و هر کس به منظور جلب منفعتی آمده بود. واقعا کسل شدم... روزهایی که موفق می شوم به درد مردم برسم راضی هستم ولی در این جور روزها کسل و بدبخت و بیچاره هستم چون طمع این طبقه هم حد و حدود نمی شناسد... در بین اینها بیچاره نهاوندی رییس دانشگاه تهران هم که بی نهایت از وضعش نگران است بود. دلم خیلی سوخت چون صادقانه و صمیمانه کار می کرد و فکر می کنم نخست وزیر که از او دل خوشی ندارد از ترس اینکه مبادا جمعیت اندیشمندان برای حکمرانی مطلق حزبی او، یک روزی دردسر شود به وسیله ایادی خودش در سازمان امنیت قال او را کنده باشد. گویی اینکه صبح سه شنبه در فرودگاه به من می گفت واقعاً حیف است اگر نهاوندی عوض شود ولی نمی دانم شاهنشاه چه تصمیمی درباره او دارند. در دلم گفتم وای بر این دو رویی. شاهنشاه به من فرموده بودند وضع نهاوندی را از ساواک تحقیق کن. عرض کردم چشم ولی جرأت نکردم عرض کنم اجازه بفرمایید اول وضع ساواک را تحقیق کنم که در دست کیست و چگونه است. بعد وضع نهاوندی را".
موضوع را با آقای دکتر نهاوندی که اکنون مقیم بروکسل است در میان گذاشتیم، عین مطلب را برای او خواندیم و نظر او را درباره این یادداشت جویا شدیم. گفت: "علم درست نوشته است. تمام مدتی که من در دانشگاه تهران بودم نبرد با هویدا و نصیری و اطرافیانش ادامه داشت. اگر من بخواهم همه آن چیزهایی را که در دوره ریاست دانشگاه تهران گذشته شرح دهم یک کتاب می شود. موضوع از این قرار بود که مقدار زیادی از گزارش ها که درباره من و دانشگاه تهران به شاه می دادند دروغ بود. بعضی ها را البته شاه متوجه می شد که دروغ است. مقدار زیادی هم تحریکاتی بود که نخست وزیر و ساواک در دانشگاه تهران می کردند. یعنی مقدار زیادی از اغتشاشاتی که در دانشگاه تهران می شد به وسیله عوامل هویدا صورت می گرفت. از جمله آنها اقدامی بود که برای آتش زدن دانشکده ادبیات کردند و بعد هم کتک زدن خانم دکتر راسخ رییس گروه روانشناسی. قضیه از این قرار بود که وقتی خواستند دانشکده ادبیات دانشگاه تهران را آتش بزنند خانم راسخ اولین کسی بود که متوجه شد و فریاد کشید و دیگران آمدند و پرده ها را کشیدند و جلو آتش سوزی را گرفتند. کسی که اقدام به آتش زدن کرده بود، کارت حزب ایران نوین در جیب داشت. ساواک او را گرفت اما بعد از دو روز آزادش کرد. دو ماه بعد خانم دکتر راسخ را در دانشگاه چنان کتک زدند که کارش به بیمارستان کشید. تنبیهش کردند که چرا از این فضفضولی ها کرده است." |
بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- امروزسری به مقاله جناب اقای احمد کاتب زدم ازبیانات ایشان که بعنوان مفسر شیعه قلمداد شده است بسیارتعجب کردم که تحلیل واقعی انتظاررادرک نمیکند-اگر نظریه ایشان بپذیریم نبیادهیچ رسولی مبعوث نشود برای انکه بعدا اختلاف ایجادشد واکثریت تبعیت ازرسول نکردند یک اقلیتی ایمان اوردند- نکته دوم ایشان درکتابی شیعی خوانده است پیامبراکرم صلواته الله علیه واله والسلم شورای بعداز خود قبول کرده است؟؟ که کذب محض است- اما ابوسفیان به مدینهامد وگفت چگونه است فرزندان عبدمناف به فردی از قبیله تیم برای ریاست تن دادند-حضرت علی علیه السلامفرمودند اینهم حیلیه تو است اکنون همه بر خلاف ابوبکر متحدشدن یعنی اتحاد مسلمانان در اهم مسائل است چون اختلاف جزویرانی امت نتجه ا ی دیگرنداشت-این یک سیاست حساب شده است اما به موازات ای نموضوع امام ازرای خوددفاع میکند دفاع از اهل بیت صلواته الله علیهم اجمعین قویترین سیاست است بیانات احکام خاص ورد احکام دیگران بزرگترین چالش است- ازحضرت عباس عموی پیامبر رحمت الله علیه خواستند راجع درباره وصی پیامبر اکرم صلواته الله علیه اله السلم سئوال شود ایشان وعلی علیه السلام بهنزد رسول اکرم صلواته الله علیهوالسلم رفتند وجریان را گفتند-حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم فرمودند عموی محمد وصایت راقبول میکنی گفت خیر شما هستید که چون باد حرکت میکنید پس رسول اکرمصلواته اللهعلیهوالسلم فرمودند علی علیه السلام وصی من است- ایشان میفرمایدمسئلهوصایت به مسائل مادی است اما جناب حضرت عباس رحمت الله علیه چنین فهمید حکومت است گفت مثل شما مانندباد نمیتواند حکومت رااداره کنم وصای مادی که مطلب مهمی نبوده است-طبیعی است که حکومتهای جور وظلم که افرادرا بدبین میکند بیادیک ملجایی وپناه گاهی باشد-این نقش انتظار است- وبهمین علت کلمه رافضی یعنی جداشده از امت اسلامی مطرح میشود ولی ضربه ای به امت اسلامی نمیزند خود اقایان ضربه به امت اسلامی زدند-ادامه دارد
بسم الله الرحمن الرحیم-روابط پاکستان و ایران در طول زمان در حال تغییر بوده است. روابط بین دو همسایه به دلیل نگرانی های امنیتی دوجانبه و منافع استراتژیک و نیز تغییر هویت های سیاسی دو کشور شکل گرفته است. . پاکستان و ایران متحدان قدرتمندی در زمان رژیم شاه بودند، زیرا در دوران جنگ سرد دارای دیدگاه سیاسی هماهنگ و عضویت مشترک در بلوک سیاسی تحت رهبری آمریکا بودند. که شیعیان افغانستان را مورد آزار و اذیت قرار داد و در کشتار دیپلمات های ایرانی نیز دست داشت. توافق امنیتی ایران با هند و همچنین روابط قوی پاکستان با عربستان-داشت-بیشتر به پیچیده و ناآرام کردن رابطه کمک کرد. افزایش تهدیدات امنیتی در سراسر مرز توسط شورشیان ضد پاکستانی ارتش آزادیبخش بلوچستان-و شورشیان جندالله و جیش العدل ضد ایران روابط بین نهادهای امنیتی هر دو طرف را پیچیده کرده اند. علاوه بر این، تلاش ها برای سیاسی کردن جامعه شیعیان پاکستان و موارد خشونت فرقه ای در داخل پاکستان، هر دو کشور را نسبت به یکدیگر محتاط کرده است. تحولات در ممانعت از تلاش ها برای تقویت روابط در زمینه های اقتصادی و انرژی بسیار مهم بوده است. با این حال، این اختلافات باعث نشده است که هر دو دولت به طور فزاینده ای با یکدیگر مقابله کنند-، زیرا هر دو طرف به طور کامل به پیامدهای تقریباً فاجعه بار چنین درگیری پی می برند. با این وجود، آنها همچنین نتوانسته اند مکانیزمی برای رسیدگی به مسائل دوجانبه ایجاد کنند-بنابراین، یک رقابت پرتنش مظهر وضعیت امور دوجانبه است. با این حال، از آنجایی که نهادها و دولت پاکستان شروع به تغییر دیدگاه استراتژیک خود نسبت به منطقه کردهاند، فرصتهای جدیدی برای بهبود روابط دوجانبه در حال ظهور است..