بسم الله الرحمن الرحیم-لزوم امام علیه السلام-با الهام از بیانات حضرت ایتالله حقیقت رحمت الله علیه ابتدا شناخت امام علیه السلام یکی ازامتحانات سخت الهی است زیرا احتیاج به قلب طاهر میخواهد واراده عظیم وتعقلی ژرف- گرجه هرکس تاریخ راتاامروز بدقت مطالعه کند لامحال به شناخت پیامبران وامام ام رحمتالله علیهم اجمعین نائل میگردد-تمام موجودات که خلق میشوند بخصوص موجودات ذی الشعور به قانون نیازمند هستند وقانون باید حقیقتا رفع نیازکند واگر قانون نباشد لامحال قانون جنگل بوجود میاید گرچه امروزه بعضی دراین شرایط امروزی که کمونیست به تاریخ پیوسته است خود را شیر جنگل میپندارند ومایل هستند که قانون جنگل حکم فرماشود وچناچنه قانونی که حقیقتا رفع نیاز نکند هلاکت بهتر است وبه همین دلیل است که اگر امام معصوم نباشد هلاکت بوجود میاید وفردی که که ازلحاظ علمی فقیر است چگونه میتواند راه وچاه رابیابد وسرانجام گول نفس جاهل خود ویا دیگران جاهل راخواهد خورد ولذا جناب فیض کاشانی که فرمودند جهان درمرحله اول برای پیامبران واولیا درنظر گرفته شد وسپس برای مردم ودرعرف بشری همین طور است اول معلم است وپس شاگرد وعظمت این کار بقدری استکه خداوند درخلقت انبیا بربشر منت گذاشته است وهرجا که منت گذاشته شده باشد قابل جبران نیست- دلیل دوم- هدف از خلقت عبادت خدواند است که امام صادق علیه السلام میفرمایند تا خداوند رانشاسید وطرز عبادت ایشان راندانید که نمیتوانید عبادت الهی کنید وعبادت معرفت وشناخت دقیق وصحیح لازم دارد که احکام ان بتدریج بیان میشود وحسن بزرگ دیگرش ان است که اختلافات رابر طرف میکند وبکشمکش ها پایان میدهد وبعنوان مثال که عقل وحی تصدیقی گفته اند علمای واقعی که بتواند از عقل کمال استفاده ببرند کمیاب هستند ولذا قران میفرمایند پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم چناچه اصحاب تو درموردی کشمکشداشتند وبه شما مراجعه کردندوشما رای خودرا صادر کردید وانها کمی کدورت پیدا کردند ازایمان بهره ای ندارند- وخداوند خلقت انسان مبارک وبسیار ممتاز میدانددرتمام ابعاد- زیرا ازعقل ودرک وتفهم بالائی خوردار است وچناچه به عقل خود خوب دقت نکند داستان حض1رت یونس علیه السلام پیش خواهد امد که میتوانست برای ابددردل حوت باقی بماند داستان حضرت یونس علیه السلام با حضرت نوح علیه السلام اختلاف ماهوی دارد حضرت نوح پس از مدتی زیاد واز روی علم غیبی وشاید درک ملکوتی سنگینی ایشان پی برد که دیگر افراد قابل هدایت نیستند وخداوند منان هم تائید کرد وتجربه نشان داد همین طور بوده است وجائی برای بدا نبود ولی یونس پس از چهل سال دونفر ایمان اوردند که به ایمان خود عمل میکردندیکی از انها دانای بی همتا ودیگری کم خرد بی همتاوحضرت یونس به محل دعا رفت که شاید درکوهی بوده است وجریان خداوند فرمود وانها لعنت کرد وخداوند فرمودند به انها بگو اماده عذاب من باشید ولی افراد در شراط خوب وبدی که حضرت یونس با انها داشت احترام ایشان راحفظ میکردند ولی بگناه معتاد بودند لذا جای بدا بود فرد نادان از نفرین کردن حضرت یونس خوشحال شد وهمراهایشان رفت ولی فرد دانا گفت نمیبایست نفرین میکردید تقاضای یک گوشمالی میکردی وشما درخانه باشید وجواب محبت های انهارا بدهید وقتیکه احساس عذاب کردند توبه کردند وجائی برای توبه بود- درنتجه شناخت باید بسیار کامل ودقیق باشد عذر عدم شاخت ویا بهانه نقص در شناخت پذیرفته نیست مگر انکه خداوند منان طبق شرایطی انرا بپذیرد وانهم بایدازجناب الهی معین شود تصور نشود که اگر ائمه اطهار درشرایط خاصی نفرین کردند چون خداوند منان به خاطر احترام به قران وحضرت رسول اکرم صلو اته الله علیه واله والسلم- اولا صبر زیادرا پیشه خود کرده است ودم به طریقی دیگر عمل میکند وامید است که شناخت حقیقی از خداوند منان بخواهیم وقلب ما برای احکام ودستورات الهی خاشع وخاضع باشد انشالله