بسم الله الرحمن الرحیم- فاطمه سلام الله علیها وا لها وبعلها-بخش هفدم-نظریات شخصی است-انسان به نظر میرسد که اول با صنعت خوداش را میشتاسد با قدرتی که درصنعت بکار میبرد پی به استعداد خوداش میبرد وبه همین علت طبیعت که صنعت خداوند است اورا مات ومبهوت میکند ومعجزات هم دراین مورد است ومیخواهد بر طبیعت مسلط شود ومال خوداش شود وکم کم علم پزشکی اورابه خود میاورد که خود را بشناسد واغاز خودشناسی اواست که متوجه نیست با چه موجود بسیار پیچیدهای روبرواست وچقدر باید کوشش کند تا خوداش را یشناسد وارزش انرا درک نمیکند به خصوص قدرت عقل شاید اول به نظربیاید وقت ز یادی روی توحید ویا خصوصیات فقهی نماز کارکند شاید وقت تلف میکند ولی کم کم احساس خاصی به اودست میدهد که باورش برای اوهم عجیب است ومتوجه میشود که نماز حضرت زهرا علیها السلام در جه درجهای است وارتباط ان نماز با علمی که باید داشته باشد درچه پایه ای است- دوران حضرت مسیح علیه السلام به نظ رمیرسد انسان کم کم به خوداش توجه خاصی دارد فصاحت یعنی قالبی از بیان که ایجاد لذت شنوائی میکند را بطه مستقیمی با ساخت روح دارد میتوان گفت رابطه بیشتری با روح دارد تا جسم میتوان گفت قالبی ازماده است که روح رابه لذت میرساند امسان درفالب خاصی شعر توانسته است این لذت را ایجاد کند وچوت این لذت شنوائی را طالب بوده است به فصاحت توجهای عمیق کرده است قران نشان داد که خداوند به ساخت روح وراهای لذت بردن انرا بخوبی میداند وامر بدیهی است چون سازنده اواست قالبهائی که انسان هرگز نمیتوانست بشناسد ومیتواند بینهایت هم باشد واین نشان میدهد که روح چقدر پیچیده است وچقدر سخت است که حتی پیامبر اکرم صلواتالله علیه واله والسلم وعلی علیه السلام هرگز بدنبال تقلید ازان نرفتند بجر انکه نثر مسجع را بوجود اوردند چون هرچند روان محتوا را بیان مکیردند از فصاحت ان کاسته میشد عجیب این جا است که اسناسن با برخورد با پیامبران که شاهد عظمت های زیادی هستند وباید انقلاب راستینی درانها بوجود بیاید ویک دوره با پیامبران بودن که باید واقعا دانشمندانی مشتاق دروادی های علوم الهی برایندهمچنان با بغض ونفرت به پیامبران نگاه میکنند وکوچگترین تحول مثبت درانان بوجود نمیاید چون خر عیسی علیه السلام وهمچنان خر قرانی این نفرت بی سابقه وغیر معمول وان ارامش وسکینه وان اخلاق ملکوتی وان شوق ورعبت های جاودانی پرجذبه یک ایراداساسی دارد که انسان از لذت های دنیائی دور میکند لذت های دنیادی که تعریف خاصی دارد وبقل استادانگلیسی کسی که لذت علم را نمیفمد ربات لذت بدست اوردن است- زیرا تمام حرکاتاش مصنوعی است- این انسان زمانی که دیپلمات میشود با ارامش خدا حافظی میکند مداوم افکارها برای غلبه برمسائل اورا چون گردابهای اقیانوس ها اورا دربر میگیرد ومداوم از حالت خوداش بدر میاید وباید نقش بازی کند ومداو برای خوداش چالش بیخود ایجاد میکند وسارنجام ازخوداش یک دروغگوی بزرگ میسازد واگر خود واقعی اش رانشان دهد نفرت انگیزاست .میابیست ان چهرای راازخود نشان دهد که حداقل طرفدانش میخواهند که تضاد ویرانگری را درخوداش ایجاد کرده است وجالب است که وقتیکه درباره معنویت صبحت میکند صوری است وخود مسخ شده خود را بهترین خود میشناسد وتمام عا لم معنارا قلابی تصور میکند وبا تمام قدرتی که بدست اورده است غبطه افرادی را میخورد که طلا بیشتری بدست اوردند وسعی میکند که راه انها اشکار وپنهانی بخوبی یاد بگیرد وبه ان عمل کند وتصور میکند که کلیه سلولهای مغزاش استفاده کردهاست درحایکه علم نشان میدهد از کمترین سلول های مغزاش استفاده کرده است واگر عمر زیاد ی داشت به اواع امراض های مغزی وغیر مغزی وروحی دچار میشد که جایکاهاش درتیمارستانها بود بدنبال علم .پیامبران رفتند ان است که مداوم از مرحله به مرحله عالیتری انسان میرود وبه این نتجه میرسد که پیامبران میخواهند از یک انسان خاکی ضعیف یک ابر فرشته بسازند که خاکی هم هست- ادامه دارد