فلاسفه متعددی پاسخهایی برای این سوالات ارائه کردهاند. ارائه پاسخهای مختلف به این پرسش است. یکی از روشهای رایج شامل تقسیم نهاد و گزارههای موجود به دو گروههایی تحت عنوان نام مقولات یا دستههاست. البته چنین فهرستهایی از مقولات با یکدیگر تفاوتهای گستردهای دارند و از طریق چارچوببندی طرحهای مقولاتی مختلف است که هستیشناسی به شاخههایی مانند علوم کتابداری و هوش مصنوعی مرتبط میگردند. چنین درکی از مقولات وجودی، اگرچه، صرفاً آرایه شناختی و طبقهبندی هستند .
مفاهیم
دوگانههای اساسی هستی شناختی عبارتند از:
عامها و خاصها
جوهر و عرض
اشیای انتزاعی و محسوس
ذات و وجود
جبرگرایی و اختیارگرایی
یگانهانگاری و دوگانهگرایی
ایدئالیسم و ماتریالیسم
انواع
فلاسفه میتوانند هستی شناختیها را به روشهای مختلف با استفاده از معیارهایی مانند درجه انتزاع و زمینه کاربرد آن مشخص کنند:
هستیشناسی بالایی: مفاهیم حامی توسعه یک آنتولوژیهای، متا-آنتولوژی (فراهستیشناسی).
هستیشناسی دامنه: مفاهیم مربوط به یک موضوع یا حوزه خاص، مورد علاقه برای مثال، فناوری اطلاعات یا زبانهای رایانهای، یا شاخههایی خاص از علم
هستیشناسی رابط: مفاهیم مربوط به ارتباط دو رشته
هستیشناسی فرایند: ورودی، خروجی، محدودیتها، توالی اطلاعات، مشمول در کسب و کار یا فرایندهای مهندسی.
تاریخچههستیشناسی یا اونتولوژی (به فرانسوی: Ontologie) مطالعه فلسفی طبیعت هستی، شدن، وجود یا حقیقت است؛ همچنین به عنوان پایه مقولات وجود و روابطشان.[1] هستیشناسی که بهطور سنتی به عنوان بخشی از شاخههای عمده از فلسفه، یعنی متافیزیک شناخته میشود، اغلب با سوالاتی از قبیل اینکه چه چیزهایی وجود دارند یا ممکن است گفته شود وجود دارند و اینکه چگونه چنین اشیایی ممکن است در یک سلسله مراتب گروهبندی شوند و طبق شباهتها و تفاوتهایشان تقسیمبندی شوند. اگرچه هستیشناسی به عنوان یک امر فلسفی به شدت فرضی است، همچنین در علم اطلاعات و تکنولوژی کاربردهایی مانند مهندسی هستیشناختی دارد. یک تعریف بسیار ساده از هستیشناسی این است که ببینیم کلمه «چیز» در بافت (به انگلیسی: context) چه معنایی دارد.