بسمالله الرحمن الرحیم-خاطرات نوجوانی-دردبیرستان شاپور سابق که امروزه پارک ابوذر شده است دانش اموز بودم استادتعلیمات دینی من از خاندان دستغیب ها بود که اولین لیسانسیه معارف اسلامی بود که به خدمت اموزش پروش شیراز درامده بودمردی بود که حتی به حضرت عزرائیل علیه السلام هم که میدید مداوم میخندد- درست مانند کشیشان غرب یک جنتلمن واقعی بود- ودرست مانند انها چون حضرت مسیح علیه السلام که باحواریون صحبت میکنند صحبت میکرد وجلسه کمک اموزشی وپروشی اضافه داشت که من همیشه بعدازظهر اضافه بر سازمان داشت -که بیش از ده نفر نمی امدند تیکه کلام ایشان درتوحید این بود که شتر بهترین نشانه وجود الهی است وانگلیسیها انرا وارونه کردیدندمتوجه شدن درروی دوکوهان تعادل پیدا میکند- وتاریخ اسلام قدم به قدم حضرت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلام توی کوچه های مدنیه میگشتیم وبا جنابان اصحاب اشنا میشدیم وسعی میکرد ند که حداقل ده حدیث انتخاب شده رایابد بدهند وجلسه بعد امتحان میگرفتندویک جایزیه مختصر مثلا خودکار میدادند-ایشان میفرمودند خداوند به جوانان زیادتوجه دارد وهمه مشکلات انهارا حل میکند وحتی مسئله جنسی انها که ازدواج موقت راتعین کرده است دولت جنایت میکندوباید سر دفترها مامور این کار بکند ومن سردفتر ایجاد میکنم واین مشکلات راحل میکنم وبعد هم اینکار کرد ومیفرمودند بدان افتخارمیکنم- ودوم استا د حدائق بود حدائقی ها درشیراز هم خاص دارند وهم عام یعنی هم سادات وهم غیر سادات هردوم گروه حقیقتا نبوغ دارند سادات بیشتر درسیاست وفق العاده قوی بودند همیشه چند نفری دراوج دارند وعام انها بیشتر درجنبه معرفتی واخلاقی بسیار قوی هستند دران زمان بزرگ خاندان سادات حدائق حضرت یوسف حدائق بود رحمت الله علیه ایشان پل حائل بین علما وشاه بود وظاهرشاهرا بر حذر میداشت که باعلما رفتهار شایسته داشته باشد وشاه از ایشان حرف شنوی داشت واز علما هم درخواستمیکرد باشاه کاری نداشته باشند ومخفییانه میفرمودند که ما درمقابل حزب بعث عراق به شاه نیازداریم دریک جلسه سری توسط یک بزرگ عالم دعوت شدم که بزرگان بودند وایشانهم بودن وایشان ازمشاور برجسته حضرت ایت الله العظمی حکیم رحمت الله علیه دعوت کرده بود وان بزرگ عالم دران جلسه از مقام علمی واخلاقی وایمانی ان بزرگوار تعریف کرد وبحث به زبان عربی بود انچه فهمیدیم که ایشان بامختصر ترجمهای که ازان بزرگ عالم کرد که حوزه های علمی عراق زیر ساطور حزب بعث است و باید ایران اقدامی بکند وطرحی ریخته شدوبعد ازمدتی شاه دلیل فشار بعث رابرروی حوزه های علمی عراق رااز صدام سئوال کردبود وایشان جواب داده بود همانطورکه شما بروی حزب بعث درایران حساس هستید وشاه گفته بود که حزب بعث میتواند در خوزستان وتهران شعبه داشته باشد وصدام فردی برای خوزستان وفردی برای تهران انتخاب میکند وفشار را کم میکند وساواک مراقب انها بوده است ویاحیله ساواک بود ویا انهاا شتباه کردند بیسیم واسلحه پخش میکند زیاد اینها جدی نگیرید کار انگلیس ها هستند عراق چون یک کشور کوچک بود درمقابل ایران کمی احساس حقارت میکردند وانگلیس هامداوم مسائلی میساختند که بعث هارت وپورت وسر وصدا کند ومداوم از خلق ایران وعرب حمایت کند وحتی بگوید چناچه استعمار ازانها ادامه پیدا کند دوتن مهمات میفرستم وهیچ خبری هم نمیشد وساده لوحان عراق انرا جدی تصور میکردند وایشان به زندان می افتد در زندان چند مغز علمی ایرانی حضور پیدا میکنند وعقیده اوراعوض کردند وبه عراق رفت وگفت عقیده من عوض شده است ونفردوم درتهران همین طور دستگیر شد ودرزندان اوین برای اوسورسات عجیبی درست کردند که زمان انقلاب ایشان میفرمودند که من اززندان بیرون نمیروم وسپس صدام به سمت علمای ایران متمایل شد وامکانات زیادی دراختیار انقلابیون گذاشت- ادامه دارد