بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-جناب اقای کشمیری- در حوزه منافقین بود خوب فردی کمی پیچیده ودوره دیده سیا- بعداز انقلاب به پستمهمی درمسائل امنیتی رسد وپروده ها بهخدمت امامعلیه السلاممیبیرد وشرح میداد وامام اراحل صلواته اللهعلیه راهنمایی میکردند و یک کلت داشت چندبارانرا جلوی افراد بازرسی ولیاالعظمی جلوی پنچره گذاشته بود ویک ی از بچه های شیرازجلو ایشان در همان ردیف بود که باید بازرسی زشوند وبه اطاق خاصی بروند وبهنوبت خدمت امام الراحل عظمت عارف تمام نایل شوند اقای کشمیری جلوی ایشان نوبت ایشان خیلیبوده است خواستند ایشان جلو بیاندازند قبول نکرد ایشان دراداره خوداش یک قلم خودکار کارداشت ویک قلم خودکاربرای کارخوداش روزی سرمیزند بهکارمندان میبنید که یک خانمی درحال نوشتن نامه است میفرماید برای کار دولت است ویا شخصی است ایشان میفرماید که برای کار شخصی است جناباقای کشمیری یک خحودکار به ایشانمیدهد ومیفرمایدازپول خودم است وشما پول یک خودکار درصندوق بیاندازید دقت دربیالمال بسیار کار دقیق وخوبی است ولی بنظرمن حجت اسلام هادراداره باشند کاری ظریف است- وگاهی بهخانمی میفرمودند بهمنزل بروید کمی حجاب خودرابهتر کنید باجناب جوان شیراز خیلی گرم-میگیرد ایشان بنظرمن درخد دکتری روانشناسی بوده است متوجه بعضی مطالب میشود ارام به سمت میزمیرود کهمن بیرونمیرم که یک روزنامه بخرم ومیگوید ایشان رابادقت دبازرسی کنید ومیرود ویک روزنامه میخرد ایشن بهنوبت که میرسد اسلحه تحویل نمیدند وسعی کند اسلحاراباخود برد ومیگید یک دفعه اسلحه گم شد ویا عوض شده است انها قبول میکنند واسلحهارمیگرنند وانها افراد بشدت بازرسی میکردند قبا نوبت گرفتند و بهانه گفتهبودند چه کسی به چه مشخصاتی وبرای چهمنظوری میاند وشماره شناسمه وعکس وکارت سپاه وغیرا مدادنند وانها با اناداره تماس میگرفتند وبهفردمیگفتندشما صحبت کنیدما گوش میدهیم- ایشان میرود ومسئلهحل میشود کارایشان اینبوده است در جلسلات بسیارمهم منشی بوده است ومینوشت واطلاعات زیادی داشته وبیان میکرده است-روز مقرر کلید اداره میگرد ودراداره میمند وبمبرا اول میخواسته پشت گلدانها بگذر ودرجایی دریک طبقه بالاا جا سازی میکند امام الراحل علیه السلام زنگ میزند که دفعه بعد ایشان نیاید- ایشان بسیار تعجب میکند وخودرانراحت نشانمیدهد که من ازامامهلیه السلام بساربهر میبرم ولی زمانی کهم توجه میشود دارند تعجب میکنند بلافاصله میگوید خوب دیگران همحق دارند خدمت امام علیه السلام برسند- دراداره یک فردی بودهع است درست هم طراز ایشان ویک لباس خاص پیراهن سفید و شلوار زیتونی وباکفش خاصی می امده است ان روز ایشان همان لباس رامیپوشد مثلا جلسه قراربود ساعت یازده شروع شود ایشان قبا گفتهبود من نیمساع بعداز ساعت ده بیرون میروم وبعدبرمیگردم- بهان اقا میفرماید شما بهجامن اگرنرسیدن کارمنرانجام بده ومن سعی مینکم زودبرسم ایشان قبلا با یک نفر قرادداشته است بیاید وایشان رابهمرز کردستان برساند وسوار ماشین ایشانمیشود ومیرود تاقباز سنندج خودرا پوشاندهبود ودربعضی جاها اگربنزین بزند ویاقهوه خانه باشد کنار دره انجا میایستاده است- وبعدز سنندج خیالاش راحت میشود وبهقهوخانهمیرود وغذا میخورند وخرکت میکنند ویک اسم وفامیل قلابی به این رانده گفته بوده است-ان جناب سراش دراثربمب نابود میشود لذا انفردراتصور میکنند که کشمیری باشد خانواده ان اقامتوجه میشوند ایشان بهخانه نیامده است کمکم دلوپس میشنود و از جسد که دفن شدهبود برای دی ان ا- اساده میکنند ومتوجه میشوند که کشمیری نیست عکس ایشان چاپ میکند ورااننده خیلی تعجب میکند اینفردهمان است وگرازش میدهد واز ان قهوخانه سئوال میشود ومتوجه میشوند کشمیری از ایران خارج شده است