بسمالله الرحمن الرحیم- نیم نگاهی به ولایت فقیه-بخش-سوم-انتخاب رهبر- هرچه زمان میگذرد- شناخت رهبر وخصوصیات رهبر مشکل تر میشود وضعفهای رهبران گذشته اشکار میشود وخصلت برای رهبران به یک عدد نجومی رسیده است- وامروزه تعدادمشاورین یک رهبریک عدد سری ورمزی است وتعداد انها درواقعکسی اطلاعاتی ندارد وخوداین مشاورین باز مشاورینی به تعداد ای کهنیاز دارند دارا هستند وجمع بندی ها بسیار علمی واز روشهای بسیار پیچیده بدست میاید درمرحله اول ریسک پیروزی بیاد دربهترین شایط باشد=-غالبا به این ریسک نمیرسند ومداوم ریسک پیروزی پاین میاید وبه ناچار اخرین گزینه را انتخاب میکنند ویک پروسه طولانی را طی میکنندتا مانندحیوانات کدام طرف جا میزند- وبسیار خصلت ها که درمرحله اول انسان تعجب میکند که چگونه جزوخصلت رهبری است ولی بعلت تجربه وارد خصلت مدیریتیشده است مانند جوک گفتن وغیره- رهبردرامت اسلامی به دوگونه انتخاب میشود انتخاب نوع اول که بیشتربرادران شیعه به دان معتقد هستند نام انرا کشف گذاشتند یعنی فردی که مورد رضایت امام عصر علیه السلام است نه مورد رضایت مردم ومراجع اعظام میبایست فردی راا نتخاب کند که امام عصر علیه السلام بالاترین نمره را به ایشان بدهد وایضشان فقط درمرحله اول مسئولیت اش و پاسخ گوئی اش در مقابل امام زمان علیه السلام است- ولی ازانجائیکه اسلام در راستای مسئولیت مردم هم سهمی دارندبه صورت فرعی وجانبه ای در مقابل مردم هم درمواردی پاسخ گو هست ومراجع ودانشمندان درمواردی هم میتواند این اجازه داشته باشند از ایشان پاسخگوئی داشته باشند که به منابع خاص اش مراجعه کنید- سئوال اساسی دراین فقه این است چنین فردی ایا پیدا میشود ویانه جواب را استادمعزز مرحومحضرت ایت الله عظیم الشان رحمت الله علیه – جناب اقای محمد تقی جعفربی به خوبی فرمودند چون چنین رسمی را اجازه دادند حتما چنین فردی به لطف یزدان پاک والطاف امام زمان علیه السلام پیدا میشود وخوداش از معجزات الهی وحضرتاش میباشد- اجماع کشف مطرح است که محصل باشد واز طریق عقل قوی ومجهز به ان برسد وشواهد خاصی هم همیشه موید وکمک کننده بوده است این اجماع قابل قبول است زیرا بدنبال کشف رضایت الله وامام زمان علیه السلام است ولی برادران اهل سنت به یک اشتباه درحکم واستنباط رسیدند که تصور کردند اجماع به هر طریقی ولو بازور وبعدا هم رضایت بدهند به هرکس باهرشرایط انتخاب شود وهر حکمی هم بکند لاجرم موردتوجه خدادند منان وحضرت رسول اعظم معزز صلولاته الله علیه واله والسلم است- مصداق بحث یکی است ولی دوبرداشت مثبت ومنفی دارد وانهم جریان صلح حدیبیه است در صحل حدیبیه درمرحله اول مومنین فکر کردند گول قریش راخوردند وعثمانراهم گشتند وبدنبال نبرد بودند وغیر از نبرد به چیزی رضایت ندادند وپیامبراکرم بعهنوان کمی دلخوری گرچه فرمودند اگر چننین امری رخ داده باشد من تکلیف را یکسره میکنم وپاسخ لازم راخواهم داد ولی بعد روشن شدن ماجرا ولو مسئله بسیار سخت بود وانعطاف مداوم پیامبر اکرم صلولاته الله علیه واله والسلم خونها رابه جوش میاورد رگ غیرت عربی جاهلی به جوش امده بود که تا حدودی هم مورخین حقرا به مسلمانان میدهند ولی مسئله رضایت الهی است وحکم خداوندهم توسط پیامبراکر م اش مشخص میشود نه مردم- البته مسلمانان به خوبی فهمیدند که پیامبراکرم صلواته الله علیه بخوبی به همه چیز اطلاع کامل دارد واشراف کامل دارد ولی عمق پیامبر اکرم را اوائل درک نمیکردند یکی از علما میفرمودند که اشتباه انها دراین بود که خواب پیامبر اکرم صلواته اله علیه واله والسلم که خود مسلمانان خواب راتفسیر کردندکه امسال مکه فتح خواهد شد وفکر میکردن اگر فتح صورت نگیرد زمان دیگر قابل تکرار نیست وخواب به اصطلاح باطل میشودلذا بعد متوجه خطا خودشان شدند وباز گشتند وتوبه کردند وازنوع بیعت کردند زیرا براساس درک انان بیعت قبلی را شکستند اینجا برادارن اهل تسنن دلائل شکست وقبول را بعهده مردم گذاشتند درحایکه این یک بینش غلط است پیامبر اکرم صلوالته الله علیه واله والسلم که تابع انان نبود واگرانان بیعت مجدد نمیکردند پیامبر اکرم صلواته علیه واله والسلم راه خوداش رامیرفت انان به راه پیامبر ارکم باز گشتند ونه برعکس لذا ان اجماعی که برادران اهل سنت میفرمایند ازنظر شیعه غیر محصل است وفایدهای ندارد وجواب گودرنزد باریتعالی نیست