بسم الله الرحمن الرحیم-شیطان درسکوتی نکبت باراتش های کینه های- حقارت سازخودرا از ساحل تا ساحل دراشتعالی جهان سوزبر سر مردمان میریخت-او چشمی داشت که راه را میدید-که دیگران قدرت دیدنش رانداشتند- راد مردی نبوت مدار- افتابی که سایه نداشت-روح مردان ستیزه گر شبهاتا سحر بیدار-ان لحظات پرفروغ ابراهیمییک رویا بود گرچه کم فروغ بود ولی همچنان درخاظره انسانها به حیات خود ادامه میداد- وهمچنان رویا باقی مانده بود-ان رویا ادبیات سترگ ایمان را مطلبیدکه نوزاد امت را متولد کند وبه پروازدراورد-یک ابراهیم دیگر از معبد بابل بیرون اید ورهبانان عیسوی منش رانمونه انسان کند فر زندان پر جنب وجوش رادر سراسر گیتی بپراکند- وچون پدر خویش صبور –ازاده—عابد—عدالت گستر شیطان ستیز باشند—دیگر ازمعبد دلف-صدائ ترانه ای برای خدایان نیمامد-شاهان چون خدایان با شمشیرهای گداخته وبراق دشتها وچنگلها را میسوزاندند- میبایست راه بهشت- ارزوهای طلائی-راه عبادت- راه پرستش راباز میکردند- برای ازاد مردان تفرقه وجنگ هنوز رخ مینمود-اراده را طاغوت درلعن وکفر به زنجیر کشیده بود-ولی اسمان چشن صراطالمستقیم را گرفت-ازادگان درقبر خفته بودندباز گشت انسان به گل گشت حیات در صور دمیده شد- انان که ابروی حفظ شده انبیا را درسر میپروانندبسوی اش باز گردانده شوند- شخصیت قسم خورده شده شخصیت موعود- شخصییتی که خداوند وانسان انتظاراش را میکشیدند-انتظار ان بود که روح را تا ابدیت گسترش دهد-با برنامه جاودان تک عکس امت را متصور سازد وسرود یک پارچکی انسان رابسراید—جهان مقدمات یک دگرگونی عظیمی رافراهم کرده بود- جائی دیگر برای بد نبود- وشعر موفق شدن را زمزمه میکردروح انقلابی برنفس گناه محقق چیره شودگرچه مردان تمام عیار اندک بودند-هویت متعالی سئوال بزرگ قرن بود- یکبار دیگر روح ومنش ورفتار ابراهیمیرا مردمان ببینند وتاریخ ازاین زمان به بعد لبخند زند- وارکان بشریت چون ارکان کعبه استوار ومحکم شود- او کلامی با خود اورد که پادشاهی زمین واسمان با اوباشد- درجایگاهی که شنها مکانی برای استقرارندارند—صفات ملکوتی و ایمان پابر جا بماند- غار حرا-ان مرکز خداوندی- مرکز انسجام فرهنگ وسیاست- مکان بی زمان برای هویتی بی زمان-که صدایش درتاریخ یگانه باقی بماند وبرایان راد مرد داستانی طولانی به اعجاز ظبط گردد که از فرشتگان تا خاکیان درخاطرات ویادانها بماند که من محمد اغاز وسرانجام هستی هستم