بسم الله الرحمن الرحیم-درسالن عاج خانه کمی خودربازجوئی کنیم- که صندلی های ان از پرقو هستند- ایا ما برای تائترداستانی برای گفتن داریم؟؟!!!- ان زمان که تازه ازدواج کرده بودیم-مثل دوتا پرنده سینه سرخ به این ور وان ور پرواز میکردیم- هیچ فرزندی در افق دورهم دیده نمیشد- تصور میکردیم که فرزندان ما که بزرک میشوند عاشق تائتر بار خواهیم اورد بخصوص تاتر شکسپیر- عاشق صحنه- عاشق بازیگری- حتی عاشق خاک صحنه-ما همچنان پرندگان سینه سرخ باقی خواهیم ماند بدونانکه فراست و.تیز هوشی خود را ازدست بدهیم وچون لاکپشت های گردن براق همیشه اماده وقبراق با پوشیدن چکمه های فیلی کنار جاده ایستادهایم ومشت درها میکوبیم وشصت پای ما ازبس به سنگخورده است پخته شده است وباد سرد حتی زانوی ماراگزگز کرده استا وبا پولی که پس انداز کرده ایم برای دیدن تائتربه کرج میر ویم وچون فقیر هستیم پول مترو را نداریم پس با ماشیهای عبوری با مینی مانیور وکورتینا حتی پیکان ایده ال است وبرگشت ان مسلما اسان ترخواهد بود وچون تصور میکنیم صف طولانی وجود داشته باشد یک فلاسک چای با خود میاوریم تا کف دست وپای ما را کمی گرم کند-پگرچه ما خود را بباد سپارده ایم با بلیط ارزانی که میخریم حداقل سه ساعت تائتر میبنیم ما پول دو صندلی را داده ایم وئلی درحقیقت تا حدودی بروی زانوی دیگران نشستهایم درکل زمان- وبعد ازدیدن تائتر میتوانیم د رچادرهای لانه کبوتری درکنار رودخانه رویهم بچپیم وچقدر از تاتئر اولیور با ان صدای افسون کننده اشان موهای سیاه ابریشمیش وان قد رعنا وان بازی که نفس های مارا به شماره انداخت- ما روزی سپری کردیم که باهیچ روز با هر معیاری قابل مقایسه نبود- ما همیشه دوتائی به محض انکه فصل تائتر میرسد مثلا به تهران کوچ میکنیمتا زمانی که همسرم عروسکم بخواهد بر گردد که پروازش همیشه ناگهانی است صندلی او چای اوجای اوراخالی میکند