سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

 

بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است-خاطره ای از انقلاب- دو برادربودند یک تا اواءل درس خارج خوانده بود- ارث پدری یک کتاب فروشی سر چهارراه مشیر بنام کتاب فروشی هاشمی تاسیس کرده بود- تنها کتابخانهای بود کتب حوزه وی میاورد وکتاب  ها دینی  یمکصندوق داشت که مردم دران پول میریختندکه تخفیف به  طلاب  محترم درکتب حوزوی بدهد- ودفتری داشت که هرفرد عضو میشد که ماهانه مقدری بدهد- برادر دیگراش پول رابرد کویت با یک فرد لاری انجا شریک شد ونمایندگی  چند کشور درظروف و سوس وغیره گرفت وبعد به شیراز امد ویک شرکت زد از کویت جنس میامد  وباز نمایندگی خارجی  را درشیراز گرفت  ایشان طرفدار ایت العظمی شریعت داری بودند ویک  حسابدار داشتندجوانی بنام اقای خالصی  رومی خالص بودموی خرمایی وچشم زاغ وسفیدی برفی- شیری مثل انها بسیارجدی - درهمان داخل شرکت  درته اطاق  یک قفسه چوبی زیبایی وجود اشت یک کنجه در\این درست کرده بودو اعلامیهای امام علیه السلام را پلی کپی میکرد  بوجود انکه نجا لو رفته بودوساواکی  بعضی موارد درانجا مینشست متوجه نشد واز کویت اعلامیهی امام ونوارهای نجف لای   جعبه های ظروف میامد وبهمن راه  مخفی کردن درکیفرا یاد داده بود وعلامی داشتکه پنجره باز بودیعنی قابل امدن است روزی  به منان جناب گفتم شایعه شده است حضرت ایت الله  العظمی شریعت مداری فرمودند- همه مراجعه به مرجعیت امام رحمت الله  علیه را تایید نکردند ولی خداوندمنان درقیامت خواهند گفت من شخصی بنام امام الخمینی بعنوان مرجعیت می شناسیم- ایشان رمودن کاری ندارد من الان دفتر ایشان را میگیرم وب ایشان صحبت کرد ومن گفت بفرماید سپوال رابکنید ومن گفتم شماراسوال را بکنیدومن میشنوم- ایشان سءوال کرد ایشان بالهجه ترکی جالبی بیان فرمودند اینطور نیست من گفتم کل مرجعیت ایشان راتابید کرده است ولی درقیامت خداوندمنان خواهد گفت من شخصی بنام  اما الخمینی  رحمت الله علیه بعنوان مرجعیت نمیشناسم- روز بیست یکم بهمن  به استانها اطلاع مخفی شد وفردا انقلاب و به مرکز پلیس حمله کنید-چهارصدجوان قرار شدکه از ایلات تفنگچی با اسلحه فراوان بیایند واین چهارصدنفر مجهز شوند به مرکز پلیس حمه ورشوند وپلیس  مطلع شده  ودرچهر اطراف برجهای کاخ کریم خانی   دولول کارگذاشته بودماشین ایلات  افراد پنچر میشود اینافرادتصور میکنندپلیس انهارا کشف وناود کرده است باچند کلت وچماق حمله ور میشوند این دولول تا چهاراه زند رامیزد باتمام مساپل  این جوان به زیربرج رسیدندکه از بالا بریج ق5ل انهرا میزدند- من جمله شهید خالصی  - ولی بعدا رسیدد وحمله ورشدند ومرکز پلیس تسلیم شد پدیگرمردم سراز پا نمی شناختند وباغ اسلحه انبار پلیس کلانتری هارا  یکی بعداز دیگیر تسخیر کردد ومراکز نظامی دهم پ تسلیم شدند وسوارباتانک درشهر رژّه رفتند اعلام کردندکه یک عده دزد به اسم کمک بهمجروحین وسایل وداروها وپول هارا میگیرنند با ماشین شخصی بیاورید ویایکی هراه وانت باشد توی کوچه همه  وبه وانتی گفتند ماخودمان میاوریم ولی همهاش قسم میخور من دزد نیستم من همران   ملافه دوشک ودارو وپول تحویل گرفتم وبه بیمارستان سعد ی اوردم  بقدر یاوردهبودن که میگفتندنیاز نداریم  همه جاهای خالی \ر شده است دارو وپول قبول کردم وانتی گفت من خالی کنم  ودرهمین موقع یک کامیون از روستا اوردهبود ومن گفتم شماه انهارابه بیماستان دیگربفرستید پبعضی جاها مردم خانه خودرا درمانگاهکردنبهانه بدهید ومردم از داروخانه میپرسیدند چهداروی بخریم که بدرد امروز بخودیک کیسه بزرگ دارو خریدهبودند وعدهای دکتر وپرستار هاداروهارا کیسه کیسه میکردند من نزدیک درب اصلی  رسیدم یک تابلو سفید بزرگ  نام سی صدو هشتاد وپنچ نفر که شهید شده بودند نوشته بودپانزده نفر ناشناس  معلوم بود که گفته بودند شناسانه همراه تان باشد- من زمانی که نام خالص دیدم نشستم حالی بس پریشان داشتم تعدادی امده بودکه جوان ما به خانه نیامده است اجازبدهید ما اجسادرا نگاه کنیم اجازه نمیدادنند وقتی که منرا درانحال دیدبمن اجازه داد- واردیک سا لون بسیارطویل شد م دونفر ودونفر وروی هم گذاشته بودند یک دانشجوی پز شکی انجا  ایشان رابهمن نشان داد  بالبلس بسیارشیک  یک چی قهوهای    پیراهن تیره قهوی  درخوا بودوهمه درخواب بودند- ومن را دعوت کرد که طوطیان را ببینم  چهارتا ا زافرادپلیس  زیر  پمپ اکسیژن  بوند وایشان گفت ما متیوانیم انهارابکشیم ولی نمیکنیم- من بیرون امد وباز کنار  نرده نشستم  از بلندگو اشعارانقلابی خوانده میشد یک دفعه رادیو گفت-توجه توجه  هم اکنون هک اکنون این صدای انقلاب جمهوری اسلامی ایران  است من یک توانی پیدا کردم  با سرعت به سمت منزل دویدم سربا زها ر ازاد کرده بودند که درحال دویدن زنده باد خمینی  میگفتند- ومن به کوچه خودمان امدم و زنگ میزدم رادیو یا تلویزیون را بگیرید عضی منزل ما امدند تا گوینده ببینند یک سید وحتی بودند که صبحت کردندبعد  قران خوانده شدذ وبعد سرودهای انقابی پخش شد بلافاصلهمردم صدای ردیوهای خودرا بلند کرد

ند

 


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3