بسم الله الرحمن الرحیم-کار چه کسی است- بخش دوم- درشکنجه بچه ها که باقساوت تمام بوده است یکی از نوجوانها بعلت کمی تجربه ازتاکتیکی به اویاد دا بودند استفاده میکند چون اعلامیها داخل جعبه دستمال کاغذی بوده است به خیالش انها محل را که خواهد گفت تحقیق میکنند نزدیکی خانه تیمی را بیان میکند که از تاکسی بیرون میامدم وفردی ناشناس خود را به من نزدیک میکرد مثلا اسم رمز میگفتدر یک کیسه چند بسته دستکمال کاغذی میداد ومن با همین روش فردی که به منزل من میامد باز اسم رمز میگفت کیسه را تحویل میدادم شهرابانی اگر سید مترپائین تر به سمت خیابان عمود بر ان میرفت واز کسبه درباره ایشان تحقیق میکرد حتما ایشان را شناسائی میکردندگرچه کسبه انجا بسیاری ازانها مومن بودند وبه انها اطلاع د اده شده بود که این منزل خانه تیمی است ساواک وشهربانی را گمرا ه کنید ولی تعداد معدودی ممکن بود .که از روی ترس بعضی مسائل را لو دهند بعد از انقلاب موشخص شد یک همسایه بافاصله اطلاعات چندانی نداشته انچه میدانسته گفته است دوست ما مجبور میشود برای اقداماتی که فرد دستگیر شدهرا نجام دهد دستگیر میشود گرچه کار ایشان گرفتن اخبار از رادیوهای عربی بوده است واحتمالا عراق رمز میزده است وعربی از خوزستان میامده است برایق رمز گشائی وترجمه وتفسیر اخبار ویا ایشان ان مطالبرا توسط رابط به خهوزستان میفرستاده است وتفاسیر راهم دراختیار افراد خاصی میگذاشته است – بلافاصله سازمان خانه را تعطیل میکند وبخش از سازمان به خانه امنی که متعلق به بچه ها درباغات قصردشت بوده است برده میشود- بعضی واحد ها تعطیل میشوند وبعضی هم درخانه های کوچک وپراکنده جای داده میشود ومشهر بوده است پنج بار بدام افتاده میبشود تا افرادخالص شوند- اعلامیه ها از دوراه بداست بچهمیرسید اولی توسط ناودان که درخیابان تعبیه شده بود که میتوانست اعلامیه هار نصف شب دران جازی کرد ودو م از طیق همسایه پشت سری که توسط جعبه خاصی به حیاط پرتاب میشدند ولی خروج انان در جعبه های دستمال کاغذی بود بعد از شکنجهای زیاد وتوسط افراد دستگیر شده شناسائی میشود د رمحله به جستجو می÷ردازند وانجا ایشان را معرفی میکنند که به این خانه رفت وامد داشته است گرچه سازمان با بدست اوردن تلفن همسایه به انه زنگ زده که فلان خانه یک خانه تیمی است وشما شرعا مسئول هستید که شهربانی را گمراه کنید- ساواک از دوست اطلاعاتی که سازمان گفته بود میگوید من مسئول جلسات قران بودهام واز اخبار خارجی اطلاعاتی رادرباره ایران جمع میکردم وتفسیر میکردم وبه یک رابطه یرازی میدادم که به علما برسانند- شهربانی مجموعا پانزده نفر از افراد سازمان را به دام میاندازد که بعد از تحقیقت زیاد چیزی نمیفهمد وحرف بچه هار میپذیرد که توسط یک طلبه به این کارها کشیده شدهاند دوازده نفر انها را ازاد میکند وسه نفر انها بر اساس روانشناسی وجامعه شناسی افراد انقلابی تا نزدیکی ها انقلاب نگاه میدارد-0ادامه دارد