بسم الله الرحمن الرحیم-سلیمان زمانی-خاتم باتو است-دلبرم عزم سفر کردخدا را یاران-چه کنم بادل مجروح که مرهم با او ست نانم زیبایت شراب کهن هستی ساز- مهدی جان-در هر قطراهش هزا ران کهکشان با اوست- جلوه حس شکوهمندعبودیت هستی در کسی است که دم عیسی مریم باو ست-از زمزمه اب تازمزمه عرشیان اب حیوان است زلب پر بلاغ تو چکید-تو فراتر زرویای لوح وقلمی -با سلیمان چو مور توان رسید- امتداد طلائی روزبازگشت غروبسرخ فامی-قلبت سکان عالم هستیچشم پیامبریت-جز خداندید-خار دیدیو گل کردهای-ناله زندانب شنیدی ازاد کردهای زمانی برای ماتعین نکردهای-عصر یخبندان را مزید الطاف نکردهای -نوردیده خوبانفراتر از رقاف تا قاف است غم وهجران به اخر قلب استزندگانی به شرم اکنده است یوسف کنعان انکهجز کعبه مقامش نبدپس چرا در میکده حق مقیم افتاده است