بسم الله الرحمن الرحیم-نصیحتی با برداران اهل تسنن-چند مقدمه-اول انکه انسانهای زمان حضرت ادم علیه السلام همین انسانهای امروزی هستند واانسانهای فردا هستند ویک دلیل برای انکه جهان دیگری باشد همین است که بتواند به درجات بالا برسد مگرانکه که خوداش مقصر باشد به اینمعنی که هم انها به پیامبران نیازدارند وهم اخرین انسانها- سادگی است وبسیار ساده لوحی است که تصور کنیم بدون علوم زیاد میتوان راه به جائی برد-وانسانفریب علم ناقض اش رانخواهد خورد ویا میتواند برای همیشه مردمرافریب دهد- داستانی راراجع به جناب هویدا عرض کنم که در لندن شنیدهام از یک کمونیست اشرافی- ساواک به هویدا گفته بوده است کمتر از خدمتکاران بیرون استفاده کن وسعی کن کارهایت راخودت انجام دهی وبیشتر از خانم ها باشد وشرایط تعین کرده بود هر چند ورز چند ساعت ومتنوع باشد وهویدا تا حدودی فردی خودساخته بود وبه کارهای خانه علاقمند بود وازبعضث مسائل فنی وباغبانی وغیرهم سر درمیاورده است- وزمانی ایشان وزیر دربار بود صبح زود بیدار میشد وکارهای خانه میکرد با لباس کار وژولیده بود دوساعتی کار میکرد وسپس روی صندلی مشغول مطالعه میشد ونزدیک ساعت ده حمام میگرفت وسرووضع را درست میکرد وبه دربار میامد-شاه بعضی زود به کاخ سعد اباد میامدخوب معلوم است حرفه ای بوده است-ساعت هفت به شاه اطلاع میدهند یکی ازدختران ایشان از پله خورده زمین ودستاش درد میبکند چکار بکنیم؟ شاه به هویدا زنگ میزندکهسریع بیا درحالیکه میبایست جریان به ایشان بگوید ولی معلوم بوده است ازصحبت درتلفن وحشت داشته است هوید ا دست وپاچه میشود باهمان لباس به دربار میاید میترسد شاه از دیر امدنش ناراحت شود وتشخیث میدهد شاه کمی عصبی وناراحت است - شاه وقتیکه هویدا دران حالت میبیند خوداش را میبازد وتصور میکند اتفاق سختی روی داده است ازهویدا سئوال میکند چرا بااین وضع امدید هویدا غش میکند؟ کی نبود به ایشان بگوید نخست وزیر شدن چه بود دقیقا نقشه این بود که زمان را برای شاه یعنی برای غرب بخردبا صفر کردن همه تورمها بایاارنهچه داخلی وچه خارجی؟ بدستور انگلستان حتی تورم زمینرا درحالیکه اشرف بدستور جردن امریکائی هرچه بیشتر چیاول که یک قلم ان هم زمین بود- هویدا رابه هوش میاورند وشاه تلفن به کاخ نیاوران میزند وانها میگویند واقعیت همان است که گفته شده است وشاه میپرسد چراغش کردی وایشان میگوید برای انکه شما را وحشت زده دیدم وشاه جریان میگوید وایشان میگوید دکتر مطلوب را سراغ دارم الان ترتیب کار را خواهم داد- پس چرا فرار نکرد زیرا همیشه گفته بوده است من مطیع امرالله هستم فرار ایشان یعنی فرار دین بهائیت باید قربانی میشد-ادامه دارد