سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام


 بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- عبرت تاریخ-زمانی که دانش ا موز بودم- طرف دار انجمن حجتیه بودم- برنامه انها گاهی درمدارس  شب ها  اجرا میشد- دریکی از این جلسات یک جناب مهندس از تهران امده بود- بعداز مراسم معمول یک  جعبه اک بند یک پیر اهن خارجی باز کرد وسپس نایلونی که پیراهن دران بود  باز کرد- واز داخل ان یک بروشری کوتاه بیرون اورد- وانرا خواند- که این پیراهن نیاز ی به  دستگاه لباس شوئی ندارد ونیاز ی به اب گرم ندارد- نیاز ه اطو ندارد اگر خیلی اهل وسواس هستید با اطوی سرد اطو کنید  کمی فاو با  ابسرد ودوبار چنگ زدن کافی است وانرابتکانید و برروی بند بگذارید اگر چنین کنید پیراهن شما هفتاد وچهارسال مانند روز اول باقی میماند ولی اگر در دستگاه لباس شوئی بگذارید هفده سال بیشتر عمر ندارد- اول چیز تضمین سلامتی وامنیت است وبعد شکل ورنگ وقیمت- درمذاهب وایدولوژی ها درتمام ابعاد تضمین سلامت وامنیت بادوام متعلق به اسلامی شیعی است- مابقه برای مدتی کوتاه هستند دالبته میشوداضافه کرد شیطان هم چندمدتی را میتواند تضمین دهد- من کاب ساواک را میخواندم- اسرئیل وامریکا چه  کمک مالی به ایران و دستگاه های گرانقیمت وروش های  حساب شده تا انجا طرح حمله به مصر باکمک ایران درطرح بود- انقلابی اسلامی مصر با شکست ناصر دودشد صدام هم همین طور الجزایر هم همین طور ابکی بودن مهمترین علت شکست یکی هم دشمنی مسلمانان باهم بود قران هردوعامل گوش زدکرد وضع انها در جاهلیت وعلت پیروزی انها درحین انقلاب اسلامی وشکستهای انها  بعلت برگشتن از اسلام ناب وزدوخورد باهم پیشگوئی کرد- ساواک شیراز خیلی مخوف بود شایعه میکردند که از خیابان زند-یک کوچه بود که تنها درب ساواک درته کوچه بود-بهداخل کوچه نگاه نکنید که اگر باوحشت نگاه گنبد شماراپیدا میکنند وسیم جیم میکنند-مداوم  گروه های انقلابی مطرح میکردند برنامه حمله به ساواک دارند میبدانستند خلاصه یکی امکان نفوذی بودن  دارد ک باز ازجناب ایت الله حضرت علی اضغر  دستغیب رحمت الله علیه  شنیدم-که فرمودند ریس ساواک از من خواسته است فتوا بدهید حمله به ساواک نشود ایشان فرمودند من فتوا نمیدهم از حضرتایت الله-مرحوم مجدالدین محلاتی فرزد برومن ایت الله العظمی شیح  بهاالدین محلاتی رحمت الله علیه درخواست کنید ایشان کلا میفرمودند بدون اجازه روحانیت عمل نکنید- ریس ساواک گفته بود اگر مستقیم نگوید من کشته میشویم من خیلی تعجب کردم-ارتش وشهربانی وسازمانهای دیگر- بعد مشخص شد  عوامل ساواک بعلت خستگی زیاد برای مدت زیادی بدون مرخصی خسته شده بودن وکارانهاهم نتجه ای نمیداد- زیرابرنامه ها زیر نظر روحانیت بود  وغالا باقم تماس میگرفتند وساواک راهی برای کشف انهانداشت- خیلی از انها که  از انها که اهل استانهای دیگربودند- به مرخصی رفته بودند برنگشته بودن- وبعصی عوامل دیگر  که درشیراز مال استانهای دیگر وشهرشیراز بودن مرخصی رفته بود باز مرخصی تلفنی تمدید کرده بودند فقط سه نفر بودند-من رو ز فتح ساواک  کاری داشتم پیاده از محل میدان ستاد کهدرحدود دویست قدم باساواک فاصله داشت را داشتم طی میکردم به سرکوچه  ساواک رسیدم- متوجه شدم درب باز  است اطراف نگاه کردم خیلی  ماشین نزدیک درب  ساواک  درخیابان پارک شده بود  که ان اطراف مغازه ای نبود باز به کوچه نگاه کردم دیدم یک فرد بسیارسفید روی وزیبا وچاق  نزدیکی من است وبه من گفت برو داخل ساواک را نگاه-کن- من گفتم فتح شدگفت فتح شدومن گفتم چگونه فتح شد؟- جریان این بود شخصی بنام حضرت شهید هنرپیشه  رحمت الله یک جوان ورزشگار  یک دسته درست کرده است که پنچ وشش نفر که یک دوتا کلت ویک لاش و  ودیگرا ن چاقو وجماق وساطور داخل ساواک بشوند وئریگر بشوند وشهید شوند  تاترس مردم از ساواک کم شود- از قرار معلوم ساواک هیچ دوربینی درکوچه نداشت- مجبور شدن یک نردبان پیداکننداز یک مغازه نردبان گرفتند وجناب شهید والا مقام بالارفت خواست سواردیوار شود- ساواک محاسبه کرده بود یک ساختمان دوسه طبقه برخللاف درب کنار دیوار  کوچه مقابل درست کرده بود که یک بالکن به سمت درب داشت انجا یکتیرانداز گذاشته بود ویک نفر کوچه  کنارخودرا مراقبت میکرد ان تیرانداز یک کلوله به حضرت شهید  والامقام هنرپیشه زد که دقیقا به ستون فقرات خوردوایشان را به بیمارستان بردندگویا جمعیت درحدود بیست نفری درکوچه جمع شدهبودند ان جناب ماشین پارک میکندوصدای گلوله میشوند داخل کوچه میشود وافراد پشت سرهم وارد باغمیشوند واز درخت انهائی اسلحه داشتندبالامیروند وبهسمت تیراندازد شلیک میکنندویکنفر دیگر در روی درخت تیرمیخورد انها فکر میکردند یک سازمان منظم چریکی با اسلحه وارد شده است واز راه مخفی فرار میکنند انجناب گفت من بسرعت به انتهای ساختمان رفتم وارد یک اطاق شدم که فهمیدم توالت است ناگهان صدای الله اکبر امد من کمی دربراباز کردم دیدم جوانان باخنده  باهم مصاحفه وربوبوسی میکنند وبه هم تبریک میگویند- ماوارد   داخل ساختمان شدیم درب ها همه پلمپ شده بود فقط درب سالن کنفرانس قفل نبود تلفن انجا بود وبچه  درب هاراشکستن تا به زرادخانه رسیدندوتعدی زیاداسلحه انجابود ودرخواست کردند انجاراترک کنید-نه شهربای کاری کرد ونه ارتش ونه حتی تلویزیون ورادیو-



ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3