بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است – شبی که ماه دربدربود—من در پائین ترین سایه ها بودم-باد دراب دریاموج می سا خت-ونور در بیابانهای وسیع وصاف حرکت میکرد- درب زده شد خواستم درب را بشکنم- ان دختر چون بت عیر دم درب ظاهر شد وا وای ازاین زندگانی- واوای وای از این زندگانی -تشکرازخدایک دختر خاص برای من خلق کرده است-چیزی زیادتر طلب نمیشد- هرچه داشتم غارت کرد- درچشمان اهوئی اش چون چشم مارزنگی مسحور کرد ومن درچشمان او تیر را دیدم- که نمی توان ازان رهایی خواب را برای همیشه ازمن گرفت واوای وای براین زندگان ی وای وای براین زندگانی-