بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-نگاهی به فلسفه فرانسه در قرن بیستم- نوشته اریک متیوز با فتحه میم- فلسفه یک امر عقلانی است که برای عقل انسان بدهی میشود چون انسان ذاتا بیست وششویا بیست وهفت اصل عقلانی را بدیهی قبول میکند مثلاجز کوچکتراز کل است- یا مثلا الف با ب مساوی است والف با جیم مساوی است پس ب با جیم مساوی است- وچنانچه ما بدیهیات- طبق یک طرح عقلانی ترکیب کنیم باز ان یک امر بدیهی خواهد بود- فلسفه را نمی افرینند- مانند علم کشف میکنند جزو دانش ویامعرفت است- فقط تکنولوژی وهنر وهرچه ساخت انسانی دارد قابل افریدن است- که نیازمند یک طرح خاص است-که اصطلاحا به ان پلان میگویند- کتاب بایک تضاد برخورد میکند-فلسفه زمانی که اگر افراد معقول درهرکجا وهرزمان برای انها پذیرفتنی باشد پس محل وزمان حذف میشودولی بعدا میفرماید- فیلسوفان همیشه انسان هایی خاصیاند—ودر مقام انسانها ی خاص به ضرورت درمکانی خاص –ودر زمانی خاص از تاریخ زندگانی میکنند وبه زبانی خاصمنظور زبان خاص فلسفی- که ایشان بیان میکند فیلسوف مرد وبا فلیسوف زن فرق داردمیگویند- وبدین سان به سنت فرنگی خاص تعلق دارند—ادامه میدهد اما من عمدتا بر تاثیر های زمان ومکان تاکید خواهم کردفلسفه سنتی غرب فلسفه تحلیلی است که به بدهیات میرسد مثلا ماشین بنزین ندارد پس حرکت نمیتواند بکند- یا ذرشناخت هر موجودی باید ذات را شناخت- وچون ذات را نمیتوانیم فعلا درک کنیم- پس شناخت نسبی خواهد بود-پس فلسفه علم نسبی است- درفقه اسلامی امام صادق علیه السلام هفت نفر را تعین کردند که ملاک هستند در بسیاری موارد انها حدیثان شان یکی است جنان مرحوم عظمت ایالله اعظمی خوئی رحمت الله عله کشف کرده است جاعلین حدیث- یعنی حدیث سازان- انواع جعل را کردند گاهی همگی را بخیکحدیث قلابی نسبت دادند ویا اختلاف ایجادکردند برفرض که درست بگویند بقول ان عظمت مانمیداینم این مطلب برای همیشه ثابت است یا تغیر میکند وبعضی جاها ایشان کشف کرده است امام بعدی انها حال باید علت تغیررا باید کشف-کرد که دراستنباط بسیار مهم است-ودر غرب میبینم که یک فیلسوف به اینجهان مینگرد وعلت این جهانراخداوندمنان میداند ویک فیلسوفدیگر جهان یکحرکت اتوماتیک ماده میداند- اصولافیلسوف بدنبال درک انتزاعی ازمودات است درک جدا شده از جزیات علمی است جزیات علمی کمک به درک مطلق انتزاعی از ماده میکند مثلا تعریف خوب یا-بد-یک تعریف کلی وانتزاعی از جزیات ملموس است دارویخوب وداروی بذ اخلاق خوب واخلاق بد- خانه خوب وخانه بعد کلا خوب ویابد رامیتوان تعاریفارازانها خارج کرد وعمومیت داد- یک موضوع بسیارمهم نظم وحکمت درموجودات است ئجزیات سکوی پرش برای درک نظم وحکمت است ونظم وحکمت سکوی پرش برای اثبات باری تعالی است مثلاداروی خوب را یک دانشمند ساخته است وداروی بد را یک نادان ساخته است- فرض کنید یک فسلسوف فرانسوی به المان برود مدتها درالمان درباره سیاسی مطالعه کند ونظربدهد ایا باید نظر فیسلسوف المانی راما قبول کنیم یا نظر فیلسوف فرانسوی یاانکه عقلا بایدتعین کنند دوتا مثال اورده است یکمثال باز بولینگ است که بازای فرانسوی ان با بازی انگلیسی ان اختلافاتی دارد ایشان میفماید چون درجائی وجه مشترک پیدا کرد به باید توجه کرد ولی شناخت نسبی شد وفلسفه یک شناخت قطعی یقینی است- عقلانی ولی فلسفی نیست- ایا هردو برای کشورخود شایسته هستند ویا دراینموارد یکی بهتر است مثال دوم فلسفه علم استگاهی درفلسفه علم فرانسویان جلو بودند وچون تازمانی که ما به تمام حقایق موجودی دست پیدا نکردیم- بخصوص ذات ان- بقول پرفسور چهار ستاره هاروارد دردانشگا شیراز تا مواد زیادی برروی سلئل سیب زمین نریزید سلول رانمیشناسید از میکرب گرفته تا مواد دیگر –بله لسفه غرب درمورد یک پرش به ظاهر عقلانی به فلسفه ان علم میکند وباز بهمین دلیل شناخت فلسفی به زیرساختها وعلوم بسیاری نیازمند است لذا بسیارموارد درغرب بهحالت سکون رسیده است یک مثالی دیگر بیاورم-کتاب متفران روس استادمعزز کهجناب اقای نجف دریابندی نوشته اقای ایزیا برلین نوشته است من اول فکردم ایشان باید خانم باشد ولی لغت انگلیسی ان ایسی یا- یعنی عیسی است ازکلمه برلین معلوم میشود ایشان ازنژاد المانی روسیه است المانها درتکنولوژی حرف اول میزدند وروسیه بشدت عقب بود ازالمان سرمایه دارها به روسیه رفتند مثل امروزه ازامریکا بهچین میروند معادن انهارااستخراچ کردندوکارخانجات راساختند و ذغال سنگ را استخراج کردند طبق براورد روسیه درحالی که نها دودرصد روسیه هستند به اندازه ده درصد روسیه کار کردند بعدا روس ها از تنبلی تحمیل شده نجات پیدا کردند و بسیارخوب درخشیدند ولی ایدولوژی نه چندان خوب انهارا بعقب برد- درجنگ با المان هیتلر مداوم میخواست المانها از روسیه به المان برگردند وروسهارا تنها بگذارند زیرا به زغال سنگ روسیه وموادخام دیگر روسیه محتاج بودند ولی انها ترکیب شدند و نهالمانی صرف هستند ونه روسی صرف ماننداعراب درایران وبه روسیه بسیارعلاقمند هستند وهمین موضوع باعثشد استالین اشتباه کند ودرمقاب ذغال سنگ را به المان نداد وجنگ المان باروسیه شروع شدراین کتاب اقای دریابندی بحثی از اتمیسم شد- امیسیم دریانون به معنای ان بود-که تمام فلزلت وشبه فلزات ازیک واحدی که مانندهم است بنام اتم تشکیل یفته است وتعدادان در عنصری فرق دارد وقابل تجزیه نیست- درحایکهاین امر صحیح نیست هراتمی اندازهای معین دارد- وبعد اتمسیم به معنای هر ترکیبی از چند عنصر تشکیل یافته است وتعداداتم های انها چقدر است اخیرا اتمیسیم مینویسند ولی ادی میزم- تلفظ میکنند- به سایت ترانلت- ترجمه گوگل بروید- ودو طرف انگلیسی کنید وتلفظ انراهم گوش کنید – به معنای راه روشنزدیک شدن بهتئوریکیکه با بعضی نکات مانند درک تفسیری درست که بصورت شفاف به اعضای شعبه شعبه شدن وجدا شدن یک ترکیب نایل میشود دیگشنری اکسفورد دراین موارد شماره عددی میدهد این یک روش است حال کدام بهتراست ان باشما-