سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

 

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-دست شوئی کاخ ریاض با دستشوئی عمومی مقایسه کنید اگر جناب عمر زنده بود- این کاخ را باخاک یکسلن میکرد-گرچهتبعیض درمسائل مادی ومالی ونظام طبقاتی را شروع کرد یک رند روزگاربود- یمنی ها سطح فرهنگ شان -بالاتربود مقداری پزشکی بلد بودند- مقداری قضاوت بلدبودند-ومقداری تاکیتک نظامی بلدبودند- این افراد درعربستان دیگر مرجع پزشکی- قضاوت ونظامی غیرهبودند من جمله اقای ابوموسی اشعری اشعری   اسم قبیله اشت اشعریان بسیر مشهور هستند وتعدادی ازانها از شیعیان مخلص حضرت علی علیه السلام ئبودد که بفرمان ایشان به قم امدند وزمانی که کاروان حضرت معصومه علیها سلام الله درساوه با مامورین مامون- علیه العنت الی ابد دچار مشکلات شدند اشعریان به کمک انها رسیدند وانهارا به قم اوردند وجای دادند و پذیرائی کردند ومقام انها برای مردم قم تشریح کردند- اسم موسی بهاین علت زیادبود که بعضی ازانها یهودی شده بودند ویهودیان دین غالب الهی بود-کهمداوم با مسحیان درجنگ بودند وقران به انها اصحاب اخدودگفته است- وپنجاه نفر وپنجاه نفر باکشتی به بندر ینبوع یعنی چشمه ها که شهر فراوان خاطر نزدیکی به بحر احمر است کهبت معظم داشت  کنار دریا که مثلا قایقسوران وکشتی بان هارا از خطرات مصون نگه دارد وزوار زیادی داشت ومدتی دهم امام حسن علیه السلام انجا بودند وخدمت رسول اکرم صلواته الله علیه واله والسلم میرسیدند ومسلمان میشدند- ایشان در استحکام حکومت جناب عمر زیادکار کرد- انزمان منازل درب چوبی نداشتندولیبعضی یک هشتی یعنی هشت ظلعی پیچارد درست میکردند انجا میستادند وندا میدانند وبعدا یکپرده به درب میزدند جناب اقای ابوموسی بهدرب خانه اقای عمر میرفت وندای الله اکبر میداد وجناب اقای عمر باسرعت بدرب منزل میامد وباسلام وصلوات ایشان به داخل منزل هدایت میکردولی کم کم یایک خانه برزگ خرید یا یک خانه بزرگ ساخت وکناار دیوار یک سکوی بزرگ احتمالا با سقف کوتاه زد که جای مهمانخانه عمل کند دراوقات بیکاری انجا می نشست وبامردم ارتباط ایجاد میکردجناب ابوموسی اشعری پس ازمدتی بدرب خانه میرفت که از چوب بود وهرچه الله اکبر میگفت جناب اقای عمربیرون نمیامد ومدتی درروی سکوی نشسته بود یک دفعه رفت وجناباقای عمر مقداری بنائی بلد بود داشت کنار وروی سکوی را سنگ میگذاشت ابوموسی به ایشان گفت من مطلب مفصلی دارم که میخواهم بگویم-جنابعمر گفت من الان کاردارم مخلص کلام گفت .یشانفرمودندامکان نداردپس برای وقت دیگر- ایشان بهنزد دوستانخود رفت واز جناب عمر گله کرد وجریان گفت وگفت چه میشود کرد گفتندفلان هیچ کار باید صبر کرد وایشان حناب عمر برا یانکهاز عربستان دورشود وصفحه نگذاردبه کوفه منتقل کرد- وجای ایشان زیدبن ثابت شد انهم یک حریفی عجیبی است- احتمالا اهل شام باشد بهربان عبری وسریانی مسلط بوده است وحسابادر بسیارکار گشته وتاجار بسیارقوی بود هاست که برای تجار کار میکرده است احتمالا یهودی بوده است خیلی نصایح وحکمت بلدبوده است- که جناب عمر را مات ومبهوت میکرده است وجناب عمردرنزدایشان شاگردی میکرده است ومداوم ازایشان تعریف میکرده است که مایه اعجاب اصحاب شده بود اصحابایان رامتحان کردند وتنها چهل حدیق وتعدای ایات قران حفظ بود ول یپیند واندرز زیایدبلدبود ومردم شناس بود وبخوبی درزمان معین چاپلوسی میکرد – جناب عمرفرمودند من ایشان برای خلیفه بعداز خود انتخاب کردم- زمان عثمان به ایشان گفتند که زیدبن ثابت مشاورخود کن بنظر حقیر گفت کهمناز او زرنگتر وگرگتر هستم ونمیخواهم که پیشرفت های من- به اسم اوتمام شود- درخطرات اورادعوت میکرد وبرای پند ونصیحت یکصد هزار اندی دینار طلا به اومیداد که دانشمندان وعلما دلیل ان این میداستند-که حق سکوت میداده است درباره کارهای اقای عثمان چیزی نگوید- وبخوبی تعریف کند-عثمان ابومسی را درهمان پست فرمانداری کوفه نصب کرد که کاری بهاونداشته باشد ودور باشد واورا فرمانده نظامی کرد که درایران بفتوحات دست پیدا کند وایشان شهرهای زیادیرا گرفت اما شهراصفهان مسلمل کار حضرت سلمان فارسی است کهخواستند به ایشان نسبت بدهد ویزدهم کارسعدبن ابی وقاص است-که بازخواستندبه ایشان نسبت بدهند اما فتوحات هنر ایشان نیست جمعه انزمان دوقطبی بود مردم فقیر ضد شاهزادگان ساسانی بودندوطرفداران ساسانیان که اندک بودند وفقط شهریزدرا میگویند که مساوی بودن-شهر دیوار وقلعه نداشتند- متوجه شدهبودند که مسلمانان ناجی مردم فقیر هستند—ادامه دارد-


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3