بسم الله الرحمن الرحیم-نقدی بر مقاله ":وصیت نامه ای نامه امام اعظم رحمت الله علیه:" سایت محترم"عرفان اباد) با تشکر از زحماتای که درراه اسلام میکشید وامیداورمروزبه روز به درجات بالاتری نائل شوید امید است این شاگرد کوچک خودتان را دراین امور راهنمائی بفرماید –من سطر به سطر بحث میکنم زیرا جناب ابوحنیفه مطلب را به صورت اکادمیکی بحث نکرده است اول موضوعی را دوقسم میکند وسپس قسم سوم انرا بعدابیان میکند- ایشان ایمان را به دودسته کلی تقسیم میکند- اقرار بلسان( زبان) وتصدیق به قلب –تصدیق به قلب کار خداوند است-کسی بران احاطه ندارد جزو امورات باطنی است ولی یک شاخص دیگری وجود دارد عمل به جوارح( اعمال فیزیکی) که میتواندتا حدودی ایمان به قلب را مشخص کند وملاک هائی ظاهری را شارع مقدس تعین کرده است که ایمانفرد را محک میزند مثلا عدم دوری از جوامع مومنین ویابشکل وهئیت کفار درنیامدن . با انها دوستی واقعی نداشتند واسرار مسلمانان را به انها نگفتنودر تسلط انان بر جوامع با انها همکاری نکردن بلکه برعکس عمل کند ومانند ان که تعداد انها بسیار زیاد است- فرمودند ایمان فردی کم نمیشودویا زیاد نمیشود مگر با کم شدن کفر بهتر بود جهل راهم اضافه میکردند دراسلام درجات معرفتی را جز ایمان محسوب شده است به معنائی یکی از مولفه های ایمان است بقول علما اسلام نمیخواهد در علوم مجرد که درک انان برای مردم کمی سخت است موشکافی کندواین امربرای درک بیشتر وتفنن علمی افراد خاص گذاشته است ومیتوان گفت تنها با برطرف کردن کفرتنها هم نیست وبرطرف کردن جهل به معنای مطلق ان است وهمانطورهم کفر درجات دارد – اگرفرد جهل خودرا در دراعتقادات حق بداند کافر است- واگر حق را بداند وانر بپوشاندویا حق را لسانی بگوید وانر باور نداشته باشد منافق است یهود هم همانطور که ایشانفرموده است جزومنافق است- اما ایمان درکنکور الهی حد قرمز دارد چناچه اعتقادات فردی دچارنوساناتی شد از حدی که گذشت بقول علما خداوند به توحید انفرد اعتنائی نمیکند بین مومن وکافر حد وسطی نیست که هم کافر باشد مانند شیطان جناب ابوحنیفه معتقد است که باگناه کردن ایمان برداشته نمیشود وکافر نمیشود ولی خداوند شیطان را بوجودانکه به وجود باری تعالی اقرار دارد کافر گفته است وهمین طوربلعم باعورا وشرک را همخدواند جزو کفر دانسته است نه ایمان که انواع دارد هوای نفس راهم شرک اسلام میداند وبه درستی فرمودهاند که شرک بهمعنای بدعت است وتفسیر کردن خلاف قران وسنت عمل کردن که بعضی احکام ایشان را با فرض ایشان از ایشان دلائل وامارات قرانی وسنتی را طلب خواهیم کرد-2- فرمودند- ایمان غیر عمل است و وعمل غیر از ایمان است دروجودانها درست است ولی عمل را ایمان بوجود میاورد ونشات گرفته از ایمان است که قبلا بحث شد- نکتهای دراین مورد را به نظر من دقیق فحص نکردن که فرمودند ": مثلا ازحائض- نمازبر داشته شدهاست امانمیتوان گفت که ایمان از ان زن بر داشته استویا نمیتوان به اوامر کرد پس ایمان راترک کن من اینجمله که کمی ابهام دارد اینطور درک میکنم که زن دران لحظه از لحاظ حصوصیاتی که ایمان به همراه میاورد باید ترک کند مثلا شهادت ندهد – درحالیکه عدم نمازخواندن دران حالت جزو ایمان زن حائض است بحثی است که قردی در بیابان اب پیدا نکرد ومقداری شراب پیدا کردوانرا باید بخورد وچون مشروب نخورده بود کمی هم مست کرد اگر بگوئی ممشروب خورده است قوانین اسلام بیاداجرا شود وباید ایشان شلاق بزنند استثنا پذیر نیست وچهل روزهم نمازایشان قبول نیست وباان حالت نمیتواند به مسجد بیاورد ایشان هم دستور اسلام عمل کرده است وهم شلاق خورده است این امر امکان ندارد درحقیق شراب نخورده است بعضی علما درسابق فرمودهاند که خداوند انشراب به اب تبدیل میکند درحالیکه اقایان اطبا نمی پذیرنند پس بیاداب خورده است ول کمی مست ولی در ایمان کامل است زیرا به دستور شرع عمل کرده است وظیفه همان بوده است پس جزوایمان فرداست نه خارج ازان ترک ایمان نکرده است با انحالت میتواند درمسحد به شرط شعور نماز بخواند که بخواهد بعضی اعمال راانجام ندهد- ادامه دارد