بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است اشعار ازخانم زهرا نقوی رحمت الله علیه خلاصهشده باکمی تغیرات شب عاشورا- کربلا درتاریکی غوطه وربود- شب قبل از پایان بود- من شاهد بهشت وبهشتیانم-من شاهد جهنم وجهنمیانم-همه چیز دراطراف من گسترده شده است برای بهشتیان اب فرات بسته شده است- بهشتیان سرخم اورده بودند-بفرمان خدا-جهنمیان اب را بسته بودند فراموش کرده بودند-امر خدا( شخصی =عرش قدرت خودرادرخون گذاشته بود)-من درچادر امام حسین نظاره گرگریان الماسی امام در نمازبودم-( شخصی =فرشتگان با امام همنوا وهمگریان)بیاد اوردم اخرین نمار امام رادر وقت عشا که بر شانه رسول اکرم صلواته اللهوعلیهواله والسلم –که سواری میگرفت درنمازرسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم-من شاهد چهر های پراز محبت یاران اش را-- که اخرین نماز را درپشت سرمبارکش را خواندن-من شاهد اشتیاق خورشیدی نوجوانی بودم کسی فردا مرگ را شیرینتراز عسل میداند- من شاهد پرچم داری بودم یک دختر کود در زانوی خود نشانده بود—ومیدانست دستان او قدرتمند هستند—فردا سکینه میفهمید که عمو دیگرنیست-‘,گوشوارهای انها گوششان راپاره خواند کرد- وشلاق ها بربدن خود احساس خواهند- میبایست بهگرد عمه جان حلقه بزنندتا انجاکه ممکن است-شاهد مردیبودم- ازغم خم شده-وشرم اور است- ولی درجاده بهشت گام میزند-بانگاهی پراز عطوفت وهم دردی باتمام احساسات به انها نگاه میکرد-,فراتراز منطقه وکره واسمان فراتر میرفت—( شخصی عرشیان وملکوتیات-بنگاهش محتاج بودن-) ادامه دارد