بسم الله الرحمن الرحیم- علت کمبودتعداد حدیث- بخش دوم- دران زمان هر ابادی باید خوداش گلیم خوداش را ازاب بگیرد مثل امروز نبود که شهری وسازمانی مسئول سرپرستی وهدایت ابادی ها باشد سه مسئله مهم موجود بود که ابادی خوداش انرا حل کند- اول مسائل خاص که حدیث ان در بازار نبود- دوم به یک حدیث جعلی عمل کرده بودند وحال میخواستند راجبران انرا بدانند ویا حدیث برای شرایط تقیه است ویا حدیث اصل است وسوم راویان موثق جدید را بشناسند- فردی مطمئن را به شهری که امام علیه السلام درانجا بود گسیل میدادند مثلا مدینه منوره فرد به مدت یک ماه یا دوماه ویاسه ماه میماند انچه میخواست سئوال میکرد ودرضمن احادیث زیادی یاد میگرفت وموقع برگشت به خدمت مثلا جناب حضرت زراره میرسید وبه ایشان میفرمود اگر از قول خودم بیان کنم برای من بسیار خطرناک هست وغیر از ابادی من وچند ابادی دگیر پذیرش سخت است با ایشان توافق میکرد که به اسم راویان مشهور گفته شود واز ایشان هم نامه میگرفت واسامی روایان موثق را بدست میاورد وایشان به مکه میرفت مدتی درمکه بود وخوب به ان دستورات عمل میکرد تا ملکه شود وحفظ شود وسپس درچوپ های کجاوه ان احادیت را جاسازی میکرد ویا داخل کیسه ارد ویا جو میگذاشت ویا در داخل چرمی که شکافته بودوسپس چسابانده بود وجای سر حدیث را علامت میگذاشت زیرا در بدو ورود به بغداد بازرسی میشدند وایشان به ابادی باز میگشت چناچه ضمن دراورده حدیت از کجاوه ویا چرم مقداری از روات پاره میشد وایشان نام انها را فراموش میکرد طبق همان برنامه باز سازی میکرد-دوم بعضی شاگردان امام علیه السلام درمدنیه منوره دارای شغلهای بودند مثلا کاروان دار بودند که درزمان حج مردم ازمدنیه به مکه میبردند ویا کشاورز بودندومانندان بیشتر درجهت شغل خودشان به خدمت امام علیهالسلام میامدند وزمان حج بر اساس احکام امام علیه السلام حاجیان را راهنمائی میکردند وجون مردم مدینه قبلا از امام علیه السلام درباره ایشان سئوال کرده بود انها را موثق میدانستند اینان درمکه چادر میزدند تا شیعیان را راهنمائی کنند ومردم شهر های دیگر که پیش اینان میامدند از اینها احکام جدید را میگرفتند وگاهی میگفتند ایا جناب زراره هماین احکام راقبول دارد وانها نامهای نشان میداند ازجناب زراره وانها گاهی به اسم انان وگاهی بنام روایان مشهور ذکر میکردند وسپس به مدنیه میرفتند واز جناب زراره علیه السلام سئوال میردند وغالبا به نام ایشان بیان میشد وجزوات ابادیها پس از انکه در اثر بحثها ومذاکرات یادگرفته میشد یا مخفی میشد ویا به دهات درعمق ارسال میشد ولی زمانیکه غیبت کبری شروع شد وتاحدودی حکومت های ظالم ضعیف شدند واز طرفی هم احادیث جعلی زیادشد مجبور شدند شهرهای علمی مانند حله بوجود بیاید ومیابیست احادیث راجمع اوری میکردند واین کار بسیار کند عمل شد وعلوم ان به کندی پیش رفت وبر اساس احادیث بدست امده اجتهاد کردند که بعدا معلوم شد حدیث موثق تر وکامل تر موجود بوده است ولی از گزند دشمنان هیچگاه درامان نبودند وبسیاری با این تصور که حدیث ها جمع اوری شده ویا حدیث خوداش جعلی است احادیث خودشان را سوزاندند که بعدا معلومشد که کاری اشتباه بوده است