بسم الله الرحمن الرحیم-چهره واقعی امریکا درایران- یکدانشجوی رشته معماری دانشگاه تهران- دوستان چند سال بالاتر ایشان درهمینرشته به استخدام مهندسی ارتش درمیاید درتهران- یک طرح بزرگ ساخاتمانی که درتهران ساخته یه ایشان محول میکنند که مسوئل طرح باشد ایشان از این رفیق که سال اخر بوده است دعوت میکند که مجانی که با ایشان کارکند که همبرای پایان نامه ایشان موثر باشد وهم رابرای گرفتن فوق لیسانس امادگی پیدا کند وهمبا محیط بسیار کثیف کار درایران اشنا شود ومن حدس میزنم که با مقاطعه کاران ازما بهتران اشنا شود وایشان قبول میکند رئیس سازمان مهدسی یک سرهنگ ستادی بود که ایشان هم مسلما از نور چشمیان بودند زمانی که ایشان به سیستم ملحق میشود درحال کندن پی بود واز رقیق اش سئوال میکند این ساختمان برای چه هدفی است ایشان میفرماید یک سالن وچند اطاق ایشان میفرماید که این پی بسیار زیاد است طرح که نگاه میکند خیلی تعجب میکند وتصور میکند که حداقل این ساختمان بار سوله های موشک های کروز باشد وحتی براین انها هم زیادی است ایشان میپرسد جستجو نکردی برای چه هدفی است وطراح نقشه کیست ایشان میفرماید من تورا برایددرک این کمنظور اوردم که هیچگاه پی به مقاصد نمی بری وکسی هم مطلع نیست وشخص شاه هم دستور داده است- ایشان میفرماید من از این قبیل ادم ها نیستم وجستجو میکنم ومیرود پیش سرهنگ وجریان میگوید- ایشان میفرماید من از هیچ چیزی مطلع نیستم وروزی این طرح را اوردند وگفتند انرا اجر ا کند وفرمودند که ااین جوان مسول طرح است ومن هم تدارک چی هستم ایشان میفرماید این طرح درایران کشیده است ویا ازخارج جناب سرهنگ جواب انراهم من نمیدانم یکی از امرای بالا ارتش این طرح داد وگفت طبق دستور عمل کنید ولی فرمت های من طراح این طرح همین جوان است ایشان میفرماید- چنینی چیزی نمیشود- ایشان حس بنی هندلی میگیرد که ارمیائی به ارتش ایران یاد دادهاند- مزخرف نگو ونمیتوانی نیا وبرو بدنبال کارت-ادامه دارد