بسم الله الرحمن الرحیم- دوخاطره- دریک جلسه که کمونیست درسالنی درانگلستان تشکیل میشد دعوت عام میکردند رفتم سرگروه انی یکجوان ایرانی مفیم انگلستان چپ روسی بود ولی به نظر خیلی منطقی به نظر میرسید واهل سخنانی جلسات نبودفقط سه بار ایشان دیدم یک اتفاقی دریکی ار پادیگان های تهران افتاده بود وبچه کمونیست انرا بسیار داغ کرده بودند ومن تشخیص دادم که داغ کردن وارد جلسه شدم با ایشان برخورد کردم وجریان رااز ایشان پرسیدم فرمودند چیز مهمی نیست در واحدها رسم استکه برای فرماندهان غذای مخصوصی درست میکنند به ان فرد گفته بودند برای خودات هم میتوانی درست کنی ان فرد برای خوداش یک دیزی بارگذاشته بوده است ویمفرد باکمال پروئی رفته وانرا خورده است ویکدرگیری مختصری رخ دادهاست اینها بیخودی انرا داغ میکنند ورژیم هم به ریش اینها میخندد- ازمن پرسید مستشارهای امریکائی در واحدت دیدی گفتم بله دیدم گفت مودب بودند گفتم بله مودب بودند گفت موذی هم بودند گفتم تصور میکنم کمی موذی فکر میکنم باشند این رامخصوصا گفتم که چه میگوید برایمن کاملات مشخص بود تمام برخوردههای حکومت با فارد حتی عادی که ساواک وضد از اطلاعات انها را حتی کوچکترین توجه به انها نداشت وحتی باز جوئی نمیکرد وطبقف مقرارات همنبود شاه روی انها حساس بود وبا مشورت کارشناسان خارجی بسیار قهار روی انها برنامه ادی حتی تا کشتن صادر میکرد ایشان با تعجب وژست صدر صد انگلیسی گفت کمی مودی هستند؟ بگو زیاد موذی هستند- دوم یکجلسه بود باز متعلق کمونیستهای طرفدار شوروی برنامه منظم سخنرانی داشتند- درانگلستان تابستان جوان دیپلمه دختر وپسر که زبان یاد بگیرنند وچناچه از محیط خوششان بیاد برای تحصیل دانشگاهی درانجا بمانند اغلب دختران باز میگشتند واز پسران تعداد کمی میماندند که انها بعد از مدتی یا به المان میرفتند واغلب انها به امریکا میرفتند اینها ازاین جوانان زیر نظر نداشتند وپس ارتحقیقات دختر میترسیدند وادعا میکردند چون والدین ما راضی نیستند به جلسلات نمیایم ولی جزواتی به اینها که دوت انها ان جزوات را به نشان دادندوگفتند ماچیزی سردرنیاوردی ولی پسران خیلی زیاد تر شرکت میکردند وبه انها یاد داده بودند گزارش کار به شهرستان بدهند وبگویند برای انکه سر در بیاوریم رفتیم- دراین جلسه یک دختر خانمی بود با پ.ست خز میامد وماشین اخرین سیستم داشت ومثل گرگ من را میپاید که نکند روی دخترهای جوانی تازه امدند تاثیر بگذارم کامل چسبیده بود وچشمان وحشتناکی داشت وبعد ازمدتی متوجه شد من کاری به این کارهاندارم وبیشتذ دنبال بحث های اکادمیکی هستم که اطلاعات خودم را کمل کنم به اخبار هم توجه ندارموکمی دورمیشد من ازانها سئوال میکردم ومیگفتند ما برای بیشتر شدن اطلاعات سیاسی امدیم وجداکثر دوجلسه دیگر بیشتر نخواهیم امد- ایشان دوصندلی اورد وسئوالاتی را خواست ازمن بکند ایشان همدانشجوبود وهمکارهای سنگینی میکرد سالن بزرگ میگرفت انرا میشستد وغذا تهیه میکردند وخیلی کارهای دیگر وعجیب بود که اغلب کارها بچه پائین شهرتهران که برای کارهم امدبودند وکمونیست بودند شرکت نمیکردندمن از ایشان سئوال کردم زمانی که درتهران بودید سیاسی هم بود ایشان خیر تیتیش مامنی بودیم بطوریکهمن دوست پسر داشتم وبا دوست پسرمهم فامیلی دور ما بود میخواستم برویم هتل هیلتون که یکغدای محبوب من درانجا درست میشد خاله من زنگ زد که بیا منزل ما من جریان را گفتم ایشان گفت بادوست پسر بیا ومن از هیلتون ان غذا راتهیه میکنم وما رفتیم ولی ازغذاازهیلتون نبود ولی از یکرستوران گرانقیمت تهران بود من سخت عصبانی شدم ولی به روی خودم نیاوردم وبه خانه امدم به مادرم جریان گفتم وبه ایشان این خواهرت راادم کن مقصوداش چه بود- بحث به سفارت کشید –سفارت با رندی تمام خوداش میخواست دردل ایرانیان جا کند ومی میدانستم حقه باز است ایشان گفت جریان شماشنیدهاید گفتم کدام جریان ایشان گفت پس از عمری یک روز کاردار سغارت ار دانشجویان دانشگاه لندن درخواست درجلسه گرد بیایند تا ایشان صحبت کند در حدود چهل دانشجو جمع شدیم ایشان فرمودند ومن غرض مزاحمت ندارم وفقط از دونفر یکسری سئوالات دارم اول اسم من اورد ودومی اسم یک اقائی ایشان پرسید میتوان از شما بپرسم چرا شما کمونیست شدید ومن بلند شدم ونیم ساعت فحش چاوداری دادمک.ه بیشرف به توجه من کمونیست شدم احمق عالم نمیدانی که بهترین ایدولوژی کمونیست است از امریکا گرفتم درایران وجهان لجن مالاش کردمرسیدم به شاه به اشرف وهمه راگفتم ودراخر گفتم اخرین علت کثافت کاری شخص شما اسن سرش را پایین انداخت بدون خداحافظی رفت- براساس شایعاتی اولین بار این موضوع در حوزه نجف پخش شده است وسپس به تهران رسیده است البته درخون ایرانی است یا ازداخل سفارت بوده است ویا ازمنبع ویا منابعی خاص من گفتم شما که دیگر نمیتوانید به تهران بروید ایشان فرمودند اگر به تهران میرفتم ریز ریز میکردم عجب تاکتیکی