بسم الله الرحمن الرحیم- نظریات شخصی است- برای انکه تاریخ ایران را میخوانند—میدان فوزیه سابق که امروزه میدان امام حسین علیه السلام نامیده میشود- درسابق مرکز مهاجر نشین تهران بود بیشتر مهاجرین از شمال ایران بودند انها خصلتا شیک پوش بودند کت بلند سبز رنگ یازرد مایل به قهو ه ای میپوشیدند کابصیاربلند بوددرکار چوب بودند بسیار کم در مساجد پیدا میشدند وغالبا از وضع خود بسیارناراحت بودند- بعد اهالی اذربایجان بودند که کارگر ساختمان واسفالت بودند وغالب بالباس کارگی بیشترسیاه میپوشیدند- و مستضعف نشین تهران بود- قبل از انقلاب حرکت های مردمی کم کم درپیاده روی شروع شد زد خوردهائی خیلی کم کم شکل گرفت تا جریان سه راه ژاله میدان شهدای امروز رخ داد بزرگترین دسته سینه زنی ایران مال میدان امام حسین بود که امروزه به انداز یک چهارم دسته سپاه امروز نوبد ولی کم کم روبه رشدبود- سخنرانی های مذهبی تا قبلاز سخنرانی جناب ایت الله فلسفی رحمت الله علیه مانند معلمین کلاس اول ودوم دبستان بود- امام حسین علیه السلام امام مهربانی بود- مردم کوفه ایشان را دعوت کردند وبه امام نامهربانی کردند واعظ به گوشه سقف حسینه نگاه میکرد واین مطالب را میگفت- بعد چهار دقیق مداحی میکرد نه خوداش گریه میکرد ونه مردم گریه میکردند ونان بسیار کم بودند ولی بعداز جریان بیست وهشت مرداد بشدت دسته روبه رشد بود حتی عاشورا بازار تعطیل نبود فقط دریک مکانی که زمین خالی بود که نام اش را نمیدانم در روز عاشورا مملو از خانم ها ب بچه میشدندوبچه ها بالباس سقائی عربی اگر میتوانستند اب میدادند وتعدادمردان کمتراز انگشت یکدست بود ودلیل اش این بود میدان امام حسین علیه السلام اعلام کرد که یک راه پیما ئی تا دانشگاه تهران ترتیب میدهد—ارتش جاویدان باشاه تماس گرفت وشاه گفتند دهان انها را بخاک بمالید- امریکا بشدت ترسید در تلویزون های امریکا فیلیمی نشان دادند که گارد جاویدان اهن پاره میکند یک نفر با بیست نفر میجنگد وچه وچه وگفتند خیال شما تخت که تهران را دود میکنند—درگارد جاویدان کسی قبول نکرد که چنین کند- بجز احمق سر لشگر ریاحی اعلب این تمسارها چه درسواد وچهجرئت ازبسیاری از سروانهای ایران کمتربودند- به تائید گارذ جاویدان از من درتعلیم نقشه برداری چنگی وترتیب شهرک جنگی و تعین موضع باخصویات چنگی برای اابزارهای جنگی که شاگرد یک عظمت درمرکز زر ه ای که ایشان از درجه داری به دانشگاه افسری رسید وبه امریکا رفت وتنهامختصص این رشته بود که درخاورمیانه بی نظیر وچون مذهبی مورد نفرت چناب جهانبانی بود وبعضی افسرها جهانبانی که بنظر حقیر جن بود سالها درامریکا گنگرخورده بود ولنگرانداخته بود وبایک سروان اسرئیلی دوست شده بود ومخفیانه به اسرائیل میرفت میاید وطرح حائی چنگی اسرائیل به این دانشکده زرهی فرستادمیشد یک مدت یک سرگرد مامور کردند که یک باریکه کهمحا اقمات جهانبانی بودمطابق دستور یک خانم هنرمند استاددانشکده هنرهای زیبا درست کنند که این بیچاره یک شب من افسر کشیک بودم که انزمان یک سروان ویک ستوان دو باهم کشیک میدادند زمان رابدوقسمت می گردند- من به اطاق خودم رفتم که یک اطاق باریک بود ویک تخت که یکچراغ بالای سران بود افسر کشیک من راخواست وگفت میخواهم مطالبی یاد بگیری – این جناب سرگرد ایستاده بود وگفت اینخانم پدرمن رادراورد فلان رنگ راتهیه کنم گفتم چگونه تهیه کنم ایشان فرمودندمن نمیدانم- جناب سرلشگر اسرئیلی امد که دران باریکه اطراق کرد بدعوت جهانبانی به ایران امد- وکتب وبقضشهائی باخود داشت افسران خواستنداز ومقعیت استفاده کنندومشکلات خودر ا حل کنند بحث در گرفت هرنظری ان جناب داد دیگران گفتند- کارشن یعنی جناب سرلشگر ایشان راتصحیح کنید وان بیشرف بهتمام نظریات گوش کرد وپاسخی نداد بعد به جهانبانی گفته بودنظزیه ان عظمت درست است وهرنظریه دیگرتاداده بودند ایشتن گفته بود کارشن باز ایشان درانجا جوابی نداه بود لاصه ایشان مرخصی گرفت گارد جاویدان برای نقشه برای جنگی یک گروه درجه داری به مرکز زرهی فرستاد ومن را مامور تدریس کردند وخودشان میداستند به انها تعلیم دادن چقدر سخت وگفتند ده درصد یادبگیرند کافی است خودا رانکش- بسختی من توانستنم تاحدی انرا تعلیم دهم از طرف گارد دستور جایزه دادهاند وگفتنددفعه بعدهم ایشان باشد که گفته شد باعث ابروریزی دانشکده میشود خودشان تاحدی تقبل کردند ایشان امد رفت باز ان خانم امد یک اطاق خواب مچلل ساخت- اینجناب سرگرد ان شب بهایاشن فرمودند دلیان چیست البته زمان جنگ بود و بیاد فرمانده انهم فرمانده از ابادان تا نزدیک کرمانشاه بعده ایشان بود از لحاظ زرهی وحتی فرماندهی تمام این همه مسافت به گردن جناب سرهنگ گلشنی رحمت االله علیه انداخت ویک شب در مرکز نخوابید چه جریانتی رخ دادبگذریم وایشتن یک نماه بلند وبلائی به ایشان نوشت که حداقل پنچاه مشکل بزرگووددارد که فورا بایدحل شوداز جمله مین- اساتید دانشگده نمیدانستند میزان مین درارتش سوم چقدراست براورد میکردند که شصدهزار است درجنگ باید سه لایه مین باشد که هردهمتر مرز یکمین میخواهد ومین انواعد داردبخصوصمین هوشمند که ان زمان قیمت ان بین 75رتا هشتاد دلاربود بعدمعلوم شد حتی ششهزارنداشته است ومین عراق به بیست وهفت ملیون رسید- جناب سروان فرمودنددلیل اش این است که جناب جهانبانی چهار معشوفه تراز اول تهرانی دارد وچون خانم اش ازرامریکا امده اسنت برای انها من کمی شوکه شدم چرا یک باریکه دم دربود- دوبار خانم یکی از سروانه درحدود ده دقیه بهاین باریکه امد که قرابود جراحی کند گفته بودند شوهر شما باید پای ورقه راامضا کرد ورفته بود .ایشان اجازه گرفت اقای جهانبانی سرصف فرمودند اینجا جای اینکارها نیست واصلاخانمها حق امدن ندارند- من دستور میدهم یک تلفن برای این کار درنظر بگیرنند ایرانیان هم فضولتریف دارند وخرده گیر هستند- من باتعجب گفتم این امر حقیقت دارد؟؟ یک قیافه خاصی شد قرمز مثل لبو که جناب سرگرد رنگ از چهره اش پرید ودهانش به لرزه افتاددوست وپای اش بلرزه افتادولی من محکم بودم ایشان هم-جن- بود وبهمن گفت دفعه اخرباشد که صحبت مکینی ومن می خواهم اطلاعاتی به تو بدهم وبعدمن فهمیدم اینخانم به احتمال بسیارزیاد جاسوسه اسرائیل است- که یکنقشه باعراق باز ی کنند که صام بگوید عراق ضربه سخت اقتصاد یدربصره واطراف ارونرود که ایشان برای جهان گردی سرمایه گذاری بوددرخطراست وصلح کنند- وچهاروز بعد شاه به ابادان رفت ودستورعقب نشنی داد وازانجا باصدام صحبت کرد که مترجم جریان را گفت وصلح بوجودامد—ادامه دارد