سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- جنگ وعواقب ان-سخت ترین شکنجه ها در جنگ است-   درجنگ شهری – فرد مبارز همه چیز را میداند وخودرا اماده میکندودراوائل مسلما کاری کرده است برخلاف قوانین بوده است ولی دراواخر بسیارمسخره ومضحک شده بود- درقباز انقلاب یک جوانی را میگیرند که شبیعه کسی بوده است دران محل اعلامیه پخش میکرده است ایشان راتوی خیابان میگردانند بعضی کسبه میکویند این نیست وبعضی میگویند خوداش است درحالیکه نه مذهبی بوده ان ونه انقلابی درزندان عادل اباد جای اش دربند بسیارتنگ ومدوام م.ورد شکنجه قرار میگیرد وخلاصه خانواده یک پارتی پیدا میکند وشهربانی متوجه میشود کار اونیست- ایشان بفکر انتقام می افت ازیک فرد کمونیست میپرسد کلت داری ایشان جریان راجویا میشودوبه او میگوید- بفلان خانه برو واین رمز رابگو بتو یک کلت میدهد ایشان کلت را میگیرد وبهجلوی کلانتری که اورا دستگیر میاید- فریاد میزند وفحش میهد هل مبارز میطلبد وبه سمت کلانتری تیراندازی میکند چون ناشی بوده است وانهاهم مهارت لازم را دارند- کشته میشود- سخت ترین شکنجه فردی را درمقابل انسان شکنجه کنند واو مقاومت کند وانساناز اینکه اومقاومت میکند خوشحال است ولی تاثیرات نامطلوب میگذارد کهبرای جناب استادمعزز ومجاهد دکترعلی شریعتی رحمت الله علیه رخ داد وبشدت ایشان پژمرده شد از اینکه مردم رابه مبارزه تشویق ودعوت کرده بود پشیمان شد وبعدا هم شنیدم که دکتر معالج او درانگلستان گفتهبودسکوت درپیش بگیر ومشروب بخور- درحدیث داریم اگر یک طرف جنایت کرد و- وحشیگری کرد- طرف مقابل نباید بکند وگرنه هردو اهل جهنم خواهند بود طرف دیگر باانسانیت مبارزه کرد البته حیله اصلا واجب است خداوندمنان حساب وحشیرا خواهد رسید-  هنوز چند روزی نبود که درجبهه بودم- درواحد توپخانه پانزده خرداد لشکر الفجر که این توپخانه زیرنظر مهنش شهید   ظل النوارکه جزومشاورین قرار گاه بود سابقه طولانی در جنگ داشت ایشان بهقرار گاه رفت یک فرمانده جوان وبسیارزیبارو وبسیاردلربا وخندان بر ای دیدن ایشان امد تثصور میکنم فرمانده گردان تن من لرزید زمان شاه ملعون استوار باسابقه میشد فرمانده گردان همه میگفتندبینیاداین ارتش برباد است-درارتش درمرکز دانشکده زرهی یک استاد جوان سروان بود بسیار باستاد ودر علوم نظامی درخشان وبعد درانقلاب فرماند لشگر زرهی خوزستان شد وخوب جنگید ایشان اهل مازندران- بود روشی که به ما موزش میدادند خیلی اشکا یا چیدیمان ابراز جنگی نکته به نکته بودکه درهرموردی را  باید لحاظ کرد وگاهی علت انرا میگفتندوبعضی موارد یا علت انرا نمیگفتند ویا علت انرابلد نبودن- فرض کنید این نکته من در خاطرات سربازان امریکائی ئر جنگ ویتنام خواندن وعراق دقیقا انرا عمل میکرد که متعلق به تاکیتک ویتنام بود- ویتنام دربسیاری موارد هم طراز امریکابود بلکه درجاهائی خلاقیت بیشتری داشت مثلا هردو به ماهواره دراختیار داشتند واز دوربین های مخفی سود میجستند امریکا از رباط استفاده میکرد و ویتنام از نفر دراستتار از امریکا جلوتربود با گیاهان مختلف خشک شده ورنگ امیزی شده وگیاهان مصنوعی واز همه مهمتر فرد درمحل اسستار بیست روز با بیست مشت برنج خام زندگانی میکرد امیرکا منطقه میخواست مورد باز بینی قرارد هد چند روز با تمام تجیهزات میکوبید از هوا گرفته    واسلحهای روزمینی باشدت میکبوئید وبعدنیرو میرفت ودقیقا یک تقسیم بندی نفرات وسه گلوله زماندارمثلا به هیچده قسمت تقسیم شده بود پرتاب میشد همین کار هم عراق میکرد ما نشسته بودیم- بیسم زنگ زد چیزی معاون گفت ان جوان سوار موتور سیکلت شد رفت عراق کاملا علمی کار میکرد فکر عقب نشینی کرده بود تمام شرایط ذرست کرده بود ودزمانی درخط جلو بلودساختمان بسیار بزرک باطاق زیاددرعقب ساخته بود که غالبا دودو نبش بودن ازدولشگر حمایت میشدند درجبهه هرچه بگویند ولو دروغ باشد حکمت دارد وباید همان راباید به من گفتنداین ساختمان دانگشاه تهران ساخته است وبرای دانشجویانخوداش صدمتر بایک لشگر عراق روبروبود که یک تپه ورودخانه فاصله داشت- درحدود پانصدمتر باقله بلند کوهی عراق بران مسلط بود افا ساختمان مداوم برا ی مانوربیرون میرفتند ومن فهمیدم اینها افرادسپاه هستند خوب گزار شهائی به عراق رسیده بود ومدوام زیرحمله موشکی بوداز راه دور چون هم هواپیما رصد میکرد وهم هلی کوپتر وهم واحدها ی نظامی ایشان درحقیقت این بود یک موشک جدیدفرانسوی زده بودند خیلی نزدیک خورده بود بعلت شن زیادی که بخاطر رمل بودن داشت وعراقی چندین ماشین شن ر روی ان رخته بودند وسپاه هم مداوم روی ان شن میریخت وفقط دونفر داخل بودن یک دفعه باز بیسم زدند مندیدم چهره تغیر کردند وافراد قیافه ترسناکی به من نشان میدهد اتفاقا کاری درست است بعد بهمن گفتندلب جاده بایستید ومن گفتم چه اتفاقا افتاده است از قرارمعلوم ایشان بیادمتخصص موشک باشد یک چهاردویاری نوار شکشیثده است وشروع بهکندوکاو کرده است که موشک بعدی امده است امبولانس امدوجلوی سنگر ما ایستاد اخرین دیدار داشته باشیم بقئری چهره ارامش داشت که بهمن ارامش داد وان لحظه منمتوجه شدم ناخوداگاه درگیربودم گرچه شهیداول درچنین حالتی تاثیرزیادی نمیگذاردمخصوصا فرداگاه بادشد وسن کم باشد تکرارهی خاص که شرح خواهم داد کم کم مسئله ساز میشود-ادامهدارد


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3
آذر 3