بسم الله -الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-من درلندن بودم- بچه ها فرمودند کهازهمهرهایمختلف رفتن به خانه تجربه کن هم متوجه اطراف میشوی چی دارد وچی ندارد وهم راه اسانتربه دانشگاه لندن را پیدا میکنی –یک دفعه من راه جدید را رفتم کهمقدارسربالئی داشت رانگلستان درلندن همه کوچه هابن بست نیستند وماشین رو هستنداتفاقا به خیابان اصلی که میرسیدم انورخیابان اتوبوسی بود دقیقابهدرب دانشگاه میرسید واحتاجی به مترونبود وبسیارهم خلوت بود ومناظر خیلی خوب بود- یک دفعه میامدم دربین راه به یک سه راهی برخورد میکرد بالای این سه راهی دیدم یکنفر ایستاده است فردی قدبلند وزیبای رو در تلویزیون اانگلستانبیان کرده بود که مامورین اطلاعاتی انگلستان غالبا قدبلند وزیباری وروی وبامعلوات بسیارزیاد هستند وفرد نمیتواند حدس بزند من به ایشان رسیدم ایشان بامن حرکت کرد وفرمودند شما کجائی هستید ومن گفتم ایرانی هستم ایشان فرمودند خداپرست هستید من گفتم بله خداپرست هستم وفرمودند خداودرا تجربه کردید گفتم بله چند بار- ایشان فرمودند من قبلا کاری به خدا نداشتم – وشغل من تحقیقات درروش تحقیقات صنعتی است ودرضمن برا ی کارخانجات هم درشرکتی تحقیق میکنم نکته مهم این است که پدردربیار است- زندگانی منرا تلخ کرده بودومن از لندن به منچستر رفتم-چرا برای انکه کاراسان ترباشد سه روز درمنچستر هستم-یکروز درلندن ودوروز دراطراف لندن همه اش بحث علمی با شخصیت-ها- دارم- درلندن فردی روز ی دوتا باشرکت شیر قرار دادمیبندند که از ساعت شش صبح دم خانه توزیع میشود ایشان یک ماه قراردادبسته بوده است- شیرهادم درب خانه میماننده است و بچه های لات ولوت انهارامیخوذدندیا میمانده بعضی همسایه برمیداشتند وحاضربودن پول بدهند ویاشیربدهند ولی غالبامیمانده است- ایشان ا زاینکه اسراف شود نارحت بوده است یک روز خانمی به ایشان میگویدیک ظرف بگذار ما این شیرهارا برای گربه ها دردرونظرف بریزیم واینکار میکند کم کم متوجه میشودکارایشان دارد سبکتر میشود مشکلات برطرف میشود تنها برای ایشان وایشان میفهمد کارخداوندمنان است وبدنبال کدام دین مسیحی درست میگردد وباتمام کشیش ها بحث میکند تایکی را روشنفکر میبند وباایشان قرار میگذارد که بهتیرین-و عقلانی ترین تفسیر انجیل رابدست بیاورند وبعدافرمودند شمادانشجوی دانشگاه لندن هستید- دختر من رشته بر ق دانشگاه ازاد زاهدان قبول شد ایان فرمودند من بهاین رشته علاقه ندارم ولی سفربه زهدان بدنیست برویم- رفتیم زمانی که وارد گاراژ شدم روحیهخودم کمی باختم چونمن در ارتش بودم روحیه قویتر پیدا کردم دخترمن فرمودند از همین جا بر گردیم زمان هخامنشیان گاراز ازاین بهتربود- بیرون از گاراژ سواریک تاکسی شدم تاکسی نو وشیک ب.ود ویک نوجوانی بالباس شیک سوار شدیم ایشان پرسید شمااز کجا امدید من گفتم از شیراز فرمودند شغل شما چیست – گفتم دبیر هستم یک دفعه ترسی عجیب که صورت ایشان ده تا چروک پیدا کرد فرمودند شما امدید که ریس اموزش وپروش بشوید وبرادران سنی قلع وقم کنید- من جریان گفتم صورت ایشان باز شد وفرمودند دانشگاه ازاد زاهدان بسیاربرجسته است وبسیار رویان هزینه شده است من گفتم شما درانجا شرکت نمیکیند ایشانفرمودندنه من بیادهم هزینه خانواده بدهم و قسط ماشین بدهم ولی بردار من بعدا تکفل خانواده را بعهده میگیرد ومن در دانشگاه شرکت میکنم من گفتم وضع زاهدان چگونه است ایشان فرمود زیربلیط سپاه- است فرمودند بقدری ترس وجود دارد که طلبه ها درس خارج به پنچ نفر رسیده اند-من گوشی دستم امد ومتوجه شدم ایشان ظرفیت بعضی مسائل ندارد که اقایان طلبه متوجه شدند کهجوابهای جناباقای مجتهد سربالا استوخودشان رفتن تحقیق کنند یکی از طلبه های شریف بهمن میگفت تمام مثال است من مثلابه گلستان رفتم درخانه یک فرداز برادران سنی اجاره ردم کهاتفاقا ایشان هم طلبه بودندبه اصرار ایشان واردبحث شدیم من گفتم اول بحث ما درباره عقل باشد اگر اب ما دریک جوب رفت مابقیه مطالب شروع میشود- ولی اب مادریک جوب نرفت وبحث تمام شد- ایشان فرمودند یک مجتهد سنی مخفیانه به پگروه تبهکار مواد هروئین فروش فرموده بودند تمام برادران شیعه معتاد کنسپاه میفهمند کلاس درس درخانه اش بوده است یک سپاهیوارد خانه میشود زمانی کسی نبوده است باکلت که بایدخفه کن داشته باشد ایشان رابقل میرساند واز دیوار فرار میکند زمانی که مافهمیدیم گفتیم نوش جانش باشد – مابه یک میدان رسیدم مرزمدرن وسنتی ایشان اشاره کرد کانمغازه کوچک مال سپاه است ونوار وسیدی های مذهبی شییعه میاورد ودرضمن سخنرانی هئی که علمای سنی میکنند نقد میزند کسی کهخارج نرفته باشد شاید بحث من رابخوبی درک نکند بقول سید جمال اسلام انجا است خرافات قرون وسط ی ایران است قران به پیامبر اکرم دستور میدهد مجادله احسن بکن مجادله احسن هم بایدخوش اخلاق بود وهم دارای منطقی بود که طرف درک کند پیامبر اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم ترسی ندارد واجباری نداردحتی قران میفرمیادپول مخارج اووحتی پول سفر به وان فرد بدهید- یکی جذابیت غرب همین گفتمان های ازاد است جهان سوم بدستور غرب یک بعدی بارمیاورند که زود خشمگین شوند واردی مسائل فیریکی وبد رفتاری شوندوفکر میکند اسمان به زمین میاید واز همه مهتر انتخاب دین از خریدن یک زیرپیراهنی اسانتراست درحالیکه سخترین انتخاب است وبایدمته به خشاش گذاشت- ما وارد دانشگا شدیم غلغله بود ونوبت دختر من سه ساعت دیگر بودمن به ایشان گفتم شما همین جا باشیدمن بروم شهر ومقداری سی دی ونوار بخرم به شهر امدم وبهانجا رفتم دیدم درب مغازه بسته است ربروی ان یک یحجال فروشی معظمی بود که یچخچال های خارجی به سراسر ایران میفرستادکه از طریق افغانستان بدست میامد از ایشان پرسیدم که این مغازه کی باز میشود-خنده ای کرد فرمودند دیرو زان فردنزدما امد وفرمودند حلیت میطلبم میخواهم به مشهدمقدس برم وایشان حداقل یکماه دیگر میاید وماهم التماس دعا گفتیم حال شما ادرسخودتان بدهیدهرسی دی که خواستید بگوید تامن برای شمابفرستم – گفتم نیاز نیست متشکرم