سفارش تبلیغ
صبا ویژن

خونِ جوشانِ امام حسین علیه السلام

بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات  شخصی است-من شخصا از سریال  پایتخت-بسیار لذت بردم-انسانها  اگر کمی فطرت رگه غیرفطری پیدا کردز نصایح خوشش نمیاید مگر یک سری مسائل حاد باشد وسخنران بسیارماهرباشدت وبه همین علت است کتابهائی مانند-نهج البلاغه- وصحیفه سجادیه  زیاد طرفدار ندارد-درحالیکه انسان وارد حوزه معنوی شد عاشق چنین کتبی میشود- وفقط گاهی  میالببسیار حاد وانهم باخطیب بیسار توانا وکار گشته میتواندبرای عدهای موثر واقع شود- این سیریال هم جاذبیت سینمائی اینرانی دارد وهم نصایح اخاقی به نحوجذاب مطرح میکند ازانجائی که اسلا م جهانی است میتواند اهمین مطالب بخشی با چاشنی فرهنگ های مختلف مطرح کند- امریاکا چهدرداخل وچه درخارج متوجه شد هنر نقش بسیار سازنده دارد واز طرفی هالیوود به سرمایه خارجی نیاز مند بود زیرا تلویزونه رقیب سرسختی بودند  وافراد به سینما کشانند کاری مشکل بودلذا یک سری فیلم هم از جنبه سیاسی  وهم مالی برای ذجهان سوم وبخشی هم برای اروپا طرح ریزی کردند- حتی درفرانسه که تاحدی  سیتمای روشنفکرانه داشت را کنار زدند ومردم ذائقه امریکائی پیدا کردند- در روزنماه ایرانی میخواندم که موج سوم بعنوان موج نو فرانسه ایجاد کرد مدتی کوتاه گذشت هالیوود انرا ضربه فنی کردکه بعضی کارگردانهای فرانسوی به هالی وود رفتند تا تکنیک وسوژه وغیره یادبگیرنند- وفرانسه شروع کرد تعرفه فیلم امریکائی زیادتر کردندکه مسائل ایجاد کرد امریکائی حتی سریال تلویزیون خودرا مجانی به فرانسه میداد وفرانسه مجبور شد که از زیرنویش نوشتنانراخارج کند که زبان انگلیسی بر زبان فرانسه برتری میداد ومیبایست دوبله شودسکولار سوژه زیادنداردکه امروز فیلمها تخیلی شده است ویامربوط به مسائل اخلاقی است که بیشتر سطح نازل داردوگاهی غیر واقعی دارد-فردخوب وفرد بد باعث جذابیت فیلم میشود- ولی جذاب مطرح میشود هنر یعنی جذابیت---یکنکته جال درسریال پایتخت بخشی کوجک از ترکیه نشاندادکه دارد درواقع کشور اسلامی دست غرب راز پشت میبندد- ولی ناجیز بود –من داستانی تعریف کنم-من دربلوکی زندگانی میکردم-که یکجناب مهندس ساخته بودپد رایشان هم دراین ساختمام دریک اپارتمان زندگانی میکرد که خانم ایشان فوت کرده بودایشان اهل کازرون بودندکهافرادی فوقالعاده زرنگ ودیانمیک وفعال هستند ایشان دربخش غذا ازتلویزوین استفاده میکرد وغذای زیادیمیپخت وبرای فرزندان ونوه ها میفرستاد وخوداش باکتاب وتفیحات وبخصوص اشپزی وتعمیرات خانه مشغول میکرد-قبلا ایشان یکی از شانه ها سیاه شدتا یک جناب دکتری تشخیص داد وایشان رامعالجه کرد-ییک دختر ایشات درایران پژشک شد برای تخصص به امریکا رفت وانجا بایک اقای ایرانی ازدواج کرد ودریک بیمارستان امریکائی کار پیدا کرد ومقیم شد ایشان برای دیدن  پدروعکس هارابه ایران امد وعکس هارا به امریکابرد  وانجا گفته شد که عکس ها کمی تار هستند- ولی بایددقت کرد که عود نکند ولی این امر فقط درغرب امکان پذیر است ودخترایشان بسیار مایل بود پدر به امریکا بیاد واز امریکا واز ان بیماستان نامه برای سفارت امریکا درترکیه فرستاده شد ویشان باسفارت مکتابه کرد که البته به زورداماد ایشان حاضر به حرکت شد هرچه انهاخواستند فرستاد وداماد ایشان زبان انگلیسی بلد بود- ایشان به یکتور مراجعه کردن که یکهتل چهارستاره نزدیک سفارت امریکا  برای ایشان رزو ده روزه کند بهترکیه رفتندنزدیک نیمه شب رسیدند ومتوجه شدند یک مسافرخانه لبته تاحدی مرتب است-سالن غذا بسته شده بود وچون میترسیدند شب راه گم کنندگفتندبرا ما چه جیزی میتوانید  گفتند نیمرو ویا تخم مرغ  سفت- ماقبل کردم نیمرو تهیه کند نیمرو وبادوتا نان توست شد اوردند ومن به ایشان گفتم کهنیمرو مارهرچقدرباشدسیر نمیکند بانان بایدبخوریم نان بیشتربیاورید وفرمودند چون نان برای فردا ممکن است کم باشد دوتا قعطه بیشتر نمیتوایم بدهیم وما ان شب تقریبا گرسنه خوابیدیم وقتیکه قیمت را به مانشاندادند دوداز سرمن بلند شد خلاصه به سفارت رفتیم جمعیت تقریبا یک کیلومتر طول داشت- یک افغانی نزد ما امد وفرمودندمن درصف قرارمیگیرم تا نوبت شما بشود وفلان مقدار میگیرم وماقبول کردیم-خلاصه ما تاحدی منطقه شاختیم که موادغذای خودمان بخریک یک دفعه از کوچه پشت مسافرخانه  امدیم- دیدم کیک رستوران ایرانی است وارد شدیک که یکخانم ایرانی انرا اداره میکرد باغذای ایرانی ارزانتراز شیراز –درنزدیکی مسافرخانه رستوران های زیادی بودکه صندلی در پیاد رو گذاشته بودنددختران وپسران درسن راهنمائی ابجو میخوردند وبازی رامی ورق میکردند ون گاهی ازشیشه به داخل رستوران ها نگاه میکردم یک دفعه چند جوان دبیرستانی گردی یک مز نشسته بودند وغدا ومشروب میخوردندمخاط بود یک دفعه پسربلند شد دروی دامن یک دختر نشست وسینه ایشان را باز کردونوک پستان ایشان رابوسیدشلیک خندهشروع شد ویک دختر چیزی گفت وباز ایشان بلند شدوسران دختربوسید وباز خنده شروع شد-ما یک دفعه ساندویچ خریدم که برویم درپارک بخوریممن سرم برگرداندمدیدم یکخانم دحال بوسید یکجوان است ودارند تقریباحالت معاشقه دارندگذشت وباز بعداز مدتی ان جون خداحافظی کرد ورفت وبعدان خانم نزدما امد وشروح به خوش امدن گفت شماز کجا امدید ومابلافاصله داحتفطخدا حافظی کردیم ورفتیم به پارک هم نمیشودرفت-تاانکه افغانی امد وفرمودند فردانوبت شما است- سالن بلند بود وده نفر مسئول داشت ما نزد شماره یک رفتیم وباز مدارک دادیم ایشان پرونده ما که درکامپویتر بود باز کرد وفرمودن شما بعلت پژشکی میتوانیدبه امریکابروید ولی مانسببت عکس هاشما کمی مشکوک هستیم ومادراینجا بیمارستان داریم وبروید درانجا عکس وازمایشات را  بگیرید- فلفله بود به همه همین حرف میزدند  سیصد دلاردادیم عکس گرفتیم وسیصد دلار برای ازمایشگاه دادیم-زمانی جواب امدبهما گفتند شما بادستگاه صبح گرفتید زیاد پیشرفتهنبوده ومرض شما کمی سخت است وبایدبدستگاه بعداز ظهر که پیشرفته است بگیرید وانهم سیصد دلاراست ومن سخت عصبانی شدم که حرف یعنی چه خوب میابیست دستگا شما پیشرفته بادش ودامادمداوم من رابه سکوت دعوت میکرد ومن دقیقا فهمیدیم پول چپاول است عکسهاربردیم باز ایشان گفت شما از فرودگاه با امبولانس  بهخانه مربوطه میروید حق بیرون رفتن نداریدوبا زبا امبولانس به بیمارستان میروید وبعداز انکه صحت شما مشخص شد شما میتوانیدبه خارج بروید من گفتم اینمرض مسری نیست- فرمودندقانون ما این چنین است-ادامه دارد


ارسال شده در توسط علی

بهمن 1388
اسفند 1388
فروردین 1389
اردیبهشت 1389
خرداد 1389
تیر 1389
مرداد 1389
مرداد 89
شهریور 89
مهر 89
آبان 89
آذر 89
دی 89
بهمن 89
اسفند 89
فروردین 90
اردیبهشت 90
خرداد 90
تیر 90
مرداد 90
شهریور 90
مهر 90
آبان 90
آذر 90
دی 90
بهمن 90
اسفند 90
فروردین 91
اردیبهشت 91
خرداد 91
تیر 91
مرداد 91
شهریور 91
مهر 91
آبان 91
آذر 91
دی 91
بهمن 91
اسفند 91
فروردین 92
اردیبهشت 92
خرداد 92
تیر 92
مرداد 92
شهریور 92
مهر 92
آبان 92
آذر 92
دی 92
بهمن 92
اسفند 92
فروردین 93
اردیبهشت 93
خرداد 93
تیر 93
مرداد 93
شهریور 93
مهر 93
آبان 93
آذر 93
دی 93
بهمن 93
اسفند 93
فروردین 94
اردیبهشت 94
خرداد 94
تیر 94
مرداد 94
شهریور 94
مهر 94
آبان 94
آذر 94
دی 94
بهمن 94
اسفند 94
فروردین 95
اردیبهشت 95
خرداد 95
تیر 95
مرداد 95
شهریور 95
مهر 95
آبان 95
آذر 95
دی 95
بهمن 95
اسفند 95
فروردین 96
اردیبهشت 96
خرداد 96
تیر 96
مرداد 96
شهریور 96
مهر 96
آبان 96
آذر 96
دی 96
بهمن 96
اسفند 96
فروردین 97
اردیبهشت 97
خرداد 97
تیر 97
مرداد 97
شهریور 97
مهر 97
آبان 97
آذر 97
دی 97
بهمن 97
اسفند 97
فروردین 98
اردیبهشت 98
خرداد 98
تیر 98
مرداد 98
شهریور 98
مهر 98
آبان 98
آذر 98
دی 98
بهمن 98
اسفند 98
فروردین 99
اردیبهشت 99
خرداد 99
تیر 99
مرداد 99
شهریور 99
مهر 99
آبان 99
آذر 99
دی 99
بهمن 99
اسفند 99
فروردین 0
اردیبهشت 0
خرداد 0
تیر 0
مرداد 0
شهریور 0
مهر 0
آبان 0
آذر 0
دی 0
بهمن 0
اسفند 0
فروردین 1
اردیبهشت 1
خرداد 1
تیر 1
مرداد 1
شهریور 1
مهر 1
آبان 1
آذر 1
دی 1
بهمن 1
اسفند 1
فروردین 2
اردیبهشت 2
خرداد 2
تیر 2
مرداد 2
شهریور 2
مهر 2
آبان 2
دی 2
آذر 2
بهمن 2
اسفند 2
فروردین 3
اردیبهشت 3
خرداد 3
تیر 3
مرداد 3
شهریور 3
مهر 3
آبان 3