بسم الله الرحمن الرحیم-به بهانه کربلا- جایگاهی که دست ها به قلب ها میاموزنند- دستهای دراسارت زنچیرها توان پاک کردن اشک ها را ندارند- درکنار اب فقط اشک داشتند- سرها بر نیزها شکوفه های بهشتی بودند –برای باورشدن خون دادن- مهمان خدای خویشتن بودند چادرالهه عقل معبد عشق بود که سرود جاودانی ترنم میکرد-وزیارتهای قضاشدهاش را ادا میکرد-فولادهای که دراتش تیزترشدن- روزگارهای دوررا تداعی میکرد روزگار حضرت ابراهیم علیه السلام ونمرودیان را-روح های بزرگی که عشقی بزرگ به انها هدیه شده بود- نسلی که به دروازه جبروت رسیده بوداند- کل داستان این است بامرگ خویش برنده الهی شدند-فرزندان افتاب که طلوع همیشگی دارند وهمیشه درنزدیکی ما هستند وچون اورزهای افسانهای نقره فام دروح ما درسیر هستند در کوچ سبک بالشان سالهای گنگ وتاریکی در مه را باخود چون سایه هازنگبار گرفته باخود میبردند- به جایگاه انان توجه کنید ملتها درکنار انها غنودهاند- جایگاه خداگونهها اتشی نیست ولی مشتعل میکنند- ندای خداوند جل وجلاله الشریفاین است همکیشان حضرت محمد صلواتالله علیه واله والسلم را که دراینجا غنودهاند بنگرید- هستی بیمعنا بود اگر این قربانیان نبودند- انان که کچ راهه رفتن وعداوت کردن بربالای نی خانه ساختند- بر خاک انان تعظیم کنید تا عروج کنید وچشمان شما بهشت را بنگرد- هنر سخاوتمندانه بخشیدن ورفتن- انان که امیدرا کاشتند ورفتند- در طوفانی سخت مهیب وعظیم صبور وباترنم سرودیکه فرشتگان را به وجد میاورد وقلب ها را درسینه ها میترکاند اشکها را جاری میساخت ومغز ها را میسوزاند حسرت پرستاریشان روح ها را میافسرد- انرا چون قیامت وعده داده بودند- قفل زبانها را بشکن- شعرت را بسرای-انان در زیبائیها گام زدن در شب تار بر روی ابر های نقره فام سیر کردن- اروزهای انان بهترین مائده اسمانی است صدای رعد کونه انها بهترین اب میوه ما است ماو انها چون تاریکی واشعه افتاب است انان با لبخند پیرزی این جهان را ترک کردند وگرمای پر محبت قلب پرعصمت خویش را برای ما گذاشتند-