بسم الله الرحمن الرحیم-بخش دوم بحران ها-یک روز یک دانشجوی خوابگاه من پیش من امد –ومن را به اطاق خود دعوت کرد وزیر تخت خودرا نشان داد جزوات حزب توده- دسته بندی شده قرارداشت- وگفت هرکدام که خواستی به شما میدهم- منبا وجود انکه خیلی کنجکاو بودم نپذیرفتم دانشجوی ریس خوابگاه به من گفت من درتهران تجربه کردم این کار ساواک است- گول نخوری- ایشان در زیر تخت بچه ها گذاشته بود مال من را زیر تشک گذاشته بود به من جریان را گفت به ایشان گفتم سریعا از اطاق من بردار لو رفت ساواک به اطاق ایشان امد- وایشان گفته بود نمیدانم چه کسی این کار را کرده است بعد ایشان راجا به جا ست کردند-دوست کاشی من خودکار اش به زمین می افتد- بدنبال پیدا کردن خودکار به زیر تخت نگاه میکند متوجه چهار جزوه میشود کهمتعلق به حزب توده بود سه تای انها را تحویل دانشگاه میدهد- جزوه چهارم- یک فحش اکادمیکی- مینویسد-که ازمعلومات علمی غربی که خوانده بود خوابگاه یک محوطه وسالن داشت که به تالار میگفتیم-ملاقات افرادغیر خوابگاه درانجا بود تلویزوین داشت ولی ما ازدرب مستقیم وارد خوابگاه میشدیم وایشان این مقاله رادر گوشه ای یک زاویه زده بود- ومن متوجه نشده بودم وایشان چیزی به من نگفت- خوابگاه موازی ما درسمت شرق دراخر انجا یک سالن بزرگ بود ومن نمیدانستم هدف از ساختن ان چی بود- ولی کم کم یک مرکز ورزشی شد- انواع ورزش ها بدون مربی بچه ها خودشان مربی بودن ما چهراتا مربی داشتیم یک خانم به خانم مجاب که عمده کاراش یاددادن ورزش والیبال به پسرها ودخترها بود- یک جناب اقای ذوالقدر که بیشتر مربی والیبال وشنا بود ودیگر اقای کیا که مربی فوتبال بود وجوان دیگری که تازه امده بود مثلا ژِیمناستیک ودو وغیره تعلیم میداد کهمن فقط یکبار ازدور ایشان دیده ام- درحالیکه ورزش درغرب وحتی درانگلستان که سخت دانشجویان معترض بود که ورزش از لحاظ سرمیاه گذازی درحال افول است گرانقیمت ترین مربی ها داشت مثلا برای اسکی مربی اول جهان بود که به نظرحقیر چند دکتری داشت وپول نجومی میگرفت جریانی داردبادانشجویان ایرانی که بعدا خواهم گفت- من گاهی برای تماشا به انجا میرفتم بخصو برای جودو –وکاراته وکشتی ولی کم کم به هالتر علاقمند شدم ومدتی هم درمنزل براساس کتاب تمرین میکردم یک دانشوی ساسومی رشته مهندسی مربی هالتر بود بسیار پسر خوشقیافه وخوش استیل یک دفعه به من گفت این دوست شما ادم ناجوانمرد است ؟ گفتم دوست من کیست فرمودند فلانی گفتم شما را میشناسید- فرمودند بسیارخوب من هم شاگرد دبیرستان البرز بودم- ایشان استادتوریسین سیانتیست بودند ودراین باره سخنرانی میکردند- یک فحش نامه اکادمیک درباره حزب توده نوشته است ودرتالار زده است- ارواح عمه اش تصور کرده است حزب توده را میتواند لجن مال کند –لطفا ایشان نصیحت کنید-ادامه دارد