بسم الله الرحمن الرحیم-فرقه گرائی- یکی از فتنه های که گریبان گیر بشریت میشود- فرقه گرائی است- ممکن است- در اوائل این فرقه نظریات درستی داشته باشد- .سپس میبایست در اثر مطالعات از ان مرحله عبور کند- ولی فرقه گرئی با تهمیدات وحیله هائی فرد را دران مرحله فیکس وثابت میکند- وا جازه عبور- به مراحل بالاتر را نمی دهد- وتبدیل به کفر ودروغ وبدعت میشود- این فتنه هم دامن دین های الهی غیرالهی وایدولوژی های سکولارسیمی ساخت بشرا را دربر میگیرد-روش ان یک روش گنوسی است- یک مطلب بی منطق وبدون دلیل ولی عوام فریب- ودهان پر کن است- وشناخت ان کمی پیچیده است وباید فرد مهارت وتیزهوشی واز دانش غنی برخوردار باشد- تمام بشریت- در طول زندگانی خوداش- اهدافی را درنظر میگیرد وسعی وتلاش میکند- که به ان اهداف دست پیدا کند-طریق عمل در کل- سیر وسلوکی است- از مرحله شروع تامرحله نهائی میبایست طی طریق کند- یک شناخت کلی دارد که باید چه بکند- که بهان عرفان نظری گفته میشود- ولی ازان مهمتر باید-اعمالی- انجام دهد- که به ان عرفان نظری گفته میشود غالبا انسان به تنهائی نمیتواند این مسیر را طی کند-اولا در مقدمات- استادمیخواهد که این راه را رفته باشد وچند نفر – که باهم همفکری کنند- که زودتر به نتجه برسد که درشرق تعداد انهاچهارنفر هستند- ودرغرب هم برای شروع کار همین چهارنفررا تاکید دارند—ولی در طول مسیر بعلل زیادی ممکن است هرفردی مسیری دیگری را انتخاب کند-در اسلام- یک طرف سالک است که میخواهد به سمت لقا الله برود وطرف دیگر خداوند منان است که سالک را هدایت میکند- وپس از مدتی- سالک در شناخت خداوندمنان به قله ای میرسد- همان لقا الله در دنیا است- میتواند- درهمان منزل وقوف وساکن شود ولی پس از مطالعات واعمال خاص قله ای دیگری اشکار میشود- که اگرخواست به سمت ان قله میتواندحرکت کند-درشناخت خداوندمنان نهایتی وجودندارد- جناب اقای بودا- بودا یعنی انسانی که به روشنائی رسیده است- قبلا هندو بود- درمسائل- توحید ومعاد- طریقه هندودرا منطقی دانست- ولی در سیر وسلوک برای رسیدن به لقا الله- که یک نتجه ان- راحت شدن از اضطراب است نه رنج- فرق زیادی بین رنج است واضطراب- رنج همیشه وجود دارد- ولی نبایدایجاد اضطراب وپریشانی کند- ایجاد نا امیدی کند- نجاتی را برای خود نیابد- تمام ریا ضتهای سخت- هندو را انجام داد- به لقا الله- نرسید واضطراب همچنان در-او-وجوداشت-متوجه شد که راه درست هندو- را مغشوش وخراب کرده اند وتبدیل به ره وروش گنوسی کرده اند- راه درست درعمل بایدنتجه درست بدهد- هر راهایث که درعمل نتجه ای که باید بدهد –ندهد –بایدانرا کنار گذاشت- پس از تفکرات زیاد- را سیر سلوک را پیدا کرد- که به ان- ذن- دیانه گفته میشود- بطوریکه اگر دراه لقا الله بانوک شمشیر ها – قطعه قطعه شود- رنج را تحمل میکند- ولی ارامش خودرا ازدست نمیدهد- البته این سیرسلوک- دوران کودکی تمدن بشری است- واین -ذن—تنها سیبرسلوک نیست- توبه هم است اصول دین هم است وهم- در-ذن- است- در دوره طفولیت بشر- تفکیک بسیارکم رخ میداد- و درسیر سلوئکی بشر کم کم چون موضوعات مثلا- توحید نظری وعملی ومراقبه وتوبه وغیره پیچیده ومفصل شد- انها ازهم جدا شدند-درهر موردی که انسان تفکر کند وسیر وسلوک داشته باشد-ذن- است- ومطالب ساده هستند- بطوریکه- یکدختر خانم چهارده ساله- کمی باهوش میتواند به عمق فکر جناب اقای بودا برسدوطبیعی است که قرن ها پس از جناب اقای بودا- حوزه های تدریس بودائی- میبایست به مراحل بالاتری از جناب اقای بود درتمام ابعاد عقلانی دراصول وسبک زندگانی وسیر سلوک برسند وبقول معروف از جناب اقای بودا – عبور کنند- ولی نشده است علت این جمود وفیکس شدن چیست-؟؟ دلائل اش این است- من همین سئوال از یک فرد ژاپونی که لیسانس حقوق بود وباهم درزیر بقعه حضرت علی بن حمزه بن موسی بن جعفر علیه السلام درشیراز- برخورد کردم ودرکناری این سئوال را مطرح کردم- ایشان فرمود از نظر من بودا به مرحله ای رسیده است نقش خدائی میتواند برای بشرانجام دهد ییعنی به رسالت الهی رسیده است-خداگونه است- برا ی مبتدئی رابطه دوطرفه واز طرف حضرت بودا الهامات میدهد که ایشان چند بار این الهمات را گرفته است وبنا برکتب بودائی- کسانی به درجه بودا برسند وخالص باشند روح حضرت بودا درانها حلول میکند وانهارا راهنمائی میکند واین بار مسئله دو طرفه میشود- دیگر ان دختر چهارده ساله مطالبخوذا نمیگوید بلکه مطالب جناب اقای بودا- میگوید ایشان ذرباره حضرت علی بن حمزه علیه السلام سئوالاتی کرد که من پاسخ دادم- ایشان فرمودند از نظر من ایشان میتواند هم الهام دهد وهم هدایت کند واگر چند روزی که من درشیراز هستم شمارا ملاقات کنم- الهامی که من-از ایشان گرفته ام به شمات خواهم گفت وسپس ایشان درمقابل ضریح کرنشی کردن ورفتن- اینجا است که یک بدعت- یک –کفر- ویک دروغ باعث میشود که فرد نتواند از مسلک بودائی جدا شود- عینا همین روش در مسیحیت رخ داده است- دریهودیت گفته میشود- که چون عیسی علیه السلام نیامده است ما به ناچار باوجود انکه رسولان پایان یافته اند یهودی باقی بمانیم-