بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است-درخدمت یک عالم بودم- من درباره نظریات ایرانیان در انگلستان راجع به مذهب میگفتم- ایشان فرمودند من هم مطلع هستم پسر برادر یاخواهر ایشان تردید از من است درامریکا تحصیل میکند مفصل برای من مینویسد- درهیچ دورهای ازتاریخ ایران مذهب دراین حد قهقرائی نبوده است- یک جناب طلبه فاضل فرمودند از زمانی که تلویزیون به شهرستان ما امده است اهتمام به نماز اول وقت کم شده است واهتمام به دیدن- سریال امریکائی بیشتر شده است-من پرسیدم- پس امام راحل رحمت الله علیه والسلم برچه اساسی- میخواهد قیام کند- از کجا معلوم میشود که خداوند منان- توجه خاصی دارد؟؟ ایا این به خاط رعرفان امام رحمت الله علیه است- ایشان فرمودند ربطی به عرفان ندارد- این رابرا ی مردم گفته میشود- عرفان همیشه برای استحکام درجه ایمن است وفرد باید به عرفان فردی ایمان بیاورد- وریلی است بسیاردور ا زفرهنگ جامعه وغالبا ازسیاست دور میشوند- باعرفان نمیشودپیشگوئی دقیقی کرد پیشگوئی متعلق به امامزمان علیه السلام- که نماینده اش حضرت ایت الله سیدعلی رحمت الله در عراق است- که من افتخار ملاقات با ایشان رانداشتم- من خواست بگویم-که شایع است که حضرت ابوالفضل عباس رحمت الله علیه فرمودند-جناب چیزی نمانده است که به دینا بیایم وبه ملاقات شما نائل گردم ولی من سکوت کردم- ایشان معتقد بودند- که مداوم به زیارت بزرگان میرفتند وساعات ها به عا وثنا والتجا مشغول میشدند- بخصوص در دارالسلام نجف- غربیان تجربه کردند هرفردی سرانجام به اسوه ای محتاج میشود- وبه عظمت های علمی ومعنوی خاص هم شخصیتهائی این چنینی دل میبندد- وایشان معتقد بوده از قبل ان عظمت ها مسائل وجلو هائی اشکار میشود- قبلا از ادامه بحث- درنزدیکی اخر سال- یک کودک که پزشکان ایشان راجواب کرده بود در مرقد باعظمت حضرت علی بن حمزه بن موسی علیه السلام شفای کامل یافتند-مداوم فرانسه به تونسی ها- بگو- کودن- عقب افتاده – از پشت کوه امده – یک طلبه فهیم ایشان هم درخواست مزکند که هم همراه ایشان باشند – وشاهد- جلوه هم بشنود- به دارالسلام میروند وبه دعا مشغول میشوند وپس از مدتی صدای از نزدیکی به ایشان میرسد که- پولهارا بگذارید وفرار کنید وگرنه کشته میشوید- جناب طلبه میفرمایند چنین کنیم – ایشان مفرماید اگر چنین کردید کشته میشوید- البته انها درگودال بودن باز طلبهد میفرماید اینان به راحتی میتوانند- در اطرافئ ماقرا ر-بگیرند- ومارا هدف قرار دهند ایشان میفرماید دونفر بیشتر نیستند- جناب طلبه میپرسد شما ازکجا فهمیدید که دونفر هستند حضرت میفرامید ایه از اقران به ذهن من رسید که عدد دو داشت- مدتهامیگذرد ناگهان صدای تیری بلند میشود- مدتی میگذرد- ناگهان شبحی از دورپیدا میشود اول معلوم نبود که این شبح چیست وپس از مدتی تشخیص داده میشودکه شبیه انسان است ونزدیک میشود وناگهان صدای گلوله دیگری میاید شربح برمیگردد ویافرار میکند وهرو به عقب بر میگردند ومتوجه کیشوند دونفر کشته شدند ودوکلت انهارا باخود میاورند وبه پلیس نجف میدهد- وماجرا را شرح میدهند و فردای انروز ریس پلیس نجف خدمت ان حضرت میرسد ودو زانو کنارایشان میشنید ومیفرماید از این روز من مرید شما شده ام- واخبار هروز راخواهم داد یکی از کشته شده ها راهزان ودزد قهاری بود که تعدادزیادی از افراد را کشته بود ومادر میخواستیم اورا دستگیر کنیم- ودر ضمن از ازاومیترسدیم-