بسم الله الرحمن الرحیم-نظریات شخصی است- با الهام از سایت پردیس- جناب اقای خلیل منصوری-رحمت الله علیه- یک مقاله باعنوان- میزان ممکن شناخت خدا-مقدمه ای عرض کنم- یک جوان انگلیسی-در دانشگاه لندن- نزد من امد- واز من پرسید ایا شما به کربلا رفته اید؟؟ ومن گفتم خیر- نرفتم- ایشان فرمودند من دینارا گشته ام ویک ماه هم دراوج گرما کربلا بودم- واین شهر را عجیب ترین مکان دنیا میدانم- درحقیقتعجیبترین انسانها وعجیب ترین بارگاه است- بشردنبال مطالب بسیار با اهمیت به حدی باشد که غلو کند- از چیز ساده زیاد برای اش مطلوب نیست لذا حتی بچه هادر شنیدن داستانها ان داستانی را دوست دارندکه دران غلو وعجیب باشد- وبقول ملاصدرا رحمت الله علیه در شی انرا میابدسایه از بطن علم اول الهی دران باشد- مثلا این سایه بطن اول علم وقدرت الهیرا غربیان درسگ وگربه میبین ودر غیر این صورت –غلوی وجودندارد- مگر انسان تظاهر کند- وصف عشق نصف عشق- غربیان- که انها خداوندغلو هستند- تظاهر وحقیقت را خوب میبشناسند- همیشه تاریخ انسان موحد برای دیگران عجیب وپیچیده وتصور میکردند که غلو میکند-ایشان فرمودند من ظهر گرما دراوج گرما روی یک صندلی نشسته بودمکنار بارگاه دریای رحمتالهی متعلق به امام حسین علیه السلام یک خانمی بالباس فاخر وجوراب بسیار گرانقیمت حریر سبز با پای پیادهبدون کفش امد وربروی بارگاه درخاک نشست ونظاره کرد واشک ریختوشروع به عبادت کرد مدتها من نزد ایشان رفتم- پرسیدم شما انگلیسی بلد هستید گفتند بله من تحصیل کرده امریکا هستم- ومن گفتم شما که ثروتمند هستید یکمفرش باخود میاوردید واین جوراب حیف است خراب شود ودرضمن ممکن است جانوری پای شما بگزد- ایشان کفت من مراقب هستم واگراتفاق افتاد مهم نیستدرحضور امام حسین علیه السلام این مسائل مهم نیست- غش هم بکنم مهم نیست- ومن رابه خانه اش دعوت کرد خانه مجللی داشت وشوهراش مهندس بود- ودوفرزند داشت که انگلیسی مثل بلبل صحبت میکردند ومن درایشان خلوص دیدم وتظاهر نمیکرد- ود رمن تاثیری عجیب گذاشت- ودیگر مسائل را نگفت-حضرت حجت الاسلام-جناب حضرت اقای انجوی رحمت الله علیه-مرشد جوانان عاشورائی- که فوق لیسانس هستند زیادبه کربلا میروند-دریک سخنرانی فرمودند- خانمی امریکائی جزوگروه پزشکی ارتش امریکادرکربلا بوده است تحقیقات پزشکی درباره ایشان- درامریکا به این نتجه رسیده بودند- که هیچگونه طریقی برای باروری ایشان وجود ندارد-مترجم عراقی ایشانبه ایشان کمتذکر میشود که امام حسین علیه السلام معجزات شگرفی دارد- سئوال اول این است- که خداوندمنان به شخصیتی که لیاقت دارد- میزانی از قدرت خود رابه بدهد بعنوان مثال امام حسین علیه السلام ایا ان حضرت به خدواند بیشترمتمایل میشود ا ایشان بیشتر طاغوتی میشود ؟؟ واگر شخصی از این قدرت امام معصوم علیه السلام سودجست بهخداوند بیشترنزدیک میشود ویاازخداوند دورمیشود-؟؟!! وایا دادن میزانی قدرت وعلم به شخصیتی توسط خداوندمنان از قدرت وعلم وشان الهی کاسته میبشود یا نکه شان الهی وعلم وقدرت الهی بیشتر هویدا میشودودرضمن عظمت انسان هم بیشتراشکار میشود- ان خانم مدتی به نظاره مردمی که به بارگاه عرش استان میرود ومردم را نظاره میکند ویک روز برای کاری درکربلا بوده است کنار بارگاه میرسد- سه بار به انگلیسی میگوید- بی –بی- یعنی بچه- ومیرودقانون انهااین بوده است هرسه ماه یکماه مرخصی برای رفتن به امریکا میدادند ولی اگر سرش شلوغ بود یکماه به شوهراش مرخصی میدادند که به کربلا بیاید- ایشان پس از سه ماه احساس خاصی به اودست میدهد ونزد دکتر میرود وخوب پرونده پزشکی ااش هم همراه اورده است- ومیپرسد من حس میکنم که علامت ابستنی است- دکتر میخندد ومیفرماید سرسوزنی شما شانس ابستن شدن ندارید ولی دستگاه های ما اینجابقدر کافی قوی نیست من به شما یکماه مرخصی میدهم شما به امریکابروید وبعداز دوهفته الی سه هفته بعد نزد دکتر بروید ایشان همین کار میکند وقبلاز رفتن به شوهراش میگیوید برویم لباس بچه بخریم وایشان میگیوید کمی تحمل کنید ونزد دکتر میروند وپس از معاینات لازمهباکمال تعجب که مات ومبهوت شدن میفرمایند شما- ابستن شدید وعلت انرا برای ما شرح دهید وایشان همان جا شیعه میشود- اما بحث شاخت – ایشان فرمودند-ماخداوندمنانراتاچه اندازه میشناسیم؟ اصلا تاچه اندازهمجاز یعنی جواز داریم بازیعنی اجازه داریم به شاخت او هستیم- ولی به تعبیر دقیقتر- تاچه میزان ممکن است تا انسان- خدا را بشناسد- بحث عوض شد- زمانی که موضوع جواز است این معنا رامتبادر به ذهن میشود یعنی انسان این مطلب به ذهنش میاید که میتواند مثلا کامل خداوندمنان را بشناسد ولی نباید به سمت شناخت زیادبرود- مثلا جوازبرای بی حجابی نداریم - یعنی میتوان بی حجاب شد وای این اجازه را نداریم به این امر میگویند حکم تشریعی- چنین دستوری نیامده است- پس تا انجا که میتوان یعنی عقل وعلم انسان قدرت دارد بایدبشناسد این جواز رادارد-ولی طیبعت عقل که قماش تکوین است حدی دارد- تان حد خداوندمنان را بشناسند ودیگر زورمالی نکنند ویا خیالبافی نکنند بیش از ظرفیت عقل وکمک وحی-که درحد بطن اول است- عی نکنند راه های انحرافی پیدا کنند- زیرا به عدم امکان درک عقلی رسیده اند واین اصل درتمام موضوعات دیگرهم جاری ساری است-مثلا ذات روح چیست انهم از همین قماش است-اما دلائل-خداوندمنان بسیط است یعنی جز ندارد واین بسیط غیرمادی استپس ذات الهی اولا در دسترس نیست ودرثانی یاکل ذات میشناسیم- یا اصلا نمیشناسیم- نمیشود مانند ماده بخشی رابشناسیم وبخشی را نشناسیم-دوم طبق اصول منطق موجود محدود قابل شناخت است-انهم به شرط که حدودانرا بشناسیم- درحالیکه خداوندمنان نه ماده است ونه محدود است بی نهایت است- بینهایت عددی در ذات نیست بینهایت کیفتی در ذات استکیفیت ذات بینهایت است-ودرضمن ما محدود هستیم کیفیتهای بسیارمحدود را تشخیص میدهیم ونمیتوانیم کیفیت بینهایت را ذتشخیص دهیم وهمینموضوع ذاست عدم امکان عقلی ماراتبین میکند ومشخص میسازد همانطور که جشم ما همه رنگ هارا نمیبیند وگوش ما همه اصوات را نمیشناسد- دستور حذر کردن دادشده است- حذر هشدار از واقعهای که بسیارخطرناک است-ادامه دارد