چکیده با وقوع تحولات و دگردیسی های بزرگ در قرن گذشته و فروپاشی شوروی و دیوار برلین از یک سو، و بر هم ریزی نظم دو قطبی، ایالات متحده آمریکا به عنوان تنها ابرقدرت به جا مانده درصدد هویت یابی نوینی برآمده است که در عصر جدید به جای نیروهای سرخ کمونیسم، نیروهای سبز اسلامی را به عنوان رقیب خود مفروض گرفته است. در این راستا، جمهوری اسلامی ایران با نظام دینی و عقیده مندی اسلام سیاسی، هدف تهاجم استراتژیک آمریکا قرار گرفته است. بنابراین، استمرار خصومت استراتژیک آمریکا علیه انقلاب اسلامی ایران طی بیش از سه دهه را نمی توان به سادگی به عنوان یک پدیده سیاسی در نظر آورد، بلکه به یک نهاد تبدیل شده است. بدین ترتیب،آمریکا با چالش آفرینی های گوناگون برای ایران، درصدد تامین منافع خود است که این منافع در عینیت خصومت بهتر از نامعلومی صلح تمهید می یابد. بر این اساس، پژوهش حاضر به روش تبیینی در پاسخ به سئوالات مقاله به واکاوی چگونگی کنش گری آمریکا علیه نظام جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. یافته این پژوهش، این است که، مقابله آمریکا با ایران نه وضعیتی تقلیل گرا، بلکه وجهه ای انباشتی دارد. بدین گونه که با تدبیری استراتژیک، ابعاد نرم، سخت و هوشمند قدرت را به کار می بندد که واکنش به چنین اقداماتی، استلزام تولید موازنه از درون و بیرون را برای ایران ایجاب می کند.- امریکامیخواهد ما را ازتعادل ازدرون وبیرون خارج کند وما مانند گربه مرتضی علی همیشه برتعادل بر میگردیم-این امریکا است که ازتعادل درون وبیرون-خارج میشود وتاکتیک های لابرانتی را طی میکند که برعکس جهت ورود به مداخله بود قدرت هوشمند در خاورمیانه بگل نشست وتغیر جهت به نفع خاورمیانه شد ونرم افزارراهم تبدیل به ورود اقای اوباما به کاخ سفید شده است که مداوم ناصر درخاورمیانه میطلبد
|