بسم الله الرحمن الرحیم-نیم نگاهی به یک فیلم روسی- اول انقلاب یکجنابسرهنگی مدتی درشورای شهر بود- من ایشان درجائی ملاقات کردم- ایشان گفت من درباره ترافیک کارعمده میکنم وبه همان اعتقاد پدر هم هستمکه ایشان ارتشی بودند یک سفربه روسیه میرود درزمان استالین خیلی تعجب میکند روس ها به نظم وترتیب رسیدند به ایران بر میگردد وبه رضا شاه میگوید مابدتر از روسها هستیم همان کار استالین بکن- اگر به من اجازه میدادند بالای دروازه قران دروازه ورودی شیراز یک سکومیساختم- هر ماشینی که وارد میشد نظم را وقوانین را مراعات نمیکرد به چهارنفر دستور میدادم که به مسلسل ببندند- فیلم من قسمتی از ان دیدم یک سوله عظیم ساخت نفربر وتانک است- روسها به نور خیلی علا قمند هستندنورافشانی خیره کنند دارد وبسیارتمیز است که همه جا برق میزند کهمعلوم است برای فیلم برداری چنین است وبسیار ساکت است اینهم برخلاف فرهنگ روسیه است اهل صحبت هستند مسئله بسیارجوانگرائی کردند تمام درحد دانش اموزان درحال بستن قطعات هستند؟؟ وعمده دیالوگ ها بین جوانان است روی هرنفربر دوجوان کار میکند وهمه لباس شیک سالم پوشیدند- یکی از جوان درضمن کار به دیگری میگوید سیگار کشیدن در ضمن کار قدعن است ولی میکشند حلا اسم ان چی میشود گفت دمکراسی؟؟ فرمانده بخش بحث بادیگران این است که بعضی قوانین رعایت نمیشود-حرکت میکند به سکوی پلکانی کهاز انجا سوار نفرمیشوند بوی سیگار تشخیص میدهد واندو جوان را احضار میکند ومیگوید سیگار کشیدی ویک سیگار هم به من بدهید وجعبه سیگار میگیریدو وعکس ریه سیاه شده را نشان میدهد که کسی ریه خراب دارد به هیچ دردی نمیخورد وخوب کار نخواهد کرد ومیگوید شماها سیگار کشیدن در سوپر مارکت کارگاه باب کردید سوپر مارکت جزو سوله است وازقوانین سوله تبعیت میکند ودفعه دیگر در کارگاه سیگاربکشید بسته سیگار رادرحلقتان میکنم حالابرای جریمه بروید برف های بیرون پاکسازی کنید البته به نظر میرسد پس از بستن تعدادی قطعات وباتردیدبسته سیگار را میدهد بعداز بستن بدون علت به بخش دفتر میروند که باشیشه جداشده است وارد یک بخش میشوند یکی از انها پشت میز قرار ومیگیود بزودی منراپشت این میز خواهی دید دفتر بازی هالیوودی دفتربسیار ساده است وچوب های خوبی بکار رفته است مهم پروندهای قطور است ویک میز بایک گلدان ویگ ظرف بلورین که دران یکماهی فایتر است یکیاز پروند های بسیارقطوری یک از انهاباز میکند وصفحه اول را میخواند باتعجب میگوید این چی میگویددیگری که پشت میز است چیزی میگوید پرونده را میز میگذارد وجوان پشت میز میخواهد خطرناک بودن ماهی فایتر به دوست نشان دهد ولی ماهی در تور داخل ظرف قرار نمیگیرد وریش دفتر میاید وبهانها پرخاش میکند کهاز دفتر خارج شوند وانها بیرون میروند وبه ماهی میکند ونزدیک است سکته کند که لعنتی ماهی منراترساندن وبرای ماهی غذا میریزد- انهابه بیرون میروند که برف روبی کنند یکچوان بسیارزیباروی ایشان جریمه شده است یکی از جوان میگوید شمابسیارزیباروی هستی حیف است دست به کار سخت بزنی مثلابروخانه ات یابرو سینماکار کن معلوم میشود زیبائی درروسیه از یک ارزش فوقالعاده برخورد دار است زمین بشدت یخ زده باپارویجوبی کاری نیود کرد ودوباره همان ریس میاید وکاررا نظارت میکند میگویندبیش از این نمیشود اگر سیگار نکشیدن جوانان بعنوان شعار است خوب اشکال ندارد ولی اگرجدی است بایدقانون درست کنند که جوانان مثلا تاسن سی سالگی حق سیگار کشیدن ندارند- والسلام