بسم الله الرحمن الرحیم-Advertisement
جستجو در بی بی سی
آداب روابط زن و مرد در مکه هنگام ظهور اسلام
مهرداد فرهمندبیبیسی، قاهره
جایگاه زن در اسلاماز محورهای اصلی مناقشه در جوامع مسلمان امروزی است و این موضوع در روزهایاخیر همزمان با روز جهانی زن. در عصری که به نظر می رسد چارچوبی که در غربتحت عنوان حقوق بشر شکل گرفته، به گفتمانی غالب و معیاری جهانی بدل شده،پارهای برآنند که عدم تطابق جایگاه زن در شریعت اسلام با این چارچوب وگفتمان، ریشه در ذات و خاستگاه دین اسلام دارد، یعنی این دین، عرف و آدابجامعه ای عربی در هزار و چهارصد سال پیش را بر تمام پیروانش فارغ از اینکهدر چه زمانی و در کجای جهان زندگی کنند تحمیل کرده است. پاره ای دیگر نیزبر این باورند که دین اسلام در سرشت خود تضادی با چارچوبهای حقوق بشریکنونی ندارد و احکام شریعت در مورد زنان اگر در ظرف تاریخی و فرهنگی خودگذاشته شود، چه بسا برای زمان خود بسیار هم مترقی و ضامن رعایت حقوق زنان وارتقای جایگاه اجتماعی آنان بوده است.
برای سنجش این دیدگاهها،نگاهی به جایگاه زن در شهر مکه هنگام ظهور دین اسلام ضروری است و از آنجاکه تفاوتی که شرع اسلام میان زن و مرد قائل شده ریشه در عنصر جنسی دارد،ترسیم شمایی از عرف و رفتار حاکم بر روابط زن و مرد در آن تاریخ در این شهرهم ضرورت پیدا می کند. آنچه در این نوشتار می آید چکیده ای از روایات مورداجماع در منابع و مراجع تاریخی و اسلامی است و در صورت استناد به سندیواحد و مشخص، نام آن ذکر شده است.
در شهر مکه محدودیتی برای پوششزنان وجود نداشته و شکل لباس زنان تنها بر اساس کارکرد آن به عنوان تن پوش وزینت تعیین می شده است. برهنگی امری رایج و عادی بوده و حتی رسم بوده کهزنان هنگام طواف کعبه (که در آن هنگام بتخانه بود) لباس خود را می کندند وبر زمین می انداختند و برهنه طواف می کردند، گویا با این انگیزه کهمردانشان در پایان طواف و به جا آوردن مراسم مذهبی سالیانه که عید حساب میشده، به آنان لباس نو هدیه دهند. آن گونه که در صحیح مسلم نوشته شده، درسال پس از فتح مکه (سال نهم هجری) پیامبر اسلام دستور داد در مسجدالحرامجار بزنند که زنان نباید برهنه شوند. به باور مفسران قرآن، آیه سی و یکمسوره اعراف که می گوید «یا بنی آدم خذو زینتکم عند کل مسجد… (ای فرزندانآدم هنگام ورود به هر مسجدی زینت خود را به همراه داشته باشید) برای نهیزنان از برهنگی در مسجدالحرام نازل شده است.
دوستی و معاشرت میان زن ومرد رایج و عادی بوده و به آن خدن می گفتند. به دوست پسر خلیل و به دوستدختر خلیله می گفته اند. چنین دوستانی با هم ازدواج نمی کردند اما نوعیتعهد هم میانشان بوده و غیر از یکدیگر با کسی دیگر چنین رابطه ای برقرارنمی کردند. از عبدالله بن عباس، پسرعموی پیامبر نقل شده که اگر این دوستیبه رابطه جنسی می انجامیده، می کوشیدند این رابطه را پنهان کنند و تا زمانیکه این رابطه پنهانی بوده از دید دیگران اشکالی نداشته است، اما در صورتیکه رابطه جنسی خود را علنی می کردند سرزنش می شدند. اما پس از ظهور اسلام،قرآن مردان را از ازدواج با زنانی که دوست پسر (خدن) داشته اند نهی کرد (سوره نساء آیه 25)، چه رابطه جنسی آنان آشکار بوده باشد و چه پنهان (سورهانعام آیه 51).
مکه مرکز تجاری و زیارتی شبه جزیره عربستان بوده و تنفروشی زنان نیز یکی از راههای کسب درآمد در این شهر بوده و نقش مهمی دردرآمد برخی از خانواده ها داشته است تا آنجا که گفته می شود بزرگان یکی ازقبائل از پیامبر خواستند که زنا را برای آنان حلال کند تا مسلمان شوند، چونکسب و کار آنان از این راه است. زنان تن فروش با پارچه سرخ رنگی شناساییمی شدند که بر در خانه می آویختند. بیشتر این زنان همسران مشخص و متشخصیداشتند و نامهای این زنان که به روایاتی نه نفر و به روایاتی دیگر، بیش ازده نفر بودند و باغیه (زناکار) نامیده می شدند در کتابهای تاریخ ثبت است.
ازدید اسامه عکاشه، نویسنده مصری، بخشی از نزاع بر سر اسلام در مکه، به سببهمین سنت بوده که شماری از قبائل از طریق آن کسب درآمد می کردند و شماریدیگر آن را ننگ می دانستند که پیامبر اسلام هم به همین قبائل تعلق داشت ودر دینی که آورد، زنا حرام و مستحق مجازات دانسته شد.
زنانی که بامردان متعدد رابطه جنسی برقرار می کردند اگر شمار این مردان کمتر از ده نفربود، در صورتی که باردار می شدند این حق را داشتند که پس از تولد فرزند،هر یک از این مردان را که بخواهند به دلخواه خود به عنوان پدر او برگزینند ومعرفی کنند. آن مرد یا دیگر مردانی که با وی رابطه داشتند نیز حق نداشتندبا انتخاب او مخالفت کنند. به چنین رسمی رهط می گفتند. در صورتی که شمارمردانی که با این زن رابطه داشتند بیش از ده نفر بود، آنگاه تصمیم اینکهفرزند از آن کیست با آن مردان بود.
زنان به شیوه های گوناگون بههمسری مردان در می آمدند که بستگی به جایگاه اجتماعی خانواده شان داشت. رایجترین شیوه، خریداری زنان بود که به پدر دختر مبلغی می پرداختند و دختررا که ممکن بود حتی تازه متولد شده باشد از او می خریدند. شیوه رایج دیگر،به اسیری گرفتن زنان در جنگها بود. یا اینکه دو مرد دخترانشان را به یکدیگرمی دادند (معروف به شغار) یا در مواردی، زنان همسرانشان را با یکدیگر عوضمی کردند (معروف به بدل). گاه مردان با پرداخت مبلغی به زن برای مدت معینیبا وی رابطه برقرار می کردند (متعه). هنگامی هم که مردی از دنیا می رفت،همسرانش به پسرانش به ارث می رسیدند (مقت). در مورد رابطه با محارم همانممنوعیتهایی که در دین اسلام هست پیش از اسلام هم برقرار بود با این تفاوتکه مردان می توانستند دو خواهر را با هم به همسری داشته باشند.
خانوادههایمتشخص دخترانشان را در مقابل دریافت مبلغی که به آن صداق می گفتند بهیکدیگر می دادند و تصمیم با پدر یا ولی دختر و پسر بود. به این شیوه بعولهمی گفتند (برگرفته شده از کلمه بعل به معنای شوهر). همین شیوه از همسری بودکه دین اسلام بر آن صحه گذاشت و به عنوان ازدواج مورد تایید و رسمی برگزیدو دیگر شیوه ها را ممنوع کرد. همسری با زنانی که در جنگ اسیر گرفته میشدند را نیز جایز شمرد و در مورد متعه اهل سنت معتقدند که این سنت تا زمانیکه پیامبر زنده بوده رواج داشته اما او هنگام بازگشت از واپسین سفر خود بهمکه (حجة الوداع) آن را حرام اعلام کرده است، اما بیشتر علمای شیعه چنینروایتی را نمی پذیرند و متعه را مورد تایید اسلام می دانند.
دربسیاری از قبایل، پیوندهای زناشویی چندان استحکامی نداشته و تعصب چندانی برروابط خارج از ازدواج وجود نداشته است. یکی از سنتهای رایج استبضاع نامیدهمی شده به این معنی که مردانی که بچه دار نمی شدند یا اینکه می خواستند ازفردی که از لحاظ جسمی قوی و تنومند بود یا به صفاتی همچون شجاعت و داناییشهرت داشت دارای فرزندی شوند، همسر خود را برای همخوابگی نزد او میفرستادند و تا زمانی که مشخص می شد همسرشان از آن مرد باردار شده است با اونزدیکی نمی کردند، فرزندی هم که این گونه به دنیا می آمد فرزند خودشانمحسوب می شد نه فرزند آن کسی که همسرشان از او باردار شده است.
درسالهای قحطی یا از شدت فقر نیز گاه مردان همسرشان را به خانه ثروتمندان میفرستادند تا در ازای همبستری با آنان پول یا غذا دریافت کنند. به چنین رسمیمضامده یا ضماد گفته می شده است.
زنان حق جدائی از همسر را داشتندمشروط بر آنکه مبلغی به شوهر بپردازند. به این رسم خلع می گفتند که اسلامنیز بر آن صحه گذاشت و در فقه تحت عنوان طلاق خلع رسمیت یافت که زن میتواند با بخشیدن همه یا بخشی از مهریه اش از همسرش جدا شود. همچنین میتوانستند هنگام ازدواج شرط کنند که حق طلاق داشته باشند که این حق هم دراسلام تایید و به رسمیت شناخته شد. عده نگه داشتن پس از جدایی رایج نبوده وزنان می توانستند بلافاصله پس از جدایی به همسری مرد دیگری درآیند. حکایتمشهوری نزد اعراب هست که پیش از اسلام زنی به نام ام خارجه بوده که بیش ازچهل بار ازدواج کرده و طول هر بار ازدواجش میان یک شب تا حداکثر، چند روزبوده است. بر اساس این حکایت ضرب المثلی در زبان عربی هست که در کنایه بهکاری که خیلی سریع و شتابزده انجام می شود می گویند سریعتر از ازدواج امخارجه (اسرع من نکاح ام خارجه).
در مورد بچه ها رسم بر این بوده کهمادران بچه هایشان را شیر ندهند و آنان را پس از تولد به دایه بسپرند. پیامبر اسلام را نیز مادرش شیر نداد و هشت زن مختلف به او شیر دادند کهمعروفترینشان حلیمه است. حتی هنگامی که بچه را از شیر می گرفتند، برای اوپرستار (حاضنه) می گرفتند تا او بچه را بزرگ کند. پیامبر اسلام نیز بااینکه تا شش سالگی مادرش زنده بود، پرستاری به نام ام ایمن داشت. آن گونهکه ابن سعد در کتاب طبقات کبیر، یکی از مراجع اصلی تاریخ صدر اسلام نوشته،دلیل اینکه بچه ها را مادران شیر نمی دادند و بزرگ نمی کردند این بوده کهزنان بتوانند براحتی و آزادانه به معاشرت جنسی با همسرشان ادامه دهند ودوباره باردار شوند و همچنین این اعتقاد وجود داشته که رابطه جنسی به شیرمادر زیان می رساند. نوزادان پسر را حتی از محیط خانه دور می کردند و همراهبا دایه به بادیه یعنی بیرون از شهر می فرستادند تا همان جا بزرگ شود (درمورد پیامبر اسلام نیز چنین کردند).
دین اسلام فرهنگ جامعه مکه راکاملا تغییر داد و بسیاری از عادات رایج در آن را ممنوع کرد، اما این تغییرو ممنوعیت یکباره و ناگهانی نبود. به نظر می رسد آغاز این تغییرات پس ازورود پیامبر به مدینه بود که فرهنگ مردم آن از لحاظ رفتارهای جنسی و معاشرتبا زنان با مکه متفاوت بود. اوس و خزرج، دو قبیله اصلی مدینه همچون مردممکه بت پرست بودند، اما بخشی از شهر را یهودیان تشکیل می دادند که جایگاهزنان در جامعه آنان بر اساس دین یهود تعریف می شد. در این جامعه، ازدواجضابطه مند وجود داشت، رابطه خارج از ازدواج ممنوع بود و برای پوشش زنان نیزنوعی حجاب در نظر گرفته شده بود.
با ورود پیامبر به مدینه، بتپرستان و بخشی از یهودیان به دین اسلام گرویدند و پیامبر جایگاه حاکم اینشهر را یافت و نخستین حکومت اسلامی برپا شد. آن گونه که در کتب تاریخ ثبتاست، پس از مدتی مردان مدینه از رفتارهای مهاجرانی که از مکه آمده بودند بازنان به او شکایت کردند. دو روایت معروف در مورد مردانی از اهالی مدینههست که نزد پیامبر شکایت کردند که مردانی از مهاجرین اهل مکه را در حالهمبستری با همسر خود یافته اند (هلال بن امیه و عویمر بن زید معروف به ابودردا). آن گونه که در روایات آمده پیامبر رفتاری مماشات گونه در قبال اینشکایات داشت و کوشید که قضیه را فیصله دهد بی آنکه کار به مجازات آن مردان وزنان بکشد، اما از آن پس بتدریج آیاتی از قرآن نازل شد که بر رفتارهایمهاجران مکی پایان داد و همچون دین یهود، محدودیتهایی بر زنان اعمال کرد وبرای روابط خارج از ازدواج مجازاتهایی تعیین کرد. پس از فتح مکه، همینقوانین و ممنوعیتها و محدودیتها در مکه نیز اعمال شد.
گروهی ازمدافعان دین اسلام می گویند اینکه زنان و مردان در مکه پیش از همه گیر شدناسلام آزادیهای بیشتری داشتند لزوما به این معنی نیست که زنان از جایگاه وحقوق بهتری برخوردار بودند بلکه چه بسا حاکی از کم اهمیت شمردن زنان و نگاهشیئ گونه به آنان بوده است. دین اسلام پیوند زناشویی را نظام مند کرد،برای زنان حقوقی تعیین کرد. زنانی که پیشتر خودشان جزو حق الارث به حساب میآمدند دارای حق ارث شدند، مرد مجبور به تامین مالی همسر و پرداخت مهریه بهاو و حتی پرداخت دستمزد برای شیر دادن بچه شد. البته امروزه کم نیستندباورمندان به دین اسلام که می گویند شاید این دین در هزار و چهارصد سال پیشجایگاه زنان را ارتقا بخشیده باشد، اما گذر زمان و بروز برداشتهای گوناگونو گاه افراطی از این دین از سویی و مقتضیات زمانه ایجاب می کند که دراحکامی که شریعت برای زنان وضع کرده، تجدیدنظر شود، تجدیدنظری که به باور-باسرشت وروح دین اسلام در تضاد نیست؟؟!! - انسان هنوز علم الهی را مانند علم انسانی تصور میکند کهمداوم نیاز به ویراستاری وتجدید نظر دارد چنانچه دردین این نیاز باشد از طرف خداوندمنان انجام میپذیرد وقدرت انعطاف پذیری وقدرت مانور وظرفیت بالای دین شناخته نمیشود-آنان، با