بسم الله الرحمن الرحیم-بستر سازی – این بحث به بسیاری از مسائل مهم پاسخ میدهد-درعلم مهمترین مسئله بستر سازی است- بستر سازی حسن اش این است که انسان نسبت به هدف زاویه پیدا نمیکند – هرقدمی بر میدارد در صراط درست است البته ممکن است درنقطه ای متوقف شود ولی نسبت به هدف زاویه پید انمیکند-که خوداش متوجه نباشد بقول معروف تاترکستان به جای رسیدن به مکه میرود کج- تاثریامیرود کج- فرض کنید درهرعلمی مثلا اجتهاد فرد نشسته است بحث در گیر میَشود فرد همراه بحث به راحتی جلو میرود بقول انگلیسی لکوموتیو شخص دیگری است ولی وقتیکه شخصا فکر میکند تا انجا که عقل قدرا استدلال دارد پیش میرود ودیگرعقل گامی به جلو نمیگذارد چون خوداش لکوموتیوشد واگر حرفه ای نشده باشد یعنی اکادمیکی ویا ملا شدن درک زوایه ای پیدا میکند- زمانی در صراط است که بستر سازی درستی ساخته شده باشد فایده ندارد فرد به نحوی قانع کرد عقل بعدا استدلال دقیق میخواهد- به قران مراجعه کنیم- شخصی خدمت رسول اکرم صلواته الله علیه واله السلم میرسد هراه دوست اش که به اومیگوید بیا وشاهد باشد که چگونه من این رسول اکرم صلواته اللهعلیه واله والسلم را ناک اوت میکنم- در طول راه استخوان شتری بر میدارد وبه خدمت رسول اکم صلواته الهعلیه واله والسلم میرسد وبااجرای یک تکان به استخوان استخون مقدار یپودر میشود وباد انرادربیابان پراکنده میسازد واز پیامبر اکرم صلواته اله علیه واله والسلم میپرسد که چگونه ممکن است خداوند منان این استخوان دوباره بشکل باز گرداند- پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم- جواب نمیدهد که قدرت الهی- حافظه الهی -باز سازی الهی- قدرت بینائی – وغیره که امروزه مصطلح است- منتظر پاسخ الهی است- قرا ن میفرماید انکس اولین بار این دنیا وشتررا خلقکرد انرا دوباره خلق میکند- این را میگویئم بستر سازی یعنی این مطلب رافهمید خودبخود حل مسئله خوداش را میفهمد- اما علم چگونه بدست میاید- جناب اقای راسل سه تا زن گرفت وزن سوم اش دکتری فلسفه داشت- سیر تحول علمی راسل بسیار جالب است در سن دوازده سالگی علاقمند ادبیات شد- مداوم انشا مینوشت- ان زمان دراروپا که بعد درایران دربعضی مدارس باب شدکه من در دبیرستان ابن سینامتعلق به مرحوم عزیز شرقی که صاحب روزنامه پارس بود که بعد درباره پیچدیگی این فرد سخن خواهم گفت به انشا بسیارعلاقمند بود بهترین مدرسه سیکل اول دبیرستان شیراز بود وسه نفر استاد انشا داشتیم- یکی از انها استاد اقای صداقت کیش بود که این خاندان ذاتا نابغه هستند دومی حضرت اقای علینقی بهروزی رحمت الله علیه اعجوبه ای بود وسومی یک جوان قدبلند بهائی بود که تصور میکنم لیسانس فرانسه بود وانگلیسی مقداری بلد اسوه اخلاق اروپائی بود که اخلاق سرکلاس تیکه وپاره میکرد شایعه بر این بودکه جناب اشرف به شیراز می اید وبه استاندار ویافرمانده ارتش میگوید که جوانی شایسته شب بفرست به رختخواب من ایشان را انتخاب میکنند وبه اوجریان را نمیگویند ومیگویند که اشرف اوازه را شما را شنیده ومایل است چند ساعتی درباره ادبیات فرانسه کنید وشعر بخوانی ودم در به زور داخل میکنند وپشت درب میشنید- اشرف فریادمیزند این منفکی کهاخلاق تیکه وپاره میکند من نمیخواهم- ایشان عنوان مینوشتند مثل مادر ومیفرمودند ببینید نویسندگان معروف .فرانسه وغرب چگونه شروع میکنند وچگونه ادامه میدهد وایشان ترجمه میکرد وعاشق کتاب سه تفنگداربود ومیفرمود که مترج ان فردی لایق است ولی سه ماه این کتاب را ترجمه کرده است- ادبیات فرانسه به مراتب قوی تر از این مطالب است وهمچنین ادبیات ایران بسیارقوی تراز این مطالب است اهشتادصفحه انرا ترجمه کرده بود وبعدا بچه ایرادهای زیاد به ترجمه گرفتند که به نحو بهتری میتوان نوشت وازانروز ماعاشق این کتاب شدم به کرارات انرخواندم وکتب ها ی دیگر نویسندگان فرانسوی- متاسفانه ایشان پایان بسیارالخی پیدا کرد ومعتاد شد—ادامه دارد