بسم اللهالرحمن الرحیم-باتسلیت اسوه عشق وعقلکه روحش هرجاخدا بود او هم بود –بدوانکه ممنوعیت رااحساس کند- نظریات شخصی است- یک قصه از جبهه-شهید عزیز مهندس حسین ظل الانوار منرا بایک چیب برای بازدید صحنه نبردی راکه برای اولین بار فرماندهی کرده بود برد- او قبلا جانشین فرماندهی بود- به نظر میرسید که عراق محاسبات بسیار خوب نظامی کرده بود- دفاع اخر به عهده لشگری گذاشته بود که هم وضعیت زمین به نفع او بود وکاملا به ضرر ما بود وهم نزدیک ترین راه برای عبور از دروازه کوه اول ودوم بود کاملا میکانیزه بود خط دفاعی ان لشگر خوب مقاومت کرده بود تا باربندی وسوار شده سریع داشته باشند وتعلیمات بسیار خوبی برای ارایش وتیراندازی حین حرکت دقیقی را اجرا میکردند بعدازشکستن خط عراق مدتی این تیپ وقت تلف کرده بود که که کاملا میکانیزه شود ولی باسرعت 30 کیلومتر به تعقیب رفته بود که عراق باسرعت 15 کلیومتر عقب نشنینی میکرده است ایشان میابست حداکثر تهور بهخرج میداد که مورد شماتت فرمانده اصلی واقع میشد در ثانی با با فاصله پنج کلیومتر با دشمن میجنگیدتا از حملات بسیار راحت هوائی دشمن که ده مورد حمله میکرد در امان باشد گرچه عراقی موشک های رسام بسیار مدرن دراختیار داشتند که از اطراف محیط نیروهایشان به هوا ارسال میکردند ولی خلیانهای انهاچنان دقیق نبودند وزمین جائی برای استتار نداشت وبخصصو در حملات شیمیائی ومجروح شدن بشدت نیروهای ایشان اسیب پذیر بودند ایاشن در فاصله 15 کلیومترئی نبرد سختی را اغار کرد ودستور گسترش داد تا از حملات توپخانه وحملات هوائی که قریب الوقوع جلو گیری کند نیرو اطاعت نکرد ومایل بود که خیلی نزدیک شوند و جلوی ایشان یک نفر ابود ومداوم پانصد متر ی جلوی نفربر گلوله میخورد ویک دفعه نفر راهی پیدا کرد بود به بالای تپه نزدیک سمت راست رفت وچهرنفر بر دیگر طبق قانون بز به بالای شانه سمت چپ رفتند وبه رظطیعت خودشان به دشمان برسانند که باعث ترس یک توپخانه کششی عراقی که حد پائین بود میشوند انرا رها میکنند وبا سرعت بیشتر به عقب نشنی دست میزنند ولی نفر ها مواجه ها باحجم عظیم گلوله باران میشوند وعقب نشنین میکنند وایشان توقف میدهد که گشترش پیدا کنند- شخصی بوده است که استخاره تسبیح ایشان بسیارمعروف بودهاست تقاصای تسبیح میکنند قثط یک ضد هوا اماده بکار برده است ایشان از چیپ پیاده میشود وپشت سنگی استتار میکند یک دفعه یک هواپیمای عراقی ده متری بالای تپه عبور میکند .یک نیمه دایره میزند که درجبهه مشهر به زدن :" سی:" است که علامت پرتاب بمب شیمیائی هم است ودر بازگشت باسرعت فوقالعاده که ضد هوا جا میماند رگبار میبندند وایشان پست سنگ درحا خندیدن بوداست زیرا بودن مهاب درخار علط میزدند وازدره سرازیر میشدند ایشان حدس میزند حداقل 15 شهید و30-ت45 مجروح دارد ولی به هیچکس گلوله نخورده بوده است ایشان بادفتر عملیات تماس ایجا میکند وجریان را میگوید ومیفرماید دفعه دیگر سه تا گوسفند به اسم حضرت عباس علیه السلام ذبح کنید به چها میخواستند که گشترش بگیرنند ایشان میفروماید حالا باید به ستون سریع کنید وارد سر شیبی میشودن که درمیان نیمه راه تا کوه اول استقرار پیدا میکنند چناچه درحد عملیاتی بودند میتوانستند در پشت کوه دوم مستقر شوند وسپس قردای انروز حمله جانانهای انجام دهند—فردای انروز یکی بچه ها میاید به نزد ایشان که دائی ایاشن فرموده است سه گوسفند را من تهیه میکنم وفردا میاورم وایشان بیست روزی طول میکشد واز دفتر عملیات ایشان با با حسین عزیز تماس میگیرد که گچوسفند ها را ارسال نکردند ایشان میفرماید پول داری میگوید بله میگوید از اندیمشک تهیه کن بعد از مدتی ایشان بادروبین میبیند یک نفر بالباس شخصی .کلاه اروپائی بره دارد میاید به دژبانی خط میگوید که تیم رادیو ولویزوین دارند میایند انها راه نده وگرنه یک کتک مفصل انها را میزنم زیرا وضع ما مناسب نیست واینها اهل چاخان هستند ولی بعد متوجه میشود با یکنفر دیگر باسه گوسفند درحال امدن هستند ایشان سه گوسفند را میکشند ویکی را پوست میگیرنند وباهمه کباب میدهند وبلافاصله ایشان بهان جناب میفرماید بروید اینجا خطرناک است ایشان اصرار میکند ایشان میگوید شما به دفتر بروید ما سه چگر ومقداری گوشت برای شما ارسال میکنیم ایشان مداوم اصرار داشته که باشد تا ایشان عصبانی میشود وایشان خدا حافظی میکند وبه بالای تپه میرود وشروع به دیدن میکند که یکدفعه هواپیمای عراقی پائین تپهرا میزند ایاشن ترمز بریده شروع به دویدن میکند درحالیکه باید استتار میکرد وجناب حسین عزیز دستور میدهد یک چیپ بیمه حضرت عباس علیه السلام ایشان ببر د زیر ا بخوداش هم اسیب وارد میکرد چیب ایاشن میبرد فرمانده مقر میپرسد که چرا نفس نفس میزنی ایشان جریان را میگوید فرمانده میپرسد مگر شما سربازی نرفتی ایشان میگوید من معافیت گرفته بودم ایشان درجواب میفرماید من گفتم به ان ده تا راهنمائی یگ نگاه بیانداز ایشان از دفتر زنگ میزند یخ از کجا پیدا میشود ایشان هم جواب یخ با کلمن از اندیمشک تهیه کن