بسم اللهالرحمن الرحیم- -نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- قبل ازانکه گروه منافقین بوجود بیاید –من دریال سوم راهنمائی به تعبیر امروزه ازهمشاگردهایم جناب اقای افشار که پدراش رئیس معدب ذهبی بود دستورالعملهای سیر سلوکی میگرفتیم اگر به مسجد جامعه عتیق میرفتید جوامنان مهذب را میدیدید که خلاصله اصول کافی را درحالی کهدرمتانت خاص نشستهاند ودرخود فرو رفتند این کتاب را میخواندند تنها عامل مهم بهائیت بود که هرکس که میفت پس ازمدتی احساس تیرگی میکرد ورها میکرد وسپس استاددعا وبد وقتیکه میپرسیدیم که ازبهئیت چه فهمیدی ایشان میفرمود بهائیت اسم چه میوهای است من برای انکه فلبیم روشن شودشبهای زمستان پای برهنه توی برف استغفار کردم وکنار پنچره شب زمستان تا صبح دعا خواندم خوابم رفت افتادم پیراهنمن گیر به زائده پنجره عمه من مهمان بود من راتا حدودی گرغت ولی من به پائین افتادم وهیچی نفهمیدم وبهوش امدم بعدا باز بروی برف رفتم چند الگو وجودداشت- یکی از این الگوها اعجوبه بود کهاز خطه کازرون وایشان روحانی بود پدر برگ ثروتمند بودهاست که بعدا ورشکست میشود وشخص فقیربوده است که مشهور به مستجاب الدعوه ایشان به نزد جد من میاید که بعضی مواقع روحانی محل بوده است وهوش خوبی داشته است ودرهوش معروف بودهاست وئازرایشان پول میخواهد و جدم من میفرماید که من دوبرابران را میدهم به شرطی دعا کنی که نوه من هوش زیادی داشته باشد ایشان دعا میکند هوشی خداوند بهد که به هیچکس دراین دوره وزمانه نداده باشد بطوریکه هوش تو دیگرمطرح نشود- ایشان دوسالگی درحالت وخواب بیداری پدر اش میگوید ومن کلید را درفلان کجا گذاشتهام وبعد ازدوسال یاداش میرود ایاشن ملاحطغ میکندکمداوم پدراش نارحت است ومثل انکه دنبال چیزی میگرد وازاوسئوال میکند دنبال چی هستی-ایشان میفرماید دنبال کلید وایشان جواب میدهد زودتر میگفتی کلید فلان جا است خیلی تعجب میکند ومیروند کلید پیدا میکند وایشان برای تعریف کرد که دراین سن خواستم حافظ ام راازمایش کنم که مثل سایق هست است یانه یک دیوان شعرعربی گردن گلفترا سه روز حفظ کردم تمام کتب مذهبی به عربی حفظ بود وبسیار از دیوانهای عرب ونثر عربی را درمورد مذهب حفظ بود وبیشتر متون عربی را حفظ میکرد- ایشان یک روش داشت که شیعه از طریق فقط خطبه های حضرت زینب سلامالله علیها اثبات میکرد وبابردان سنی درکویت مداوم این بحث راداشت و وبعضی از بچه ها الگوی ایشان بدست اورده بودند ودرمسیر کارمیکردند منجمله یک همکلاسی داشتیم دردبیرستان ابوذر فعلی که خداوند استعداد بود من چند بار کتب عرب ی قطور رادرستایشان دیم ولی ایشان به کوچه چپ زد وازخانواده بسیار فقیر بود وایشان کنکورنداد که بعدا فهمیدم ومیرود خوزستان یکسال درمیان اعرا بودهاست وسپس به کویت بوده است که هم کار کند وهم عربی یادبگیرد ولی فامیل ایشان درکویت بسیار ثروتمند بودند وبهایشان میگویند ما زندگانیشما را تامین میکنیم وشما هم راه خودت برو وایشان چهار سال انجا بوده وهمان روش استاد طی کردهاست وموفق شده بود که برادارن سنی باخطبههای حضرت زینب سلام اللهعلیها ناکوت کند- بقوا استادم درانگلستان خطر غرب این است که یک هسته اهنین میسازد که بع هیچوج نمیشود نابوداش کرد وکم کم مسیر ا منحرف میکند ومن درانجا باتجارب خودم متوجه شدم استادانگلیس چگونه بامهارت درویشگری راداراد به سنت تاریخی گدشته لوکس تبیدل میکند گرچه ان روش برای امروز کارئی نداشت وتنها حضرت ایتالله العضمیالشهید دستغیب تنها یاوراین گروه بود که امروزه اگر بچهاانها ببیند تعجب میکنند ومادرمیگویدنگاه نگاه کن درویش است- ادامه دارد