بسم الرحمن الرحیم-حساب بفرمائید – خداوندمنان از زمانی که حضرت علی علیه السلام سوار اسب شدتا زمانی که کار لعین اول واخر راعمرو عبدود کشت هرثانیه چقدر به حضرت علی علیه السلام اجر وپاداش داد هیچ ملک وفرشته ای نمیتواند محاسبه کند رمز پیشرفت درحالیکه حضرت علی علیه السلام لحظه ای بفکر پادش نبود جز قرب الهی پیداکردن غرب این مطلب رافهمیده است-دوم- خانمی به نزد علی علیه السلام- گفت بچه من کنار پشت بام است واگرمن جلوبروم خوداش را از پشت بام به پایئن می اندازد- حضرت علی علیه السلم امدند فرمودند یک بچه بیاورید که ایشان راصدا کندبیا بازی کنیم ودختر همسایه اورد وان پسربچه بازگشت – روزی پیامبر اکرم صلواته الله علیه واله والسلم با انکه زمان برای ایشان گرانقیمت وحساس بود مدتی بچه ها بازی میکرد- روزی درخیابان متوجه شد بچه ای کز کرده وپژمرده است- پرسید پسرچان چرا ناراحت هستی- بچه گفت من یتیم هستم وبچه ها منرا بازی نمیدهند- فرهنگ کفر وباطل تا کجانفوذ میکند؟-!! حضرت درجائی نشستن وبچه را بغل کردند ودست نوازش بروی ایشان کشیدند دختری انجا بود وامد گفت من راهم بغل دست خودتان بنشانید وحضرت هم دست اروی زانو خودنشاند ودست محبت برسر ان دختر کشید مادر ان پسر امد وسخت نارحت شد وگفت پسرمن زود-ادرار میکند- ایشان فرمودند مسئله مهمی نیست؟! یک سطل ای مسئله راحل میکند به این علم میگوئیم علم تزکیه- امریکا امروز جلو است وبهترین اهرم برای توسعه فرهنگ امریکائی درجهان است- شخصی خدمت سعید ابوالخیر رسید وگفت من میخواهم طلبه شما بشم – ایشان فرمودند به این سادگی نمیشود مقدماتی را باید طی کنی- اول لباس سفید بپوش که کوجکترین لکه ای هیچگاه نداشته باشد وهرچه میتوانی عطربخر وتوکل بهخداوندمنان کن تا دراین مورد استادشوی- درثانی تمام رفت امد از بازار باشد سر پایئن ولی حواست همه جا هرکه به شما ازدورلبخندی زد بااومصافحه میکنی یعنی احوال پرسی دست اش را دست میگیری واوباید دستش ازدست توخارج کند هرکس دربازار کمی خواست سریع میروی کمک میکنی به ولایتی هرچه کمک ولو اندک باید بکنی یک روز ایشان جناب سعیدامد وجناب سعید فرمودند از فردا شما طلبه هستید وایاشن گفت چرا امروز نباشم ایان فرمودند اگر دفعه دوم برحرف من حرفی زدی از طلبگی خارج میشوی مدتها گشت اصرار کرد شما چگونه تشخیص دادی؟؟ ایشان فرمودند منچند دربازار تاجر دئست دارم ازایشان پرسیدم این فرد چگونه است بعضی گفتند ایشان رانمی شناسیم کم کم شمارا شناختند روزی از خانمی پرسیدم که ایشان می شناسی فرمود بله مردی شریف است گفتم ازکجا فهمیدی مردی شریف است فرمود ماخودگرگ هستیم من باخود گفتم از شما یک ازمایش کنم- دیدم حرف شما درمن نفوذ عجبیی دارد .ودلم قرص اسست فهمیدم موقع طلبه شدن شما است-