بسم الله الرحمن الرحیم- در مسئله توحید مشکل بزرگ استبعادی استکه موجود است یعنی عقل ادم ساده لوح نمیتواند انرا هضم کندولو دلائل عجیب وغریب را شاهد باشد علت شکست شرق یک عامل مهماش این است که گفت نمیتوانم وغرب گفت میتوانم ابلته دلائل زیادی دیگری هم دارد یک دلیل ان این است که اگر درایران سابق کسی میرفت دنبال حرفی بلافاصله رندان بر ان هنر مسلط میشدند واورا ازهستی ساقط میکردند لذا به نظر میرسد همه به سمت کم تولید کردن رفتن تا خوانین وقلدورها شکست بخورنند- اگر این امکان داشت وجودی میلیادر برابر خداوند باشد که امکان ندارد نباید به این راحتی گفت نمیشود وجهان نمونه های عجیب وغریبی را دارد درانگلستان سر کلاس بحث شد که در تلکسوب جودل بانک انگلستان که امواج به صورت عددی ثبت میشود وسپس رمز گشائی میشود یک عددی به اندازه یک باغچه بزرگ اتوماتیک ثبت میشود که وفتیکه رمز گشا انر از حالت ( دی کود) رمز خارج میکند معنی این میشود که خاله شما در ساعت ده فردا بهعلت سرطان فوت میکند وهمین اتفاق میافتد درحالیه ایشان اطلاع نداشته است البته سازمانهای زیادی مشکوک هستند از شوروی گرفته وامریکا وکلیسا زیراین فرد لامذهب بوده است وخیلی دیگر ولی چنین رمزی واقعیت دارد- شایع است زمان اطلاعاتی انگلستان دو دفتر از این قبیل دارد- یکی دیگر یک گرگ انگلیسی درهندوستان دنبال یک تحقیق بوده است همیشه سر میدان میامده است ویوارتاکسی میشده است همیشه یک جوان نوبتاش بوده است این خیلی تعجب میکند وفکر میکند این جوان مامورامنیتی است با اودرمیان میگذارد میگوید ومیپرسد تو همیشه میائی البته من ازدیدن تو خیلی خوشحال میشوم ایشان میگوید میخواهی شماره کارت اعتباری تورا بگویم ایشان میگیود مهم نیست تو انرا بدست اوردی ایشان جواب میدهد قبلی اش راهم میتوانم بگویم ویک سری اعداد خاص میگوید میگیود چطوری این به مرتبه رسیدی میگوید من جن هستم میپرسد اینجا چه میکنی میگوید فرد صاحب تاکسی فردامنیتی بد اخلاق وپاپوش سازاست امدم اذیت اش کنم گفته چطوری؟ گفته وقت داری گفته بله دارم الان میبینی کار بوراتور شکاف میزنی پس ازعبور از میدان این اتفاق میافتد ان جوان کسی را دنبال صاحب ماشین میفرستد وصاحب ماشین با یک کاربوراتور انگلیسی میاید وبا عصبانیت میگوید این هم کاربوراتور هندی دفعه بعد کمک فنر را خراب میکند ودفعه سوم یک دسته گل برایجناب انگلیسی میاورد میگوید این برای شما ازاشسئوال میکند چرا دسته گل اورد؟ میگیوید دختر شما متولد شد ایشان میگوید دسته گل برایت خودات ایشان چند روز متولد میشود دکترها چنین گفتند ایشان جواب میدهد درست بود ولی یک دکتر ایشان رافارغ کرد واسماش را یکنام مشخص میکند ایشان بر سرنام کمی وحشت میکند وان جناب میفرماید اشکال ندارد مریم بگذار- وساعتی بعد از لندن خانماش باو صحبت میکند- یک عکای انگلیسی حرفهای یکدفعه تغیر مذهب میدهد وهیچکس هم نمیدانسته است ودوست جانجانی اش یک دفعه قران روی طاقچه ویک دفعه میبیند که از مسجد خارج شد وهمیشه جواب میداه است برای کنجکاوی وشاید برای رفتن به کشورهای اسلامی است ودوستاش میدانستهاست ادم بسیار جدی است خلاصه به التماس میافتد ایشان به شرطی نگوید به کسی تازمانی که زنده است میگیوید زمانی که درانگلستان گل سرخ پژمرده میشود ود رباغچه او گل سرخی نبوده است پنجره باز میکند میبیند باغچه پر از گل سرخ است وشخصی روبروی ایشان ان طرف خیابان بال بارانی سقید وکلاه سیاه یک کتاب در دست درارد وبان اشاره میکند احتمالا با دوربین قوی قران را میخواند دوستاش بعد به ایشان میگوید منهم با ایشان صحبت کردم