بسمالله الرحمن الرحیم- نقدی بردوست عزیزجناب اقای شاهسوندی- بخش سوم- روزی درخدمت حضرت ایت الله شهید ربانی که برکت خداوند بر ایشان فراوان باد بودیم وایشان درباره کتاب غلیغه ایشان بحثی به میان امد ایشان فرمودند این کتاب را درزندان نوشتم وقصد چاپ نداشتم ولی کی از بزرگان اصرار کرد تاحدودی که وقت داشتم تصیحح مجئ کردم وحالا بشدت گرفتارم تا انرا ازنوع بنویسم ایشان بحثرا به زندان کشید وفرمدند که ما در زندان اول یک سفر ه داشتیم وهمه در کنار ان سفره بودند وبعضی مواقع چون زندانیان عادی با ما بودند حتی دزدها میگفتند که فدائیاننجس هستند وما میگفتیم وحدت را باید به ساواک نشان بدهیم تا انکه فدائیان سفره را جدا کردند واسم اش راکمون گذاشتند وگفتیم چرا جدا کردهاید گفتند برای انکه شما هرکدام غذا مخصوص خودارید درجالیمه همه یکنوع غذا داریم ما شمار سردمداران سرمایهداری میدانیم واگر دربیرون بفهمند یاران ما فکر میکنند ما سرمایهداری اسلامی را پذیرفیتم من به ایشان گفتم هرکس هر غدای که دوست دارئد میخورد وبعضی ها رژیم دارند وبعضی ها روزه هستند ولی بعد من پیشنهاد دادم که غذا همه یک رنگ باشند ومورد تائی واقع شود ولی باز انها نپیوستند وبعد ازمدتی جناب رجوی بعنوان رهبر انتخاب شد وایشان سغره راخود جادکرد وسپس با فدائیان هم سفره شد این چه معنی میدهد؟ ازهم جا عدهای انهارانجس میدانستند وما مخالفت میکردیم زمانی که انها نماز میخواندند فدائیان انها را مسخره میکردند وانها درنماز میخندیدند وبه انها اشاهرکردن باعث خنده مانشوید وبعد میگفتند این نماز ما صوری است وما به انتقاد میکردیم که چرا بااخم جواب رانها نمیدهند وانها میفرمودند اینان دوستان وهمرزمان استراتژیک ما هستند تمام اقایان منجمله جنب ایتالله العظمی منتظری ایاشسن فقه اصول درس میدانند واسمائی دیگران را فرمودند که چه درس میدادند همه میامدند جز فدائیان ومنافقین ومن چند بار رجوی دعوت مردم که ار بیانات ایشان فیض ببرم ولی ایشان یک دستمال به سرش میبست وادعا میگرد که میکرن دارد ومن بلند بلند صحبت میکردم که به ایشان بشنود وایشان خوداش را به خواب میزد؟ از طرف فدائیان دونفر مامور کردند که به نزد من میامدند که مداوم اشکال کنندولی پس ازمدتی ساکتشدن ودیگیربه انها اجازه امدن نداند وپیام دادند که ضعف اطلاعات ایدلوژیکی دارند درحالیکه من تمام ایرادهای انها را میگفتم وپاسخ میدادم وسئوالات فراوانی میشد بعد ازمدتی دونفراز منافقن امدند وپس از پایان کلاس وفتیکه به جمع خود رفتند بشدن موردعتاب واخم اقای رجوی واقع شدند درتمام مدت ایشان یک کشیده نخورد وبا فادیان پس ازبازجوئی کاری نداشتند ولی با ما مداوم هرروز باجیره تنبیه که خودشان میگفتند داشته باشیم وگاهی که بین منافقین وفدائیان دعوا میشود رجوی سریع مامورین خبر میکرد وخوداش کنار میکشید ومامورین سعی میکردند که انها ارام کنند وملی اگر بین یکی از افرادمعمولی با فدائیان ویا منافقن که بانی اصلی ان انها بودند کوچگترین دشنامهادی ردبدل میشد وبلافاصله رجوی گزارش میداد وبا ان فرد بشد برخورد میکردند وچند روز درزندان انفرادی بود وهر زمان هر فردی ازانان تیرباران میکردند رجوی کوچکترین عکس العمل بخرج نمیداد؟ که بهیچوجه برای یک ایرانی قابل قبول نیست- سئوال اینجا است زمانی افراد یک سازمان بسیار کوچک هستند وادعا مبارزه مسلحانه وبراندازی کردند به خوبی جناب اقای رجوی میدانست ارتش ونیروهای انتظامی وساواک درچه حدی است ولی به هیچ وجه بدنبال کمک وکسب تجربه از قوی ترین نیروها مخلص ترین نیروها ومورد اعتماد صدردصد نرفت مبارزات این چنین نشان میدهد درخوشبین ترین حلات ازهر صدنفر یکیمورد اعتماداست ونیاز به فکر وکم کم فراوان است درلندن من پی بردن که یک دانشجوی ایرانی که انرا شیطان علامه نامیدم فدائیان را درو کرد البته مقصر خو.دانان بودند پا درفرودگاه میگذاشتند گزارش کامل برای برنامه بعدی انرا به سفارت داده بود وبسیاری از فرودگاه به تیراعدام رفتند-ادامه دارد